سرویس معرفی: مرتضی امیری اسفندقه نامی است آشنا در شعر امروز که بخاطر اشعار زیبا و دلنشین آنقدر برای اهل فرهنگ و ادب آشنا هست که دیگر نیازی به معرفی ندارد. اسفندقه چندی پیش آخرین کتاب شعر خود را در قالب قصیده و توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده و مانند اغلب کتابهای خود نامی خاص و جالب برای آن انتخاب کرده است. وی نام این کتاب را «سیاه مست سایه تاک» گذاشته و آن را با یکصد قصیده آراسته و هرکدام را نیز به یکی از شخصیت های فرهنگی کشور تقدیم کرده است.
«سیاه مست سایه تاک» ویژگیهای متعددی دارد، از جمله اینکه تمامی سرودهها در قالب قصیده است. به عبارت دیگر، این اثر پس از «چین کلاغ»، دومین مجموعه قصاید امیری اسفندقه است که در موضوعات مختلف سروده شدهاند. مجموعه حاضر، کاملترین اثر شاعر در زمینه قصیده است که نگاه و سبک شعری او را به طور کامل و جامع به مخاطب شعر دوست امروز نشان میدهد. هرچند قصیده، به گفته بزرگان ادب، ام القوالب است، اما کاربرد آن در مجموعه حاضر اقدامی نو است، آن هم در زمان و زمانهای که قصیده، قالبی مهجور است. گویا امیری اسفندقه قصد دارد با انتشار این اثر، به شاعران یادآوری کند که این قالب همچنان کاربرد دارد و میتوان با آن حرفهای جدیدی گفت.
این مجموعه شعر که آراسته به طرح جلد زیبایی از «مجید زارع» است، شامل دو دفتر با عناوین «چین کلاغ» و «سوا شب» است. دفتر قصائد «چین کلاغ» که بخش نخست مجموعه را دربرمیگیرد، شامل ۴۴ قصیده است که پیش از این در سال ۱۳۸۳ منتشر و عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را نیز به دست آورده بود. این مجموعه بیش از دوازده سال بود که تجدید چاپ نمیشد.
دفتر قصائد «سوا شب» نیز عنوان تازهترین قصائد منتشر نشده از مرتضی امیری اسفندقه است که در قالب ۵۶ قطعه در این کتاب گردآوری شده است. «سوا شب» نیز همچون بسیاری از عناوین کتابهای دیگر امیری اسفندقه نامی بومی و به گویش اسفندقهای کرمانی، به معنای «فردا شب» است.
از جمله شخصیتهای فرهنگی که در این کتاب قصیدهای به آنها تقدیم شده است میتوان به دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، زندهیاد خسرو شکیبایی، دکتر محمود مهدوی دامغانی، دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، دکتر بهاءالدین خرمشاهی، استاد علی انسانی و استاد مفتون امینی اشاره کرد.
اسفندقه که نام های خاص برای کتاب های خود انتخاب می کند درباره نام این کتاب گفته است: داستان «سیاه مست سایه تاک»، داستان نسبتاً طولانی است، چون این کتاب در ابتدا قرار بود با نام دیگری منتشر شود. نامی که من در ابتدا برای این اثر در نظر گرفته بودم، «کلانه» و «سواشب» بود. «کلانه» و «سواشب» دو واژه بومی ایرانی هستند. «کلانه» در منطقه کردستان به نان محلی خاصی گفته میشود که با گیاهان خاصی درست میشود و در آن منطقه کاربرد دارد. در دیگر مناطق از جمله در جنوب ایران و جنوب خراسان نیز با کمی تفاوت این نام هنوز زنده است. من فکر کردم این نام برای قصیده خیلی مناسب است، چون قصیده نیز نوعی قوت است و مواد داخل آن، مواد میهنی و وطنی است. خیلی هم این نام را دوست داشتم اما بنا به دلایلی نشد.
این شاعر توانمند کشورمان در گفتگویی راجع به چگونگی انتخاب اسم کتاب گفته است. عنوان کتاب از بیتی از بیدل دهلوی گرفتهام: «نیامده است شرابی به عرض شوخی رنگ/ جهان هنوز سیه مست سایه تاک است». تواضع آموزگاری است این نام؛ یعنی ما در باب و باره قصیده هنوز سیاهمست سایه این تاک هستیم و به خود میوه تاک هم نرسیدهایم. این تازه اول راه ما در باب شناخت قصیده است. ما هنوز قصیده را درست و حسابی نشناختهایم. مست قصیده هستیم، سیاه مستش هم هستیم، اما سیاه مست سایهاش هستیم، نه سیاه مستِ خود خالص و خلاصه و خُلص و خوبش. این کتاب را براساس چهار فصل تنظیم کردهام؛ یعنی قصاید درباره اسفند شروع میشود و با بهار ادامه پیدا میکند و بعد فصل تابستان و پاییز میآید و با زمستان تمام میشود. این تنظیم و نظم بعداً شکل گرفته است؛ یعنی قصاید سروده شده در طی این سالها به ترتیب فصول تنظیم شده است. در هریک از این فصلها هم حرفهایی که قصیده دوست دارد، زده شده است. حرفهایی که قصد قصیده است؛ اخوانیه، شکوائیه و هرچه، همهچه از همه جا.
او درباره قالب قصیده می گوید: شعر فارسی با قصیده شروع میشود. ما قبل از قصیده هیچ شعری نداریم، قصیده ام القوالب است، مادر همه قالبهاست، اما این مادر پیر را به خانه سالمندان گذاشتند؛ از همان زمانی که چرک پرینتها به جای چرکنویسها پاکنویس شدند و از همان زمانی که «اند» به جای پایان نشست.
قصیده دوستداشتنی بوده و هست و خواهد بود، اما به دلیل اینکه قدیمی است و دورهاش گذشته و هزار و یک دلیل الکی و منحط داشت از گردونه خارج میشد، اما این اتفاق نیفتاد چون شاعران بزرگی مانند ملکالشعرای بهار، اخوان ثالث، م. سرشک، مهرداد اوستا، احمد کمالپور، استاد فولادوند و خیلی شاعران دیگر این عَلم را بلند کردند و ما هم زیر علم و سایه اینها به سینه طبع خود زدیم و به پایکوبی و دستافشانی در سماع واژهها پرداختیم.