
دوستی دارم که یک پایش اردوی جهادی است و پای دیگرش اردوهای جنوب. به سبب خویشاوندی با یکی از روحانیون بلیغ و خلاق، اهل فهم است و دقتهای مدبرانهای در کار فرهنگی دارد. در سفری به کربلا و در همسخنی با او متوجه شدم مدتی است در یک کار فرهنگی جدید مشغول شده است: «گردشگری». وقتی گفت «راهنمای تور» شده، چپ چپ نگاهش کردم و گفتم پس روشنفکر شدی! لبخند شیریناش محو شد و گفت مگر بچه حزباللهی نمیتواند راهنمای تور بشود؟! راست میگفت. کجا نوشته و چگونه قرار شده حزباللهیها، مذهبیها، بسیجیها و همین فعالان فرهنگی دغدغهمند و علاقهمند امام و رهبری تنها نهی از بدحجابی کنند یا یادواره شهدا بگذارند؟ حقیقت این است که کار فرهنگی، نباید فقط و فقط به عرصههای رایج و تعریفشدهای که میشناسیم، بسنده شود. محدود کردن کار فرهنگی به فعالیتها و اقداماتی که در نظر برخی تنها آنها تأثیرگذار و مفید هستند، یکی از جدیترین معضلاتی است که در سالهای گذشته با آنها روبرو بودهایم.
بر اساس یک نظم ناگفته و یا فکر و برنامه نانوشته، کار فرهنگی در حوزهها و عرصههای مشخص و معینی تعریف میشود. همچنان که عناصر و فعالان فرهنگی را نیز در یک شکل و شمایل و قواره میشناسیم. این رویکرد دو اثر و پیامد تخریبی دارد: اولاً محدود کردن فرهنگ. اتفاقاً ارزشها و هنجارهایی که لزوماً در قالبهای رایج بروز نمیکنند، به حاشیه میراند یا از نظر میاندازد. در نتیجه پس از مدتی جد و جهد در محورهای رایج، ناگاه از گوشهای که انتظارش را نداشتیم؛ خطراتی متوجه باورهای مسلم و اعتقادات مستحکم جامعه میشود که به هیچ عنوان جبرانناپذیر نیست. برای نمونه عرصه سینما را در نظر بگیرید. در نیمه دوم دهه 70 به دلیل شرایط سیاسی، حوزه سینما در تصدی یا تسلط عدهای خاص قرار گرفت و از سوی عناصر مذهبی مورد غفلت یا کمتوجهی قرار گرفت. این عارضه به این دلیل بود که کار سینما نه تنها کار فرهنگی بلکه یک کار ضدفرهنگی به شمار میرفت. نتیجه چیزی جز خسران مبین در اثر هجوم ویرانگر فیلمها، آثار و تولیدات ضدارزشی به مبانی و بنیادهای فکری جامعه نبود. اما در سالهای اخیر به برکت روشنگریهای برخی از صاحبان فکر و اندیشهورزان و علمداری جریانهایی مانند جشنواره عمار، حزباللهیها به این حوزه سخت و دشوار بازگشتند و برکاتی شکوفا شد که بی هیچ عنوان قابل پیشبینی نبود.
دومین پیامد تخریبی این محدودسازی، از دست رفتن استعدادها و توانمندیهایی است که در چارچوبهای رایج و رسمی تعریف شده به عنوان کار فرهنگی نمیگنجند. ممکن است دلبستگی و شیفتگی یک پسر یا دختر مذهبی جامعه تنها حوزه حجاب، بزرگداشت شهدا یا برگزاری اردوی راهیان نور نباشد یا نخواهد در این حوزهها کاری انجام دهد. محدود کردن کار فرهنگی به این عرصهها و برچسب زدنهای بیارتباط و بدون تأمل به کسانی که نمیخواهند کاری در این میدانها انجام دهند، نیز کار را خرابتر میکند. برای نمونه کافی است به رخدادهای ارزشمند سالهای اخیر همچون حرکت نیروهای مذهبی جامعه به سوی کارهای اقتصادی همچون تولید نوشتافزار یا تولید روسری و چادر توجه کنیم. این فعالیتها سود هنگفتی برای آنها به بار نداشته، اما عرصههای جدیدی باز کرده است که اتفاقاً هم نیازهای جامعه را پاسخ میدهند و هم دامنه وسیعتری از مخاطبان را در جامعه پوشش میدهد. همینطور است کارهای دیگری برای ارائه محصولات دینی در حوزههایی که حتی تصورش هم میتواند خندهدار باشد. مثلاً آشپزی، زیرمجموعه یک فصل وسیع به نام سبک زندگی است که هم اهمیت دنیوی دارد و هم اثرات اخروی. دیگر حوزهها را نیز نباید از یاد برد: گردشگری، محیط زیست و حتی تجارت خارجی!
با این نگاه، سادهترین و پیشپاافتادهترین کارها و حتی به یک معنا روشنفکربازیترین کارها هم در حوزه فرهنگ دینی جای میگیرد. شاید رستورانداری به هیچ وجه یک کار فرهنگی مرسوم دهه شصتی به شمار نیاید. اما حالا در میانه دهه 90، میتوان چنین گفت که کافهداری یا اداره یک رستوران منحصربهفرد که هم غذای باکیفیتی ارائه کند و هم محیط دلپذیر و مطبوعی داشته باشد و شاید مشتریانش را به یک حدیث یا روایت مهمان کند، کار فرهنگی ذیقیمتی است. با این وصف، چرا کار فرهنگی باید در همان قالبهای کلیشهای تکراری بماند و هم فضا و فرصت مذهبیهای جامعه را بگیرد و هم تواناییهای فردی و خلاقیتهای فکری را پاسداری نکند؟ همه اینها البته به شرطی است که فرهنگی بودن کار یعنی آن دغدغه و دردمندی صاحب کار در فرایند اجرای ایدهاش همچنان حفظ شود و تقویت گردد. ضرورت حضور در برخی محیطها و اقدام عملی در بعضی حوزهها اگر هم شکل و شمایل کار فرهنگی را تغییر میدهد، نباید ماهیت آن را هم دگرگون سازد. تعریف کارهای فرهنگی جدید و تسری آن به حوزههایی مانند اقتصاد نباید روح فرهنگی آن را بزداید و آن را کاملاً به سمت یک جهت منفعتطلبی و تجملگرایی سوق دهد.
با رعایت این شرط که چندان هم سهل نیست، میتوان توقع داشت یک عنصر فرهنگی، یک انسان دغدغهمند دیندار، یک انقلابی حزباللهی در همه عرصهها و محیطهای جامعه حضور یابد. این گونه است که هیچ تفاوتی میان محیط خانه، فضای مسجد، کوچه و محله و خیابان و محیط کار از حیث اثرگذاری فرهنگی نخواهد بود.