سرویس بین الملل _ سعید درویشی: 14 تیرماه بود که استان بصره در جنوب عراق شاهد برگزاری تجمع مسالمت آمیزی در برابر استانداری این استان با هدف بهیود وضع خدماترسانی از جمله در زمینه انرژی برق، تامین آب شرب وشرایط شغلی و همچنین حل مشکلات اقتصادی بود، اعتراضاتی که بلافاصله به دیگر استانهای جنوبی همچون واسط، میسان و حتی کربلای معلی و نجف اشرف و بغداد کشیده شد. از نکات برجسته این اعتراضات میتوان به حضور دهها نفر از علمای دینی و طلاب حوزههای علمیه در منطقه الطویسه بصره هم در همبستگی با مطالبات مردم این استان و حتی ورود نماینده مرجعیت عالی دینی عراق در خطبههای نماز جمعه در این موضوع دانست که نشان دهنده ماهیت اصلی این اعتراضات یعنی معیشیتی بودن ان بود.
اما با گذشت تنها چند ساعت شاهد تیراندازی در نزدیکی میدان نفتی «القرنه 2» در استان بصره بودیم که منجر به کشته شدن یک نفر و زخمی شدن سه عراقی دیگر شد. بلافاصله رسانه های محلی از حمله برخی افراد نقاب دار به دفاتر برخی احزاب همچون حزب الدعوه، جریان الحکمه، بدر و عصائب اهل الحق خبر دادند که با شعارهای ضد ایرانی همراه بود. با تشدید اوضاع و ورود به برخی افراد به فاز درگیری مسلحانه خیابانی فرودگاه بین المللی نجف اشرف تعطیل شد، مقررات منع آمد و شد شبانه در برخی شهرها به اجرا درآمد و برخی شرکتهای هواپیمایی از جمله اردن و دبی پروازهای خود به نجف اشرف را متوقف و آنها را به بغداد منتقل کردند. اما گذشت زمان نشان داد که همه این اتفاقات نه به خاطر غلیان یکباره خشم عمومی که برنامه ریزی دقیق برخی جریان های داخلی و خارجی برای سوء استفاده از شرایط پیش آمده برای تحقق اهداف خود بوده است.
بازیگران این تشنجات مقطعی ولی ادامه دار چه کسانی هستند و چه اهدافی را در سر دارند؟
1-جریان نئوصدری
جریان نئوصدری که تلفیقی از عروبیت، ولایت معنوی و ملی گرایی است در انتخابات مجلس عراق در قالب لیست انتخاباتی سائرون توانست به عنوان مهره ای تعیین کننده در فضای سیاسی عراق وارد عمل شود. رفتارهای رادیکال اعضای این جریان در ابتدای اعلام پیروزی برای کارشناسان اما مهم نبود چون میدانستند با گذشت چند روز و فروکش کردن شادی پس از پیروزی، شرایط واقعی باعث خواهد شد مقتدی صدر و یارانش در مواضع و عملکردشان تعدیلات گسترده ای داشته باشند. نکته مهم این تعدیل این بود که جریان نئوصدری فهمید نمیتواند به تنهایی و بدون درنظر گرفتن سایر بازیگران داخلی و خارجی تصمیم گیری کند و همانطور که احتمال میرفت تشکیل دولت جدید عراق چندین ماه به طول بینجامد. بنابراین شاهد هستیم این جریان با بهره برداری از این شرایط پیش آمده به دنبال فشار بر سایر گروه های شیعی است. این فشارها بدین صورت است که تشنج اوضاع سبب خواهد شد تشکیل دولت به عنوان اولویت اصلی مطرح شود و چون لیست سائرون براساس قانون جدید انتخابات باید نخست وزیر را تعیین کند، بنابراین سایر گروه های شیعی از ترس وخیم تر شدن اوضاع به گزینه نخست وزیری لیست سائرون تن خواهند داد. حمله افراد نقاب دار در نجف اشرف و کربلای معلی به دفاتر احزاب شیعی رقیب جریان نئوصدری موید این مطلب است.
2-حزب بعث
در سال های اخیر اوضاع معیشتی و خدمات رسانی ضعیف دولت مرکزی سبب شده تا باقیمانده های حزب بعث به رهبری رغد صدام از خاک اردن دست به شبکه سازی حامیان خود در مناطق غربی عراق کند. نکته مهم در این شبکه سازی همگرایی حزب لائیک بعث با جریانات سلفی عراق است. البته سابقه این همگرایی را میتوان در همکاری حزب بعث و نیروهای رزمی فرقه نقشبندیه در سال 1991 دانست. سالی که صدام حسین تصمیم گرفت که روابط خود را با شبکه القاعده توسعه دهد و عراق را به یکی از پناهگاه های امن آنها تبدیل کند. همین همگرایی سبب شد که بعدها نیروهای اطلاعاتی ارتش بعث به عنوان مغز منفصل داعش عمل کند و حتی طراحی ساختار این سازمان هم بر عهده نیروهای نظامی بعثی بود. حال باقی مانده های حزب بعث با تحریک و تجهیز این نیروی خشن سنتی به دنبال آشوب در سرزمین های جنوبی است تا فرصت احیای دوباره سلفیت عراقی را مهیا کند. علیرغم نابودی ساختار داعش ولی نباید فراموش کرد که هم بستر و عوامل عینی پیدایش دوباره گروه هایی همانند داعش در عراق مهیا است. پس اگر شرایط فراهم شود دوباره سلفیسم قدرت پیدا خواهد کرد. نباید فراموش کرد که در این چند روز فضای مجازی جهان عرب به سیطره طرفداران حزب بعث درآمد و شعارهای ضدایرانی بشدت گسترش یافت که همه آنها با هدف تلقین انگاره سلطه ایران بر عراق بود که تحریک عروبیت برخی جریان ها را هدف قرار داده بود. با توجه به سابقه حزب بعث عملا امکان برگشت دوباره آن به عرصه سیاسی عراق وجود ندارد بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که بعثی ها به دنبال تشدید تشنج در عراق با هدف کسب سهمی از قدرت عمومی هستند. نباید فراموش کرد که لیست سائرون مقتدی صدر در انتخابات چند ماه پیش متاسفانه با بعثی ها ائتلاف کرد تا جریان های متمایل به ایران تضعیف شوند. بنابراین حزب بعث چنین محاسبه کرده که میتواند با تاکید بر عروبیت فرصت دوباره حضور در فضای غیر رسمی قدرت عراق را بدست آورد.
3-رژیم سعودی
محمد بن سلمان در همفکری با اندیشکده هایی همچون رند و آمریکن اینترپرایز به راهبرد بدل برای مهار ایران در عراق رسیده است. براساس این راهبرد همانطور که تفکر انقلابی متاثر از انقلاب اسلامی توانسته هم در جهان تشیع و هم در اهل سنت طرفداران ایدئولوژیک پیدا کند، پس رژیم سعودی نیز باید با تاکید بر عروبیت علاوه بر حفظ جایگاه در جهان اهل سنت، میان شیعیان کشورهایی همچون عراق نیز شبکه سازی کند. نتیجه این راهبرد را میتوان ایجاد سدی عربی در برابر تفکر انقلابی جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازوی قدرت نرم در کشورهایی که متحد کشورمان محسوب میشود دانست. دیدار مقتدی صدر با محمد بن سلمان، اهدای تجهیزات نظامی- امنیتی همچون نفربر به برخی جریانات شیعی، حضور گسترده در حوزه بازسازی مناطق شیعه نشین همچون بصره و در نهایت بهبود روابط دیپلماتیک با عراق از جمله تاکتیک های این راهبرد نرم است. رشد تصاعدی ضدیت با ایران با تبلیغ انگاره توسعه طلبی اییران در عراق و زدن یوغ مستعمرگی بر ساختارهای سیاسی واقتصادی این کشور نشان دهنده تلاش گسترده نیروهای سایبری این رژیم برای تشدید اوضاع است. محمد بن سلمان فهمیده است که موقعیت رهبری جهان اهل سنت (با توجه به نقش قطر و ترکیه در جذب گرایش های قدرتمندی چون نو سلفیسم و نو اخوانی)برای این کشور بسیار شکننده است، پس باید به دنبال یارگیری از شیعیان عرب گرا نیز باشد. پس میتوان بخشی از شعارهای ضد ایرانی در این تجمعات را ناشی از پروپاگاندای این رژیم (مبنی بر وخامت اوضاع شبکه برق عراق به خاطر قطع برق صادراتی از ایران) دانست که به مرور به ثمر خواهد نشست.
4-آمریکا
مهار ایران بدون قطع بازوهای منطقه ای آن غیرممکن است. از سوی دیگر هرچه توان تاثیرگذاری کشورمان در ساختارهای سیاسی منطقه تقویت شود هزینه این مهار نیز افزایش پیدا خواهد کرد. براساس این برداشت، آمریکا به دنبال کاهش نقش جمهوری اسلامی ایران در کشوری مانند عراق است که از گروه های همسود ایران تا گروه هایی که ماهیت آنها متاثر از ولایت فقیه است در آن حضور دارند. پس اگر به هر نحو دولت مرکزی تضعیف شود فرصت برای کسب مجدد قدرت توسط دوستان آمریکا از طریق همگرایی حول منافع ضدایرانی بیشتر مهیا میشود. اینکه گروههایی چون حزب بعث، جریان صادق شیرازی (که براساس اظهارات اسکات مودل،مامور رده بالای سابق سیا در حوزه غرب آسیا، در جلسه استماع کنگره آمریکا با عنوان «ایران تحت نظر»، باید به عنوان بدیل رهبری مذهبی در مقابل ولایت فقیه مطرح شود)، کمونیست ها و لائیک های روشنفکر عراقی با جریان شیعی نئوصدری لیست مشترک میدهند بخشی از این همگرایی علیه ایران است. حمله به چاه های نفتی بصره، تلاش برای خرابکاری در حوزه انتقال نفت به بنادر جنوبی و در نهایت از بین بردن امکانات خدماتی در شهرها همگی درراستای تضعیف دولت اقتدار دولت مرکزی و به شکست کشاندن ائتلاف نیروهای همسو با ایران است. فراموش نکنیم که در روزهای اخیر متاسفانه از سوی برخی جریانات شیعی نام شخصی چون ایاد علاوی برای نخست وزیری مطرح شده است که در سابقه همکاری امنیتی وی با آمریکایی ها جای هیچ تردیدی نیست.
5-عراق پس از داعش
عراق پس از داعش با بحران های فراوانی دست به گریبان است. هسته های خفته سلفیسم، گسل های اجتماعی ناشی از کینه های شکل گرفته در شمال و غرب عراق بعد از نابودی داعش، گسل نژادی ایجاد شده اینبار نه توسط جریاناتی چون حزب بعث که توسط شیعیان، تضعیف زیرساخت های اقتصادی و خدماتی این کشور، نقش مخرب برخی گروه های کردی در مسائل امنیتی این کشور و در نهایت دخالت شدید ولی نامحسوس کشورهای حاشیه خلیج فارس در مهندسی اجتماعی جامعه عراق سبب شده تا این کشور دوباره آماده مواجهه با یک فتنه جدید شود. فتنه ای که نه میتوان همچون داعش آن را خارجی دانست و نه همچون گذشته به دنبال دست های پشت پرده بود، بلکه این فتنه در بستر نارضایتی اجتماعی و با ساختار نژادی شکل خواهد گرفت.