به گزارش حلقه وصل، زمان زیادی از ساخت آثار سینمایی نگذشته بود که تفاوتهای فکری و برخوردی در زمینه مواجهه با سینما در ایران آغاز شد. سینما در عین حال که برآورنده آرزوها و شکلدهنده تخیلات بود، ویژگی و ساختارهای آن بر مبنای هنر مردمی نهاده شده بود. نمیشد که فیلمی ساخت اما در پستوی خانه پنهانش کرد. این هنر با مردم تعریف میشد؛ مردمی که از دیدن و لذتبردن از شهر فرنگ حالا به جادوی پرده نقرهای رسیده بودند، اما فقط این جادو و حس نیاز به تفریح سبب نمیشد که حتماً به تماشا بیایند و محصولات تلفیقی هنر و صنعت را مورد توجه قرار دهند. «سینما» هنری گران و جمعی بود و نیاز داشت که هزینههای خود را تأمین کند، آن هم از طریق بلیتهایی که فروخته میشد. این گونه شد که اصطلاح فیلم «بفروش» در سینمای ایران شکل گرفت و مشخصات خاص خود را داشت؛ لودگی، تکهپرانیهای جنسی و نمایش برهنگی.
اما قرار نبود همه جوانان سینمای آن سالها بشوند ابزار دست چند تهیهکننده و سینمادار. بسیاری از آنان هم تحصیلات خود را در زمینه سینما تکمیل کرده بودند و هم عاشق این هنر بودند. آنان برای ساختن آنچه آرزو داشتند، شب و روز تلاش کرده بودند. آن وقت بود که به تدریج فیلمهایی غیر از «فیلمفارسی» ساخته شدند؛ فیلمهایی که دیگر قرار نبود پر باشند از «عرق، ورق، رقص، عشق، تجاوز، فرار و...». کمکم فیلمهایی ساخته می شدند که فکر و اندیشه داشتند؛ فیلمهایی که هرکدام نگاهی نو به هنر سینما را پیشنهاد میدادند.
نیمه نخست دهه ۴۰ بود که تلاشهای فردی ابراهیم گلستان با «خشت و آیینه»، فریدون رهنما با «سیاوش در تخت جمشید» و فرخ غفاری با «شب قوزی» نه تنها با برخورد سرد مردم روبهرو شدند، که منتقدان هم واکنشی مشابه داشتند. با ساخت فیلمهای «شوهر آهو خانم» (داود ملاپور)، «سه دیوانه» (جلال مقدم) و «بیگانه بیا» (مسعود کیمیایی) در سال ۱۳۴۷ منتقدان به تدریج به این کوششها روی خوش نشان دادند و کوشیدند به ایجاد سینمایی متفاوت دل ببندند و به حمایت از این سینما بپردازند؛ این فیلمها اگرچه در گیشه شکست خوردند، ولی امیدهایی را زنده کردند؛ به خصوص «شوهر آهو خانم» که برای منتقدان دهه ۴۰ نویدبخش تشکیل سینمایی با هویت ملی بود.
* چگونگی شکلگیری «نهضت سینمای ارزان خیابانی»
سال ۴۸ در میزگردی با حضور داود ملاپور، کامران شیردل و مسعود کیمیایی، جبهه سینمای سوم بیشتر مورد تأکید قرار میگیرد. چند ماه بعد با اکران «قیصر» و «گاو» منتقدان و روزنامهنگاران با شور و حرارت به دفاع از تشکیل سینمایی متفاوت میپردازند. حتی منتقدان آن را «نهضت سینمای ارزان خیابانی» میگویند. در ابتدای دهه ۵۰، تعداد فیلمهایی که متفاوت از آثار متداول سینمای فارسی هستند، آن قدر زیاد شد که بتوان آن را به مثابه یک جریان ارزیابی کرد. موج نو چند ویژگی داشت، غیر از اینکه تلخ و سیاه و تاریک بود، مرگ شخصیتهای اصلی، پرسههای نومیدانه ضدقهرمانها در دل شهر، تأکید بر محلههای فقیرنشین و افراد طبقه فرودست مؤلفههای اصلی اغلب فیلمهای موج نویی بودند. این فیلمها هم دو گونه را در بر میگرفتند: نماینده یکی از آنها فیلم «گاو» است که به آثار سینمای فرانسه پهلو میزند، و دیگری «قیصر» که برآمده از دل فیلمفارسی بود و به بازتعریف الگوهای سینمای تجارتی آن دوران پرداخت و به شکلگیری آنتیتز فیلمفارسی منجر شد.
کیمیایی در این باره گفته بود که نباید خودمان را از سینمای حرفهای جدا کنیم. ما باید خودمان را به آنها تحمیل کنیم. اگر توانستیم در سینمای حرفه ای فیلم بسازیم و آنها دیدند که ما میتوانیم فیلم خوب بسازیم، به طریقی که به سرمایه آنها لطمهای وارد نمیکند، مسلماً از ما استقبال میکنند. از همین جا شکاف با صاحبان سرمایه و سینما ایجاد شد، اما کماکان رقابت این سینما با آثار خارجی و فیلمفارسی ادامه داشت تا اینکه انقلاب شد.
* وضعیت سینماها پس از وقوع انقلاب
در اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی، با چند جمله امام خمینی (ره) جایگاه و سیاست سینما مشخص شد: «ما بحمدالله گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم. من غالباً فیلمهایی که خود ایرانیها درست میکنند به نظرم بهتر از دیگران است. مثلا فیلم «گاو» آموزنده بود. اما حالا این فیلمها باید حتما از آمریکا و یا از اروپا بیاید با یک بیبندوباری، تا روشنفکران غربزده شاد شوند. فیلمهایی که از خارج به ایران می آید اکثرا استعماری است. لذا فیلم های خارجی استعماری را حذف کنید مگر صددرصد صحیح باشد...» (صحیفه امام، ج۱۲، ص: ۲۹۱)
در همان سال ۵۸ جلسات متعددی برای اجرایی شدن سیاستها آغاز شد. در روزهای ۱۳-۱۴ آبان ۵۷ هنوز آتش زدن سینماها ادامه داشت و تعداد تماشاگران در ۸۲ سالن سینمای تهران از ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر به کمتر از یک دهم، یعنی ۱۳۸ هزار نفر، رسیده بود. البته سینماها در زمان انقلاب به مدت ۱۶ روز تعطیل بودند و از دهم اسفند ۵۷ کار خود را آغاز کردند و در نبود قوانین مسئولیت برعهده سینماداران بود. تا قبل از انقلاب، ۴۲۰ سینما در سطح کشور فعالیت میکرد که در سال ۵۸ تعداد آنها به ۳۰۰ رسیده بود. قرار شد دولت عوارض سینماهایی را که قصد بازسازی دارند، ببخشد. ۲ هزار کپی فیلم نیز سوخته بود و ۳۰ فیلم آماده هم از قبل انقلاب باقی مانده بود.
کمکم سینماگران فکر کردند باید کاری انجام دهند. در این میان روزنامهها هم نسبت به اکران فیلمهای مبتذل هشدار میدادند. اردیبهشت ۵۸ بود که اعلام شد تمام پروانههای نمایش لغو میشوند و برای تمام آثار متقاضی بر اساس ضوابط تعیین شده پروانه داده میشود و درعین حال درجهبندی عالی، ممتاز، خوب برایشان در نظر گرفته میشود تا میزان حمایتها، چه به صورت کمک نقدی یا کاهش مالیات، انجام شود.
حالا مشکلات آغاز شده بود و سینماداران علاقهای به اولین اکران آثار سینمای ساخت ایران نداشتند، به دلایل متعدد از جمله اینکه باید حق و حقوقشان را پرداخت میکردند. بیشتر در صدد بودند به اکران دوم به بعدِ آثار ایرانی و یا اکران آثار خارجی اقدام کنند. با اصرارهای دولت بود که قرار شد در ۶ ماه دوم هر سال، تمام سینماها موظف باشند تا حتماً یک ماه فیلم ایرانی جدید نشان دهند.
* فیلمی که اولین بار سینما را به قم برد
روزنامه کیهان در گزارش اکران سینمای سال ۵۸ نوشته بود: «قریب ۳۱۰ فیلم ایرانی و خارجی طی سال اخیر در ۲۷ سینمای پایتخت به نمایش درآمد که بیش از ۲۰۰ فیلم شامل فیلم های تکراری می شد. اغلب فیلم های غیرتکراری نیز، به علت محبوس ماندن در انبارهای سانسورگران آریامهری، تقریباً تازگی خود را برای ایرانیان انقلاب دیده از دست داده بودند و نمیتوانستند زبان زمانه آنان باشند» (کیهان، ۱۳۵۸).
با این حال چند اثر ساخته شده، به شدت مورد استقبال قرار گرفتند، از جمله «فریاد مجاهد» که فیلمی انقلابی بود و با بلیت ۵۰ ریالی، ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار ریال فروخت، در حالی که به نظر روزنامههای آن سالها، این فیلم «فرصت طلبانه و کاسبکارانه» بود، اما همین فیلم برای اولین بار سینما را به قم برد. این فیلم به کارگردانی مهدی معدنیان با بازی بهمن مفید، کیومرث ملکمطیعی و سیروس گرجستانی ساخته شد و فعالیت یک گروه مسلمان زیر نظر روحانیان بر ضد نظام سلطنتی را نمایش میدهد.
محمدعلی نجفی، مدیر وقت سازمان سینمایی درباره فریاد مجاهد گفته بود: فیلم خیلی ضعیفی بود... مثلاَ در جایی از فیلم وقتی داشت توضیح میداد که از سال فلان فعالیتهای زیرزمینی چریکها آغاز شد دوربین رفته بود در یک زیرزمین و درهای زیرزمین باز میشد! یادم هست به آنها گفتم فعالیتهای زیرزمینی که منظور فعالیتهای داخل زیرزمین نیست!
* مصادره سینماها
در این میان، با وجود تلاشهای حمایتگران سینماگران همراه با انقلاب و فعال در دولت، به خاطر فشارهای نهادهای دیگر از جمله «بنیاد هنری مستضعفین» مسیر سختی پیش روی سینما بود. به تدریج شرایطی سخت پیش روی سینما قرار گرفته بود که حتی سینماداران میتوانستند فیلمها را توقیف کنند. صداوسیما میتوانست آنچنان علیه فیلمهای سینمایی تبلیغ کند که کسی به سینما نرود. دادستان کل انقلاب اسلامی (علی قدوسی) خبر داده بود که در صدد رفع فساد و فحشا در کلیه سطوح از جمله سینما هستند و قرار است با رعایت کامل موازین شرعی نسبت به در اختیار گرفتن سینماهای کشور اقدام لازم به عمل آید (جمال امید، ۱۳۸۲، تاریخ سینمای ایران، جلد دوم ۱۳۶۹-۱۳۵۸).
به رغم تلاشهای دولت و سینماداران در مخالفت با این درخواست، سینماها مصادره شدند و پس از آن، مسائلی شکل گرفتند که همچنان هم در سینمای ایران وجود دارند. اعتماد نسبت به سینماگران در بخشهای مختلف کمرنگ شد و برای همه بخشها شوراهایی با حضور افرادی تشکیل شد که بعضاً شناخت کافی از سینما نداشتند. مثلاً برای بازبینی فیلمها هیئت رسمی عبارت بودند از نمایندگان جهاد سازندگی، بنیاد هنری مستضعفین، سپاه پاسداران، صدای جمهوری اسلامی، اداره سیاسی ایدئولوژیک ارتش، انجمن هنرمندان سینمای ایران، نمایندگان اداره نظارت و ارزشیابی. البته از دل این کمیتهها تهیهکنندگانی نظیر سیروس تسلیمی (ارتش)، محمد کاسبی (صدای جمهوری اسلامی) و حسن هدایت (بنیاد هنری مستضعفین) به بدنه سینما اضافه شدند و هنوز فعالیت دارند.
تا سال ۶۰ ترس از تعطیلی و دخالت نهادهای دیگر، قدرت تصمیمگیری و ابتکار را از سینماگران گرفته بود. از سال ۶۰ و پس از آغاز جنگ تحمیلی، با وجود تمام کمبودها و کثرت فیلمهای روسی (دفتر فرهنگی سفارت شوروی بدون مجوز فیلمها را ارزان در اختیار سینماداران قرار میداد)، از ۳۴۰ فیلم به نمایش درآمده برای هیئت تنها ۱۳۷ فیلم مجوز گرفتند. سینماداران فیلمی برای اکران پیدا نمیکردند و تنها ۴ سینمای تهران عملکرد قابل قبولی از منظر فروش داشتند. به اینها باید اصرار سینماگران در مخالفت با اکران و ورود فیلمهای خارجی را هم اضافه کرد.
در سال ۶۱ سه اصل «حمایت، هدایت و نظارت» مبنای سیاستهای سینمایی کشور شدند تا «امنیت شغلی» رؤیای دور از دسترس سینماگران و سینماداران نباشد. در همان سالها بود که حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری) هم قدرت گرفت. در عین حال نخستوزیر وقت پیشنهاد داد تا اگر نهادها و ارگانها علاقهمندند، برای جشنوارههای مختلف جهانی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مراجعه کنند. اما تشتت و بیثباتی و تصمیمهای مقطعی فشار را بر سینماگران افزایش داده بود.
* چگونگی شکلگیری شورای صنفی نمایش
نخستین کمیسیون اکران حوالی سال ۶۱ بود و جریانی تازه در مسیر فیلمسازی ایران پدید آمده بود و نهادهای فعال در سینماها و نهادهای تصمیمگیر بیشتر شده بودند. دیدگاهها درباره فیلمها متنوع بود و تصمیمگیری سخت، مثلاً فیلم «دادا» ساخته ایرج قادری مورد توجه حوزه هنری بود و فروش خوبی داشت، اما از پنج فیلم «اشباح»، «حاجی واشنگتن»، «خط قرمز»، «سفیر» و «مرگ یزدگرد» که در اولین جشنواره فیلم فجر در بهمن ۶۱ به نمایش درآمدند، تنها دو فیلم «سفیر» و «اشباح» اکران شدند و فیلم های بیضایی، حاتمی و کیمیایی توقیف شدند.
لغو حاکمیت دلالان فیلمهای خارجی، باز کردن راه برای نمایش فیلمهای باقیمانده در انبار، حذف کوپن ورود فیلم (پس از تأمین نیاز ۱۵۰ سینمای سراسر کشور از فیلمهای ایرانی)، کاهش عوارض شهرداری و افزایش قیمت بلیت سینما از جمله کارهایی بود که برای سرو سامان دادن به سینما در آن مقطع انجام شد. با این حال اختلافات موجود به ویژه درباره فیلمهای خارجی چنان بود که سرانجام به شکلگیری «کمیسیون اکران» منجر شد تا با برنامهریزی برای تولیدات داخلی، امکان استفاده از سینماهای مناسب و افزایش مدت نمایش فراهم شود.
«کمیسیون اکران» را به نوعی میتوان پدر شورای صنفی اکران کنونی دانست، که در آن زمان دو نماینده از اداره کل نظارت، دو نفر از انجمن سینماداران، یک نفر از دارندگان فیلم سینمایی در این شورا حضور داشتند تا قدم هایی برای به بررسی فیلم ها، برنامه ریزی برای اکران با اولویت دادن به فیلم های تولید داخلی بردارند.
حالا و پس از گذشت تقریبا ۴ دهه، کمیسیون اکران به شورای صنفی نمایش تغییر نام داده است و اعضایی از صنوف در آن حضور دارند و در آن سعی میشود که نماینده صنوف در آنها حضور مؤثر داشته باشند و خودشان تصویب میکنند که از چه صنوفی نماینده در این شورا حضور داشته باشند. مثلاً در آخرین تصمیمگیری اعضای سال ۹۹ شورای صنفی، قرار شد دو نماینده از انجمن سینماداران ایران، یک نماینده از انجمن تهیهکنندگان، یک نماینده از کانون پخشکنندگان، یک نماینده از انجمن صنفی کارگردانان سینما، مدیرکل نظارت و ارزشیابی به عنوان نماینده سازمان سینمایی باشند. مصوبات شورا با حداقل سه رأی مشروط به حضور حداقل یک نماینده انجمن سینماداران معتبر است.
از حوالی سال ۷۶ به بعد و با حضور سیفالله داد در معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئولیتها کمکم بر عهده سینماگران گذاشته شد. یکی از دستهبندیهایی که به نوعی یادگار آن زمان است، سرگروهی سینماها بود که اکنون با ۷ سرگروه سینماها اداره میشوند و بسته به قدرت و علاقهمندی نسبت به فیلم، تعداد سینماهایی که برای هر فیلم در نظر گرفته می شود از ۱۰ تا ۳۰ سینما متغیر است.