به گزارش حلقه وصل، کتابهای روزی که شهید شدم (زندگی نامه داستانی جانباز شهید حسین حسن زاده ثمین) هتل نیوسایت(زندگی نامه داستانی شهید دکتر محمدعلی رهنمون) به قلم ابوالقاسم وردیانی، ناآرام (خاطرات گردان تخریب به روایت مرتضی شادکام) به قلم معصومه خسرو شاهی و کعبه بوی بهشت می دهد (زندگی نامه داستانی شهیده مرجان نازقلیجی) به قلم اعظم السادات حسینی در روز دوم نمایشگاه کتاب تهران توسط انتشارات روایت فتح عرضه شد.
در ادامه خلاصه ای از این کتابها را بخوانید:
روزی که شهید شدم
یک خمپاره خورد جلوی موتور. خمپارة بعدی خورد کنار ما. حس کردم یک چیز داغ رفت توی ران چپم.گرمی خون را که از بالای ران میسُرید و از روی زانو و ساق پام حرکت میکرد و توی گِتر شلوارم جمع میشد، حس میکردم.
خونی برات نمونده بود مؤمن! کمکم داشتی شهید میشدی. کجا ترکش خوردی؟
به علی خرّمی نگاه کردم و زیر لب گفتم: ترکش نخوردم که! پام خورد به اگزوز موتور اینجوری شد.
علیآقا به پای من اشاره کرد و با تعجب گفت: پس این باندا رو برای خوشگلی بستن به رونت؟
دکتر نزدیک آمد و درحالیکه نبضم را میگرفت، گفت: از پات عکس گرفتیم یه ترکش توی رونته پسرجان! چرا پرتوپلا میگی؟ میدونی تا حالا چن واحد خون بهت تزریق کردیم؟
انگار فایدهای نداشت. با خجالت جواب دادم: با خرّمی که میاومدیم، توی سهراه ترکش خوردم. گفتم اگه بگم مجروح شدم برم میگردونن عقب، هیچی نگفتم!
ناآرام
از دیدن لذتهای معنوی دوستانم غرق شعف میشدم. معنویت بچههای تخریب، ملموس و عینی بود. گاهی بعضی از پیرمردها و قدیمیترها توانایی درک کارهای این جوانان را نداشتند و مبهوت میشدند. یکی از دوستان که سن بالایی داشت میگفت من دنیا را وجب کردهام. جوانیام قبل از انقلاب بوده و سابقه فعالیت انقلابی دارم، اما نمیتوانم کارهای این بچهها را درک کنم.
کعبه بوی بهشت می دهد
هر دفعه مکه میرفت، توی دلم یکجوری میشد، انگار میخواهد برود و برنگردد. اما این بار نمیدانم چرا نسبت به دفعههای قبل خیالم راحتتر بود. با این حال، این بار هم خیلی بهش اصرار کردم و گفتم: «نرو مرجان. قبلاً دو بار رفتی، دیگه نرو. تو الان فرماندار شدی و موقعیت شغلیت ممکنه با مرخصی طولانی به خطر بیفته. اگر یه اتفاقی توی شهر بیفته چی؟» اما او گوشش به حرف کسی بدهکار نبود. در جوابم گفت: «نه، مکه برای من از فرمانداری مهمتره. وقتی میتونم برم مکه، نمیتونم ازش بگذرم.» پشتبندش هم گفت: «تو مکه نرفتی و نمیدونی من چی میگم… ایندفعه میخوام همۀ اعمال رو تمام و کمال انجام بدم. میخوام برم کوه احد. دیگه وقت خودم رو نمیخوام برای خرید تلف کنم. میخوام وقتم رو فقط برای اعمال بذارم.» همین کار را هم کرده بود و این بار فقط برای ما خواهرها هرکدام انگشتر نقرۀ فیروزه و برای خواهرشوهرش، آیتکین که عروسیاش بود، گردنبند طلایی بهعنوان کادو گرفته بود. اینها داخل ساکش بود که همسفرهایش برایمان آوردند.
هتل نیوسایت
شهید رهنمون شخصیتی خیالی و داستانی نیست که نویسنده بتواند آن را هر طور که دوست دارد بیافریند. او شخصیتی بسیار خاص و ویژه است که گاهی به قهرمان خیالی داستان ها شبیه می شود. محیط و مشکلات زندگی او، نحوه برخورد او با مسائل، نگاه خاص به دنیا و اندیشه های رایج در جامعه، حضور فعالش در زلزله طبس سال 1357 و ماجراهای انقلاب از او شخصیتی منحصر به فرد ساخته است. شخصیتی که با تمام وجود سعی در کمک به دیگران دارد و این را بارها در طول زندگی کوتاهش به اثبات رسانده است. او در این راه پا روی بیشتر خواسته های معقول و مشروع خود می گذارد. او کسی است که خواسته هایش را می داند و می فهمد اما از آنها می گذرد تا کاری را که فکر می کند درست است انجام دهد.
انتشارات روایت فتح در سالن ناشران عمومی راهرو 11/1 غرفه 846 در سی و یکمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه می شود.
سی و یکمین دوره نمایشگاه کتاب تهران از امروز، 12 اردیبهشتماه، به مدت 10 روز میزبان علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی در مصلی امام خمینی(ره) است.