به گزارش حلقه وصل، دکتر محمد محمدرضایی استاد فلسفه دین دانشگاه تهران و رئیس کارگروه تخصصی فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول و ارتقای علوم انسانی در مقاله ای به بررسی دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) در باب علوم طبیعی و انسانی اسلامی پرداخته است:
امام خمینی(قدس سره)، رهبر کبیر و حکیم و دوراندیش انقلاب اسلامی ایران در باب اسلامی شدن علوم اعم از طبیعی و انسانی دیدگاه خاصی ارایه نموده اند که می تواند ره گشا برای متولیان امور دانشگاهی کشور و نیز فرهیختگان و اساتید و دانش پژوهان باشد.
در ابتدا به صورت مختصر اشاره می کنیم که به نظر معظم له آنچه که اسلام میخواهد آن است که "تمام علوم، چه علوم طبیعی و چه غیر طبیعی، به علوم الهی و توحید برگشت کند. یعنی هر چه را که میبیند خواه طبیعت باشد یا ماده، خدا را در آن ببیند. بنابراین اسلام برای آن آمده است که همه موجودات طبیعی را به الهیت و یا اینکه همه علوم طبیعی را به علوم الهی برگرداند."
دیدگاه آن حکیم وعارف واصل در ذیل چند عنوان مطرح خواهد شد:
الف. علم کمالی است که همه انسانها طالب آنند: به نظر امام خمینی، اهمیت و ارزش علم یک امر فطری است و یک کمالی است که همه انسانها طالب آنند. به نظر ایشان اسلام برای علم آن قدر اجر قائل است که شاید دیگر مسالک آن قدر قایل نباشند. در اسلام دانش بزرگترین چیز است اما نه دانشی که ما را به تباهی بکشد. خداوند علم را یک عبادت بزرگ قرار داده؛ چنان چه جهت داشته باشد.
همچنین اسلام مردم را دعوت کرده است که هر جا علم را یافتند حتی اگر از کافر باشد، آن را بگیرید. البته این علم باید در خدمت اسلام باشد. به دلیل فطری بودن علم آموزی، همان گونه که درحدیث هم آمده است، علم آموزی از گهواره است تا قبر. اگر انسان درحال احتضار هم یک کلمه یاد بگیرد. بهتر از این است که جاهل باشد، البته علم باید توأم با ایمان وتزکیه نفس و تقوا باشد. زیرا که علم بدون تقوا، بسیاری از اوقات مضر است. بسیاری از اشخاص که در علم به مرتبه اعلا رسیدهاند ولیکن تربیت انسانی و اسلامی ندارند، ضرر آنها از دیگران زیادتر است، زیرا که در روایات آمده است که اذا فسد العالِم فسد العالَم. (زمانی که عالِم فاسد شد عالَم فاسد میشود)
البته به نظر امام فرقی بین عالِم دانشگاهی و حوزوی نیست هر دو در این جهت یکسان هستند. اگر علم آنها توأم با تزکیه و تربیت انسانی و دینی باشد. منشأ خیرات و برکات و سعادت میشوند، ولی اگر علم بدون تقوا باشد منشأ بسیاری از شقاوت هاست، زیرا چو دزدی با چراغ آید، گزیدهتر برد کالا.
به تعبیر حضرت ایشان، اگر روحانی علم داشته باشد لکن ایمان نداشته باشد و مسیرش مسیر انبیاء(ع) نباشد منشأ مفاسد بسیاری می شود اکثر این دین سازیها که بوده است اینها از طبقه ملاها بودهاند … . دانشگاهی که فقط دنبال علم باشد برای سعادت ملتها یا فایده ندارد یا ضرر دارد. ۱
حضرت امام(ره) در یک تمثیلی علم بدون تزکیه را چنین ترسیم میکند: گاهی باران که رحمت الهی است وقتی به گلها میخورد بوی عطر بلند میشود وقتی که به جاهای کثیف میخورد بوی کثافت از آن بلند میشود. علم هم همین طور است. اگر در یک قلب تربیت شده، وارد شود عطرش عالم را میگیرد و اگر در یک قلب تربیت نشده یا فاسد (قرار بگیرد) بریزد، ….. این فاسد میکند. ۲ در تعبیر دیگر میفرمایند: عالِم اگر فاسد بشود، یک شهر را، یک مملکت را به فساد می کشد، چه عالِم دانشگاهی باشد وچه عالِم فیضیه، فرقی نمیکند ۳٫
بنابراین از دیدگاه امام(ره) ویژگیهای علم چنین است:
۱. علم کمالی از کمالات است که فطرت انسان، طالب آن است، حتی اگر در دست کافر باشد.
۲. علم جویی در طول عمر وجود دارد.
۳. علم بدون تقوا و ایمان و تزکیه نفس مضر است و دراین جهت فرقی بین علوم حوزوی و دانشگاهی وجود ندارد.
۴. علم توأم با تزکیه وتقوا و ایمان، منشأ خیرات و برکات است.
ب. هدف از تعلیم و تربیت و رسالت دانشگاه
از نظر امام خمینی(ره) هدف از تعلیم و تربیت عبارتند از:
۱. تربیت انسان الهی: معظم له در تعبیری اعلام میدارند که آنچه ما از حوزه و دانشگاه می خواهیم آن نیست که در سطح ظاهر مشاهده میکنیم، البته سطح ظاهر بسیار ارجمند است ولی آن مقصود اسلام نیست. آنچه که اسلام میخواهد آن است که تمام علوم، چه علوم طبیعی و چه غیر طبیعی، به علوم الهی و توحید برگشت کند. یعنی هر چه را که میبیند خواه طبیعت باشد یا ماده، خدا را در آن ببیند. بنابراین اسلام برای آن آمده است که همه موجودات طبیعی را به الهیت و یا اینکه همه علوم طبیعی را به علوم الهی برگرداند.۴
قرآن میفرماید: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ؛ ۵ یعنی قرائت کن نه قرائت مطلق، بیاموز نه آموزش مطلق، علم تحصیل کن نه علم مطلق، بلکه علم و آموزش جهت دار وجهت آن اسم رب است، توجه به خدا است.۶
البته چنین انسانی باید برخوردار از تقوا ومکارم اخلاق باشد و به تعبیری همه ابعاد علم وعمل و اخلاقش باید نورانی و الهی باشد.۷ بنابراین میتوان گفت که یکی از اهداف تعلیم و تربیت از نظر اسلام توجه دادن به خدا و دعوت به توحید است.
۲. انسان باید تزکیه و متصف به مکارم اخلاق شود.
پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. از این رو هدف تمام تعلیم آموزههای وحیانی کسب مکارم اخلاق است. حضرت امام خمینی تربیت و تزکیه را بالاتر از تعلیم میداند. بعد از تزکیه است که کتاب و حکمت در انسان اثر میکند و الا علم بدون تزکیه همانند حماری میماند که بار او کتاب است. مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً؛ ۸ حمار به هیچ وجه از آن کتابها استفاده نمیکند. خواه آن کتابها کتاب توحید یا کتاب فقه یا انسان شناسی یا علوم طبیعی باشد.۹ بنابراین همواره باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که هدف از تعلیم و آموزش و تربیت چه در حوزه و چه در دانشگاه تزکیه نفس و کسب فضایل اخلاقی است.
۳. قطع وابستگی و استقلال کشور
به نظر امام خمینی(ره) اگر دانشگاهای ما اعم از حوزوی و دانشگاهی به گونهای که اسلام میخواهد تربیت شوند. کشور از وابستگی به اجانب و استعمار مصون میماند، یعنی در دانش و تربیت خودکفا میشوند و از تقلید اجانب دوری میگزیند. امام در عبارتی میفرمایند: دانشگاها بروند دنبال این که جوانهای ما را مستقل به بار بیاورند، تربیت کنند که بفهمند یک فرهنگ دارد یک فرهنگ بزرگ دارند. بفهمند فرهنگ از اینجا صادر شده است به خارج. بفهمند که ماهم یک چیزی در عالم هستیم و ما خودمان میخواهیم خودمان را اداره کنیم.۱۰ و در تعبیر دیگر میفرمایند: ما دانشگاهی میخواهیم که ما را از وابستگیها بیرون بیاورد، ما را مستقل کند.۱۱
۴. تأمین سعادت ملتها
به نظر حضرت امام دانشگاه مبدأ همه تحولات است. اگر در دانشگاها، تربیت و آموزش صحیح داده شود، سعادت یک ملت را تأمین میکند و الا شقاوت آن را رقم میزند. امام در تعبیری زیبا میفرمایند :سلام بر دانش و دانشگاهیانی که چراغ راه هدایت و راهنمای ملت به سوی تعالی و سعادت و فضل و فضیلت میباشند.۱۲
و در تعبیر دیگر میفرمایند: دانشگاه و حوزههای علمیه و روحانیون میتوانند دو مرکز باشند برای تمام ترقیات و تمام پیشرفتهای کشور و میتوانند دو مرکز باشند برای تمام انحرافات و تمام انحطاطات.۱۳ بنابراین، دانشگاه اگر دانشگاه اسلامی باشد، سعادت ملت تأمین است.
توضیح
همه ما می دانیم که علوم مخصوصاً علوم انسانی غربی بر مبنای اصول تجربه گرایانه و مادی گرایانه بنا شده اند و نتیجه چنین نظریاتی به اصطلاح علمی، چیزی جز الحاد و بیدینی نخواهد بود.
مدافعان علوم انسانی اسلامی حداقل می خواهند اذهان دانشجویان را روشن سازند که چنین نظریاتی بر مبانی نادرستی بنا شده اند و حتی الامکان، به تعبیر حضرت امام علوم طبیعی و غیرطبیعی را به توحید برگردانند و اینک برای روشنی بیشتر از طرز تفکر بانیان و پیش قراولان و پدران علوم انسانی جدید که تاثیر زیادی در نظریه پردازیه ای علمی داشته اند، برخی از نظریات آنان را خدمتتان تقدیم می داریم، تا خود قضاوت نمایید که آیا این نظریات، علمی و نظریه مخالف آنها غیر علمی خواهد بود؟
۱٫ دیدگاه دیوید هیوم اسکاتلندی(۱۷۷۶-۱۷۱۱) که تاثیر زیادی بر جریان تجربه گرایی علمی داشته است و می توان او را پدر تجربه گرایی جدید نامید، در عبارتی به روشنی می گوید: "اگر کتابی درباره الهیات یا مابعدالطبیعه مدرسی در دست بگیرم، میپرسم آیا در آن هیچ استدلال انتزاعی درباره کمیت یا عدد هست؟ آیا استدلال تجربی درباره واقعیات و موجودات در آن هست؟ اگر پاسخ منفی است پس آن را در آتش افکنید چون چیزی جز سفسطه در این کتاب وجود ندارد."14
روشن است که براساس این تعابیر، هیوم به امور ماوراطبیعی از جمله خدا، عالم غیب و آخرت و … اعتقادی ندارد. او کسی است که به صراحت اظهار می دارد که همه معرفت ما از تجربه حاصل و به تجربه ختم میشود… سوال این است که آیا این نظریه واقعاً علمی و نظریه مخالف آن غیر علمی است؟ و آیا مخالفت مستدل با این نظریه، مخالفت با علوم جدید است؟ کارل پیرسون (۱۸۵۷-۱۹۳۳) استاد دانشگاه لندن که تأثیر زیادی در تبیین های طبیعت گرایانه علمی دارد، می گوید: روش علمی، تنها طریق و مدخل واقعی به کل قلمرو معرفت است."15
بر اساس این دیدگاه، روش تجربی و میکانیکی علمی، تنها طریق کشف حقایق عالم است و اموری که از طریق روش علمی نتوان درباره آن داوری نمود، از قلمرو معرفت انسانی، خارج هستند. در نتیجه مابعدالطبیعه و دین خارج از معرفت بشری قرار می گیرد.
۲٫اگوست کنت(۱۷۹۸-۱۸۵۷) فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی که معمولاً او رابنیانگذار جامعه شناسی جدید و فلسفه پوزیتیویسم میدانند، بر آن است که روش پوزیتیویستی و تجربی، برترین روش و آخرین مرحله تکامل و تحول ذهن انسانی است. او دوران تفکر بشر را سه مرحله می داند:۱٫ مرحله ربانی ۲٫ مرحله فلسفی و ۳٫ مرحله تجربی. براساس دیدگاه او، دوران دو مرحله ربانی و فلسفی به سرآمده است و ادیان موجود، محصول مرحله خاصی از تحول ذهن آدمی است که اکنون زمان آن گذشته است. ذهن علمی و اندیشه اثباتی (تجربی) دیگر نمیتواند به الوهیت و موجودات ماوراء طبیعی باور داشته باشد. ۱۶
۳٫ امیل دورکیهم(۱۸۵۸-۱۹۱۷) جامعهشناسی مشهور فرانسوی، معتقد است که "قوانین و اخلاقیات، کار و تفریح، علم و فرهنگ و از همه مهتر دین، زاده اجتماع است. همچنین منشاء همه ادیان بزرگ و کوچک توتم پرستی است و پرستش توتم، نمادی از پرستش جامعه است. بنابراین آنچه در همه ادیان مورد پرستش قرار می گیرد و نیروها و ویژگی فراطبیعی به آن نسبت داده می شود، چیزی جز جامعه نیست. اما مردم تصور می کنند که موجودی الوهی را می پرستند که در فراسوی جهان قرار دارد و می تواند به خواسته های آنان پاسخ و مشکلات آنان را حل کند."17 یعنی خدا همان جامعه است که متدینان به اشتباه او را موجود ماوراء طبیعی قلمداد می نمایند.
۴٫ کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) اقتصاددان و جامعه شناسی بزرگ آلمانی که در تحولات فکری و اجتماعی سیاسی قرن بیستم بسیار تأثیر داشته است، معتقد است:
انسان سازنده دین است نه دین سازنده انسان
دین افیون مردم است.
من از همه خدایان بیزارم.۱۸
۵٫ زیگموند فروید(۱۸۵۶-۱۹۳۹) عصب شناس اتریشی که پدر علم روانکاوی شناخته می شود، معتقد است که دین و خدا جلوه غریزه سرکوب شده جنسی است و نیز تصور خدا نتیجه فرافکنی تصور پدر درون خود انسان است، اما این تصور، خرافه و افسانه ای بیش نیست و آسمان تهی است ۱۹٫
حال سؤال این است که این پدران علم جدید با این افکار نادرست، صلاحیت تدوین علوم جدید را داشته اند؟ آیا ما باید این افکار نادرست و غیر علمی را با تبلیغات به عنوان نظریات علمی، دانسته و نظریه های مخالف این تئوری ها را غیر علمی و دخالت ایدئولوژی در دین قلمداد کنیم و ذهن و روان دانشجویان خود را آکنده از این نظریات به اصطلاح نادرست علمی نموده و هر گونه مخالفت با آنها را دخالت دین در عرصه علم تلقی نماییم؟ آیا پیروی از این پدران علوم انسانی جدید که ملحد و تجربه گرا و مادی گرا هستند. یادآور این آیات قرآن نیست: وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ. ۲۰
و چون کفار را گویند: پیروی از شریعت و کتابی که خدا فرستاده کنید، پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود. آیا بایست آنها تابع پدران باشند گر چه آن پدران بیعقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته باشند؟ وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ.۲۱ (و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید«!، میگویند: «نه، بلکه ما از چیزی پیروی میکنیم که پدران خود را بر آن یافتیم!» آیا حتّی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیّت میکنند)؟!
هنگامی که پیامبر گرامی اسلام(ص)، برخی از مردم را دعوت به آیین، عقلانی و درست می نمود، می گفتند که ما از آیین و برنامه هایی پدرانمان پیروی می کنیم و قرآن می فرماید آیا تبعیت کورکورانه از پدرانی که خود بر راه صحیح نبودند، امر درستی است؟ به نظر می رسد که پدران علم جدید که براساس روش صرفاً علمی و تجربه گرایانه اصول وحیانی و ماوراء طبیعی را تبیین و تفسیر کرده بر روش صحیح و درستی حرکت ننموده اند.
علوم انسانی اسلامی بدین معناست که با چشمانی باز و عقلانیت لازم، روش و آیین پدران علم جدید را مورد نقادی قرار داده و با دلیل و برهان معلوم سازیم که آنان بر راه صحیحی حرکت نکرده اند و در مقابل آنها تفسیرها و نظریه پردازیهای درستی به عمل آوریم.
آیا با این نظریات الحادی و تجربی گرایانه و مادی گرایانه می توان دیدگاه امام خمینی(ره) را که اعتقاد داشت که رسالت همه انبیاء آن بود که همه علوم را به توحید برگردانند، محقق نمود و یا استقلال فرهنگی کشور را برآورده نمود.
براساس همین نظریات نادرست به اصطلاح علمی پدران علوم انسانی جدید است که رهبر حکیم و فرزانه و دانشمندمان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) می فرمایند: علوم انسانی جدید نه تنها مفید است بلکه مضر به حال دانشجویان می باشد.
بنابراین از مسئولان محترم و دخیل در امور دانشگاهی و سیاسی می خواهم که جریان علوم انسانی اسلامی را تقویت نمایند و بیش از این نگذاریم که در محافل علمی بر اثر تبلیغات نادرست، افکار ناصحیح و غیر علمی به عنوان نظریات علمی مطرح گردد.
فهرست منابع:
امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷؛ ج۱۷، ص۱۸۶؛ ج۱۴، ص۳۶۰؛ ج۸، ص۳۰۳؛ ج۷، ص۴۶۷٫
همان، ج۱۴، ص۴۰ ـ ۴۱٫
همان، ج۱۳، ص۴۱۹٫
ر.ک. همان، ج۸، ص۴۳۵٫
علق: ۱٫
صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۴۹٫
همان، ج۸، ص۶۵٫
جمعه، ۵٫
امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳۳۵؛ ج۱۳، ص۵۰۵٫
همان، ج۱۰، ص۳۹۲٫
همان، ج۱۴، ص۳۹۵٫
همان، ج۷، ص۴۷۰٫
همان، ج۱۳، ص۴۱۳٫
۱۴.Hume.An Enquary Concerning human understanding.p,165
۱۵٫محمدرضایی، محمد، الهیات فلسفی، ص ۳۷
۱۶.Louis.p.pojman,philosophy of Religion, p,92
۱۷٫محمودی، ابوالفضل، خاستگاه دین، در کتاب محمدرضایی، محمد و دیگران جستارهایی در کلام جدید…. ص ۲۰۱٫
۱۸٫آردن، ریمون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ص ۳۸۱٫
۱۹٫محمودی، ابوالفضل، خاستگاه دین، در کتاب محمدرضایی، محمد و دیگران جستارهایی در کلام جدید…. ص ۱۸۷؛ توسلی، غلام عباس، نظریه های جامعه شناسی، ص ۶۲ و ص ۱۸۷
۲۰٫ (بقره، ۱۷۰)
۲۱٫ (لقمان ۲۱)