سرویس پرونده _ علیرضا کمیلی: شايد يکي از غفلتهاي مهم جريان حزباللهي در فضاي انقلاب اسلامي بيتوجهي به مساله وحدت اسلامي باشد. به نظر ميرسد ديگر زمان آن رسيده است که جريان حزباللهي کشور از منظر تمدني به مساله وحدت اسلامي و نقش قدرتآفرين آن نگاه کند و اين فرصت مهم تاريخي را از دست ندهد.
چنين فرصتي به برکت انقلاب اسلامي در اختيار همه معتقدان به اين انقلاب قرار گرفته است و حيف است که چنين فرصتي از دست برود. در اين گفتار کوتاه به اين سوال مهم پاسخ داده ميشود که چرا جريان حزباللهي کشور از وحدت اسلامي غفلت کرده است؟
به اين سوال مهم که چرا حزباللهي بايد دغدغه وحدت داشته باشد؟ ميتوان پاسخهاي متنوعي داد. مثلا ميتوان گفت: چون حزباللهي «معتقد به قرآن است» و توضيح داد که «و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم... واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا...» آيا اين آيات کافي نيست براي اثبات اصل محوري و اساسي وحدت؟ آيا اينکه قرآن ميگويد اگر اختلاف کنيد، ضعيف ميشويد و ابهت و اقتدارتان را از دست ميدهيد، به چشم خودمان نديدهايم؟!
ميتوان گفت: چون حزباللهي «پيرو اهل بيت(ع) است» و توضيح داد که «عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم، صلوا في عشائرهم... رحم الله امرء حببنا الي الناس و لم يبغضنا اليهم... کونوا لنا زينا و لاتکونوا علينا شينا...». اينها دستورات مستقيم اهل بيت(ع) در قبال نوع رفتار با اهل سنت است و بر همين مبناست که مجتهدان و مراجع شيعه حکم به تعامل با مسلمين دادهاند. کيست که بتواند منکر رفتارهاي محبتآميز ائمه با اهل سنت شود و تقويت اسلام را که مهمترين دغدغه ايشان بود، بهراحتي زير پا بگذارد؟
ميتوان گفت: چون حزب اللهي «فرزند انقلاب امام(ره) است» و توضيح داد که امام(ره) هميشه تاکيد ميکردند: در جمهوري اسلامي همه برادران سني و شيعه در کنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوي هستند و هر کس خلاف اين را تبليغ کند، خائن به اسلام و ايران است...
ميتوان گفت: چون حزب اللهي «تابع ولايت است» و توضيح داد که مسلمانها بايد با هر عامل مخالفِ وحدت و ضدوحدت مقابله کنند. اين يک تکليف بزرگ براي همه ماست... هر گفته و عملي که موجب برافروختن آتش اختلاف ميان مسلمانان و نيز اهانت به مقدسات هر يک از گروههاي مسلمان يا تکفير يکي از مذاهب اسلامي باشد، خدمت به اردوگاه کفر و شرک و خيانت به اسلام و حرام شرعي است... آيا اينکه رهبر انقلاب بيش از 70 بار در اين سه چهار سال بر مساله وحدت تاکيد کردهاند، براي ما کافي نيست؟!
ميتوان گفت: چون حزباللهي «تجربه تاريخي دارد» و توضيح داد که هنوز 100 سال از تجربه تلخ جنگ جهاني اول نگذشته است. همان ايامي که علماي بزرگ شيعه حکم وجوب دفاع از عثماني را صادر کردند، نه به اين خاطر که اشکالي در او نميديدند! بلکه ميدانستند وقتي قدرت اسلامي از بين برود، در پايتخت بزرگترين امپراطوري سني مذهب جهان يعني استانبول همان رخ ميدهد که در پايتخت بزرگترين امپراطوري شيعي مذهب جهان يعني تهران رخ داد و حجاب زن مسلمان نيز ممنوع گشت.
ميتوان گفت: چون حزباللهي «دغدغه جهاني دارد» و توضيح داد که هر کس دغدغه صدور انقلاب را داشته باشد، بهخوبي متوجه است که شيعه در جهان اسلام اقليت است و بدون داشتن نگاهي کاملا وحدتگرايانه، اساسا تقويت عزت و قدرت مسلمين در راستاي تشکيل تمدن نوين اسلامي نشدني است! واضح است که نميتوان صرفا به محدوده شيعيان متکي بود و دم از قدرت مقابله با ابرقدرتهاي اقتصادي، سياسي، رسانهاي و فرهنگي جهان زد.
حزباللهي، فرزند زمان خودش است
اما آنچه در اين مجال به شرح مختصر آن خواهيم پرداخت اين پاسخ که چون حزباللهي «فرزند زمان خودش است»؛ يعني «اهل بصيرت» است و اين کافي است براي اينکه يکي از مهمترين دغدغههاي «امروز» هر حزب اللهي در هر جاي جهان و خصوصا جهان اسلام، مساله وحدت ميان مسلمين باشد. اگر رهبر معظم انقلاب نميفرمودند: «امروز يکى از خطرناکترين چيزهايى که نهضت بيدارى اسلامى را تهديد ميکند، اختلافافکني و تبديل اين نهضتها به معارضههاى خونين فرقهاى و مذهبى و قومى و ملّى است. اين توطئه هم اکنون از سوى سرويسهاى جاسوسى غرب و صهيونيزم، با کمک دلارهاى نفتى و سياستمداران خودفروخته، از شرق آسيا تا شمال آفريقا و بويژه در منطقه عربى، با جد و اهتمام دنبال ميشود» و... باز هم ما امکان تحليل «امروز» را داريم و ديگر کسي نمانده که از کشتار ميان مسلمين و برگرداندن ورق پيروزيها و موفقيتهاي مردمان مسلمان در سرنگون کردن «ديکتاتوريهاي وابسته» به سوي ايجاد درگيريهاي داخلي مطلع نباشد.
ديوار ترس شکسته است
حالا چند سال است که تيتر اخبار روزانهمان کشتار مسلمانان در کشوري که تا ديروز امن بود، شده و اگر کسي ذرهاي فرزند زمان خودش باشد، از خود سوال ميکند که چرا امروز وضعيت اينچنين است؟ چرا بايد در اين سال هاي اخير دهها شبکه ماهوارهاي به اسم شيعه و سني از اروپا و آمريکا مورد حمايت قرار گيرند و به نفرتپراکني ميان مسلمانان بپردازند؟ چرا حالا که مردمان بيدار شده و ديوار ترس را شکستهاند و حکام وابستهشان را کنار زدهاند، براي همه مهم شده که چه کسي شيعه است و چه کسي سني؟! آيا نه اين است که ما در يک «پيچ تاريخي» حساس قرار داشته و داريم و اگر دشمن بيدار ما بگذارد و ميگذاشت که حرکتهاي مردمي اسلامخواهانه موسوم به «بيداري اسلامي» به سرانجام برسند، براي اولين بار بعد از جنگ جهاني اول، بتدريج دست نفوذ قدرتهاي غارتگر از جان و مال و ناموس مسلمانان قطع ميشد و راهي را که مردم ايران، چهار دهه قبل شروع کردند براي چند ملت مسلمان ديگر منطقه نيز آغاز...
زمان آن رسيده است که...
اگر چنين فرآيندهايي آغاز ميشد، اولين متضرران آن کيستند؟ بازارهاي جوامع اسلامي و اموال آنان که در اختيار شرکتهاي غول پيکر غربي است، 10 سال ديگر در اختيار مسلمانان خواهد بود! اولين کساني که در آينده نزديک بايد از اين ديار رخت بربندند، غربيهايي هستند که با بحرانهاي اقتصادي مختلفي مواجهاند و چه بسا تحمل چنين شوکهايي را تاب نياورند و... آيا زمان آن فرا نرسيده است که جريان حزباللهي کشور از منظر تمدني به مساله وحدت اسلامي و نقش قدرتآفرين آن بنگرد؟!