به گزارش حلقه وصل، آزادی و آزادگی یعنی نبودن در بند اسارت، یعنی داشتن حریت و شخصیت، ملیت و هویت و اسارت یعنی بلبل در قفس؛ این تعبیری است که آزاده و جانباز 40 درصد اردبیلی از واژه اسارت دارد.
غضنفر محبی آزاده و جانباز 49 ساله اردبیلی که در عملیات والفجر 4 توسط نیروهای عراقی به همراه تعدادی از رزمندگان ایرانی به اسارت گرفته شده است، حالا کمی از خاطرات خود از اسارت برای ما میگوید و از اینکه چطور در طول هفت سال اسارت با وجود جراحتهای عمیق و زیاد در بند دوام آورده است تا بلکه در چنین روزی کسی یا کسانی باشند که ما را از خاطرات و رویدادهای آن روزها واقعیتر و حقیقیتر آشنا سازند.
خودتان را برای ما معرفی میکنید؟
آزاده: من غضنفر محبی، متولد بهمن ماه 1348 در اردبیل هستم، هماکنون کارشناس ارشد حقوق بوده و در کنار این فعالیتهایی هم در حوزه آزادی و آزادگی دارم، که خداوند یک زندگی شیرین و پر از سعادت برای ما رقم زده و هدیه خداوند به من و همسرم هم 2 فرزند دختر و یک فرزند پسر هست.
در چه سالی به جبهه اعزام شدید؟
آزاده: من در طول هشت سال دفاع مقدس 3 بار به جبهه اعزام شدم که در آن زمان با وجود سن کم که محدودیتهایی برای قشر نوجوانان در اعزام به جبهه وجود داشت اما به لطف الهی من همه این موانع را به راحتی عبور کرده و موفق شدم به تبعیت از خواسته قلبی خود سه بار در جبهه حضور یابم.
اگر دقیقا در خاطرم باشد من برای بار اول در اوایل سال 60 و برای بار دوم ابتدای سال 61 و برای بار سوم در اواخر پاییز 62 به جبهه اعزام شدم که نهایتا اعزام سوم من به جبهه منجر به مصدومیت و اسارتم گشت.
برای رفتن به جبهه رضایت والدین را داشتید؟
آزاده: از منظر عاطفی شاید هیچ خانوادهای در آن زمان رضایت قلبی برای رفتن فرزند و یا فرزندان خود به جبهه نداشتند و این از وابستگی و عاطفه میان والدین و فرزندان نشات میگرفت، اما وقتی تاکید امام در این بود که حتما سربازان وطنی را برای مقابله با دشمن به جبههها بفرستید خانوادهها هم راضی میشدند و خانواده من هم به مثال سایر خانوادهها در ابتدا رضایت قلبی نداشتند و در نخستین اعزام من به جبهه به شدت با این خواسته من مقابله میکردند اما در بار دوم و سوم با اینکه باز هم رضایت قلبی نداشتند اما راضی به اعزام شدند و خودشان مرا در اعزام به جبهه بدرقه کردند.
غیر از شما کسی از اعضای خانواده در جبهه حضور یافتند؟ پدر یا برادر؟
آزاده: بله برادر من هم در جبهه حضور فعال داشتند که در واقع ما دو برادر هستیم که لباس پرافتخار پاسداری را به تن داریم و برادر من؛ ذوالفقار محبی هم حدود 70 ماه حضور در خط مقدم را در کارنامه خود دارد.
فرمودید بار آخر در اعزام به جبهه در بطن عملیات والفجر 4 مصدوم شدید، جراحت از کدام ناحیه بدن بود؟
آزاده: وقتی کسی این سوال را از من میکند من میگویم که در حالت کلی اگر بخواهم جراحت خود را برای کسی و یا کسانی بیان کنم باید بگویم که در اندامهای حرکتی من فقط دست راستم سالم مانده است.
در واقع من از ناحیه پاها، ستون فقرات، صورت، قفسه سینه، دست چپ دچار جراحت شدم به گونهای که در آن زمان هم تیر به بدن من اصابت کرد و هم در اثر اصابت پاتک عراقیها به مقر دچار مصدومیت شدم.
به بیانی دیگر من در خود عملیات زخمی نشدم اما عراقیها بعد از مرحله عملیات شروع کردند به زدن پاتک و در این لحظه بمباران شد و وقتی تیربار به سنگها اصابت میکردند ترکش آنها به بدن من برخورد کرده و اینگونه شد که من دچار جراحت شدم.
نمیخواهیم زیاد اذیتتون کنیم به همین دلیل میرسیم به اسارت، چطور شد که اسیر شدید؟
آزاده: اسارت واژهای است که متاسفانه به همراه خود مشقتها و رنجهای بیشمار سالیان پی در پی را در ذهن انسان تداعی میکند و به همین دلیل من از خدا میخواهم که این اتفاق ناگوار را نصیب هیچ یک از ملت ما نکند.
همانطور که از نام اسارت پیداست؛ اسارت یعنی محصور شدن و محصور ماندن به مدت طولانی که در آن انسان به دست عدهای ناآشنا البته با ملیت متفاوت اسیر میشود. ما هم در اوایل سال 62 به همراه یکی دیگر از رزمندگان به اسارت نیروهای عراقی درآمدیم.
در جریان عملیات والفجر 4 بودیم که مشخصا در مرحله سوم این عملیات ما به خط دشمن نفوذ کردیم و به دلیل شرایط محیطی مجبور شدیم تا به صورت گروههای چند دستهای به سمت مقر دشمن حرکت کنیم که در این زمان گروه ما به عنوان گروه خط شکن 22 نفر بود که در طول مسیر عده زیادی شهید شدند و فقط دو نفر از ما که توانسته بودیم سالم تا نقطهای برسیم به دست دشمن اسیر شدیم.
رزمنده همراه من به نام آقای خدامعلی صفری بود که ایشان نیز هماکنون از پاسداران عزیز و ارزشمند استان شهیدپرور اردبیل میباشد که هنوز هم که هنوز است با وی و بسیاری دیگر از آزادگان استان در ارتباط هستیم.
کمی بیشتر از حال و هوای اسارت بفرمایید؟
آزاده: اگر در طول سالیان طولانی رزمندگان جمهوری اسلامی ایران در دست نیروهای دشمنی اسیر بودند ولی باید بگویم که در آنجا آزادگان ما به اتفاق جسمشان اسیر شد ولی هیچگاه شوکت، مجد و عزت خود و مملکت را اسیر دشمن نکردند و به عنوان سفیران فرهنگی و دینی جمهوری اسلامی ایران با عراقیها برخورد میکردند.
در طول اسارت عراقیها با دیدن غیرت ایرانی و اسلامی آزادگان جمهوری اسلامی ایران بارها اعتراف کردند که ما در دست شما اسیر هستیم و نمیتوانستند با آزادگان کشورمان در هر شرایط و در هر زمان و مکانی مقابله کنند و بعد از آن همه شکنجه باز هم میدیدند که تاثیری که دلخواه آنان باشد نمیتوانستند روی ما اعمال کنند و همین یک موضوع آنان را به شدت رنج میداد.
لکن اگر بخواهم نهایتا به بحث شکنجههایی که عراقیها روی رزمندگان ما اعمال میکردند سخن بگویم شاید کمی فضای دردناک و مشقتباری حاکم شود اما به منظور شفافیتسازی چند مورد از شکنجههای آنان را به اختصار میگویم که نمونه شکنجه نیروهای عراقی بر روی آزادگان ما طوری بود که آنان با هدف دادن شکنجه و درد زیاد به ما روی جراحت ما آب فراوان میریختند در حالی که از دادن آب به تشنگان به جد امتناع میکردند، نوع دیگری از شکنجههای آنان که بسیار هم دردآور بود این بود که لوله تفنگ کلاشینکف را به داخل زخم بچهها فرو میکردند و از این کار خود بینهایت لذت میبردند.
یا در موقع دادن آب برای نوشیدن همه را در یک صف روی زمین میخوابانده و به صورت چکه و قطره به گلوی همه آب میریختند و بدین شکل ما را عذاب میدادند، یا نمونه دیگری از شکنجه آنان که طاقتفرسا بود این بود که آنان سلولهایی در بغداد داشتند که به آن سلولهای سهگوشه میگفتند و فضای آن به گونهای بود که در هنگام نشستن نهایتا 5 یا 4 نفر به زور در آن جا میشد اما سربازان عراقی با نهایت بیرحمی و یاغیگری 10 نفر از بچهها را در داخل سلول کرده و در را میبستند و با این کار فقط یک هدف واحد را دنبال میکردند و آن هم این بود که بتوانند با این کارهای خود آزادگان ما را تخلیه اطلاعاتی بکنند که خوشبختانه با مقاومت، دوام و وحدت بچهها این موضوع هیچگاه محقق نشد.
اسارت دقیقا چه مدت طول کشید؟
آزاده: اسارت ما هفت سال به طول انجامید و برای بار اول ما وقتی وارد اردوگاههای عراقیها شدیم با فضایی روبهرو بودیم که تاکنون چنین محیطی را ندیده بودیم و همین موضوع برای ما سخت بود که بتوانیم طی سالیان اینجا دوام بیاوریم اما خداوند منان را شاکریم که همه بچهها و رزمندگان جمهوری اسلامی ایران چه از استان اردبیل و چه از استانهای دیگر توانستیم با یک هدف واحد و آن هم حفظ ارزشها و آرمانهای انقلاب در چنین شرایط بد و طاقتفرسایی مستحکم بوده و دوام بیاوریم.
بهترین و شیرینترین خاطره شما از دوران اسارت چیست؟
آزاده: اسارت خود سرشار از خاطرات است هم تلخ و هم شیرین اما بیشتر خاطراتی که در اسارت برای انسان رقم میخورد تلخ و دردناک است لکن شیرینترین خاطره این بود که عراقیها طی تصمیمی به منظور تبلیغات مسموم و ضد جمهوری اسلامی ما را به زور کتک و شکنجه به کربلا اعزام کردند، با اینکه ما زیر بار نمیرفتیم اما فرمانده ترابی به عنوان سرپرست اردوگاهها قبول کردند و بالاخره این طور شد که بسیاری از بچهها به کربلا اعزام شدند.
با اینکه در طول اسارت هیچگاه ما بیرون اردوگاه را ندیده بودیم زیارت کربلا برای ما روزنهای بود که بالاخره ما را به آرزوی خود رساند و سبب وصول ما به عشق و آرزوی دیرینهمان گشت.
در آن زمان امام خمینی(ره) طبق شنیدههای ما از اخبار و نیروهای عراقی در بیمارستان تهران بستری بود که ما در هنگام رفتن به زیارت در بینالحرمین با همه بچهها هماهنگ شدیم تا برای امام دعا کنیم که در این حین به صورت ناخودآگاه و دستهجمعی گفتیم که: "عباس علمدار خمینی را نگهدار" در این هنگام عراقیها هراسان به سمت ما دویده و به زور بچهها را به باد کتک گرفته و نهایتا به زور سوار اتوبوس کردند. و خدارا شاکریم که همین غیرت و وحدت بچهها در طول اسارت بود که تمامی نیروهای عراقی را متحیر و انگشت به دهان گذاشته بود.
اولین بار چطور از آزادی خود مطلع شدید؟
آزاده: ما در اردوگاه خود یک رادیوی مخفی داشتیم که البته به صورت پنهانی از داخل اشیای نیروهای عراقی برداشته بودیم و نام این رادیو را سفره حضرت ابوالفضل(ع) گذاشته بودیم چون از طریق همین رادیو تمامی اخبار و برنامهها را جویا و پیگیر بودیم و از طریق همین اطلاعات زیادی به دست میآوردیم.
روزهای آخر اسارت بود و معمولا در اردوگاه بلندگوهایی نصب بود تا برای آزار و اذیت ما گاها ترانههایی پخش میکردند و اگر که زمانی منافقان و سرکرده های گردان آنان سخنانی داشتند از این بلندگو پخش می شد که در اواخر که قرار بود تبادل اسرا صورت گیرد ما ابتدا از طریق رادیو اخبار و تبادلات و تحولات را گوش دادیم و سپس از طریق همان بلندگو به همه اردوگاهها اعلام کردند که ما آزاد خواهیم شد.
در حال حاضر چه می کنید و به چه کاری مشغول هستید؟
آزاده: در حال حاضر من مدیر و مسئول پلیس + 10 آزادگان در استان هستم که به اضافه آن مسئولیت موسسه پیام فرهنگی آزادگان در استان را نیز بر عهده دارم.
لطفا کمی در خصوص موسسه خود برای ما بگویید؟
آزاده: در هر استان یک موسسه پیام فرهنگی آزادگان فعال است و خوشبختانه هماکنون این موسسه در کلیه استانها تشکیل شده است که در استان ما نیز تا دو سال اخیر این موسسه وجود نداشت و ما با تلاش آزادگان توانستیم فعالیت این موسسه فرهنگی را در استان اردبیل نیز محقق سازیم که در واقع راهاندازی این موسسه سبب شد تا ما در کل استان 700 نفر آزاده را تحت پوشش و حمایت این موسسه قرار دهیم.
من جمله اقدامات شاخص موسسه ما که اخیرا توسط برخی مسئولان استانی و شهرستانی به راه افتاده این است که ما به صورت دورهای به همراه تنی چند از مسئولان به صورت حضوری در منازل آزادگان حضور یافته و با آنان دیدار میکنیم که در این زمینه خوشبختانه در شهرستانهایی همچون خلخال و نیر با 99 درصد آزادگان این شهرها بازدید داشتیم که این حدود در شهرهای اردبیل و مشگینشهر 40 درصد بود و در تلاش هستیم تا طی برنامهای با بقیه عزیزان نیز در تمامی شهرهای استان دیداری ترتیب داده و به ملاقات آنان در منزل خود برویم.
از دیگر اقدامات انجام شده در موسسه پیام فرهنگی آزادگان ارائه تسهیلات به آزادگان در سراسر استان میباشد که منبع درآمد این تسهیلات در واقع ستاد مرکزی این موسسه در استان قم میباشد که این ستاد الحق و الانصاف تمامی مراکز و به تبع مرکز اردبیل را هم تغذیه فکری و معنوی و هم تغذیه مادی میکنند، که در کنار این برنامهها ما اردوهای زیارتی داریم که اردوهای بزرگ مشهد دو بار توسط موسسه پیام فرهنگی اردبیل برای خانوادههای آزادگان و اردوی زیارتی مشهد برای خود آزادگان برگزار شده است.
لازم به ذکر است که این موسسه به هیچ عنوان منبع درآمد ندارد و محجوب مانده و آنطور که باید شناخته شده نیست به همین دلیل ما از مسئولان انتظار داریم که آزادگان؛ که به عنوان سرمایه و ذخایر وطنی هستند را مورد لطف خود قرار داده و در برطرفسازی مشکلات این قشر موسسه پیام فرهنگی آزادگان استان اردبیل را تنها نگذارند و به عنوان حرف آخر اینکه ما از مسئولان محترم و دلسوز استان خواهانیم که حامی این ایثارگران باشند و آنان را دریابند.
به عنوان خواسته و سوال آخر؛ لطفا کلماتی که میگیم رو به تعبیر خود برای ما معنی کنید.
اسارت: بلبل در قفس
ولایت فقیه:استمرار حکومت ائمه اطهار علیهالسلام
آزادگی: حریت و شرافت و ابراز آزادانه و مختارانه عقیده
فرهنگ عمومی: هویت و ریشه هر ملت
ارزشها و آرمانهای انقلاب: مولفهها و ارزشهایی که پاسداری از آن نیازمند انسانهای پرتوان است نه انسانهای سازشکار
رزمنده:جمیع سربازان مدافع حرم، سربازان واقعی مدافعان وطن و رزمندگان دفاع مقدس
دفاع مقدس: شرف ملت، رویدادی که در آن ارزشها برای همیشه ماندگار شد...
منبع: تسنیم