به گزارش حلقه وصل، ایام شهادت هر کدام از اهلبیت عصمت و طهارت(ع) ما را رهنمون به توصیهها و سفارشات خوبان درگاه الهی میکند تا از سخنان گوهربار ایشان درباره این شخصیتهای ممتاز و این جلوههای نور الهی بهره ببریم. همچنین توجه به تحلیل صحیح از تاریخ زندگانی پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) در سخنان بزرگان دین از دیگر ضرورتهایی است که باید به آن توجه داشت، بزرگانی که از چشمه جوشان قرآن و عترت(ع) بهرههای وافری بردند و تاریخ اهل عترت(ع) را در راستای منافع سیاسی و شخصی خود به کار نبردند بلکه هدفشان هدایت امت اسلامی به سوی عزت و سرافرازی در قبال دشمنان و فلاح و رستگاری در امر دنیاو آخرت بود.
در ادامه به مناسبت وفات رسول گرامی اسلام(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) به بخشی از تحلیلهای امام خمینی(ره) درباره چالشهای حکومت پیامبر(ص) و نیز علت صلح امام حسن(ع) اشاره میکنیم.
اگر آن حیلهای که معاویه و عمروعاص به کار برده بودند، آنهایی که از طبقه مقدسین باصطلاح بودند مانع نشده بودند از این که حضرت امیر بشکند آن حیله را و آن حیله شکسته میشد، سرنوشت اسلام غیر از این بود که حالا هست، نه غیر از آن بود که بعدها بود. شاید قضایای امام حسن - سلام الله علیه - و آن ابتلائاتی که او پیدا کرد و قضیه کربلا پیش نمیآمد. و جرم گناه همه این امور به گردن آن مقدسین نهروان بود که لعنت خدا از ابد تا آخر با آنها باشد. اگر آن روز درخود زمان پیغمبر ابتلائات - گذاشته شده بود - میگذاشت، ایشان آن حکومتی که میخواهد، و آن وضعی که میخواست پیش بیاورد، پیش میآمد، باز هم این مسائل پیش نمیآمد، لکن نگذاشتند. یک دسته به اسم اسلام به دشمنی برخاستند، و یک دسته احمق هم که در اطراف ایشان بودند باز به اسم قرآن دست ایشان را بستند، دست امیرالمؤمنین را. و این یک تأسفی است که برای مسلمین تا ابد باید باشد.
ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که جبههشان داغ داشت و اضر(پرضررترین) مردماند بر مسلمین، آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه حَکَم باید بشود، بعد که حضرت امیر با فشار اینها نتوانست، میخواستند بکشندش اگر نکند؛ برای اینکه آنها [پیشنهاد] کرده بودند که چه باید چه بشود؛ «حَکَم قرار بدهید، قرآن است، قرآن است این». این ابتلا را حضرت امیر داشت، الآن نظیر او را ما داریم. اینکه میگویند، اینور و آنور میافتند که بگذارید یک حکمیتی پیدا بشود، بیایند حکم، حکم پیدا بشود که کارها را انجام بدهد، تشخیص بدهد که کی چی است، دنیا نمیداند که کی متجاوز است؟! ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حکمیت [نرویم]. ما در این هفت سالی که بوده است فهمیدیم که این حکمها کیها هستند و اینهایی که میخواهند صلح ایجاد کنند کیها هستند. قصه امام حسن و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. این صلحی هم که حالا به ما میخواهند بگویند، این است. بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیلهگر درست شد، این ما را هدایت میکند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی. (صحیفه امام خمینی » جلد 20 » صفحات 111 تا 121)