به گزارش حلقه وصل، حبیب احمدزاده در صفحه اینستاگرامش نوشت:
هنگامی که ابوذر از روی عصبانیت به بلال حبشی گفت: حتی تو هم ای پسر زن سیاه، اشتباه مرا میگیری؟..
بلال سرگشته و خشمگین برخاست و گفت: به خدا سوگند برای این توهین، از تو نزد پیامبر خدا شکایت خواهم کرد..
بلال نزد رسول خدا رفت. چهرهی پیامبر از شنیدن این جریان دگرگون شد و فرمود: ای ابوذر!.. آیا او را بخاطر مادرش سرزنش کردهای ؟ تو کسی هستی که هنوز آثار جاهلیت در تو دیده میشود...
ابوذر از شنیدن کلام پیامبر به گریه افتاد و عرضه داشت: ای رسول خدا، برایم طلب آمرزش کن سپس با حالت گریه از مسجد بیرون آمد و به نزد بلال رفت و در مقابل او چهرهاش را بر خاک گذاشت و گفت: ای بلال! به خدا سوگند چهرهام را از روی خاک بلند نمیکنم، مگر آنکه تو با پایت آن را لگدمال کنی، چون تو بزرگواری و من پست و بیارزش...
اشک از چشمان بلال سرازیر شد، نزدیک ابوذر آمد، خم شد و چهرهی ابوذر را بوسید و گفت: به خدا سوگند من چهرهی کسی که حتی یک بار هم در برابر خدا سجده کرده باشد را لگدمال نمیکنم... سپس هر دو برخاستند همدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند.