
به گزارش حلقه وصل، حجت الاسلام محمد صادق حیدری تهرانی به مناسبت ایام محرم هر شب با موضوع »قیام حسینی در برابر جاهلیت اولی؛ قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن» در حسینیه اندیشه سخنرانی می کند. در ادامه متن سخنرانی شب نهم برابر با هفتم مهرماه از نظر شما می گذرد؛
در پی مقدمات مفصلی که شب های گذشته عرض شد، روشن شد تحلیل صحیح از علتِ قیام اباعبدالله الحسین (ع) و رد هرگونه بیعت با یزید ـ برخلاف رفتار سایر ائمه معصومین (ع) ـ به این نکته اساسی باز میگردد که یزید برخلاف همه خلفای نفاق و جور، تصمیم گرفت احترام ظاهری به «توحید و نبوت» را ـ که حاصلِ 6800 سال تلاش 124 هزار پیامبر و مجاهدات بینظیر نبی اکرم(ص) در محو بتپرستی از جزیره العرب بود ـ از بین ببرد و امتِ نبی اکرم (ص) را به دوران جاهلیتِ أولی و کفر و بتپرستی آشکار برگرداند. لذا در ابتدای حکومت خود، فرمان گرفتن بیعت از حضرت اباعبدالله (ع) یا کشتن ایشان را صادر کرد و در نهایت وقتی کاروان أسرا وارد کاخ یزید شدند، به دلیل اینکه واکنشی از جامعه اسلامی مشاهده نکرده بود، فضا را برای علنی کردنِ کفرِ خود مهیا دید. لذا آن اشعار کفرآمیز را خواند و آشکارا توحید و نبوت و وحی را منکر شد و مجاهدت های نبی اکرم (ص) در نابودی کفر جلی را بازی قدرت نامید.
در این میان با خطبه های حضرت زینب (ص) و حضرت سجاد (ع)، انگیزه های مردم شام نسبت به توحید و نبوت برانگیخته شد و یزید با مشاهده این وضع مجبور شد از «ادبیاتِ کفر» به «ادبیاتِ نفاق» بازگردد. لذا ائمه بعدی به دلیل ادامه روند ادبیاتِ نفاق در منش و رفتار خلفای پس از یزید، همان کاری را انجام دادند که امیرالمومنین و امام حسن مجتبی (ع) بدان مأمور بودند و تقیه را در پیش گرفتند. و نیز عرض شد نواب عام حضرت ولی عصر (عج) به دلیل استمرار «ادبیاتِ نفاق» در رفتار خلفا و امپراطوریهای اسلامی در دوران غیبت، به تأسی از حضراتِ معصومین (ع) دست به قیام نزدند. این روند ادامه پیدا می کند تا اینکه قریب به 300 سال اخیر، با شکل گیری رنسانس، قدرت جهانی از دست امپراطوری اسلامی خارج شده و به حکومت های مغرب زمین منتقل می شود.
در این زمان با ایجاد تحولی عظیم در علوم منطق و فلسفه و اختراعات و اکتشافات، قدرتِ تصرفِ جدیدی در طبیعت برای آنها مهیا شد که تمنیات و شهواتِ بشری را در سطح جدیدی برآورده می کرد. نتیجه رنسانس ابتدا در تولید جنگ افزارهای جدید ظهور پیدا کرد که از این طریق به استعمار علنی کشورهای جهان پرداختند. اما بعد از آن به «استعمار پنهان» روی آوردند. لذا ظلم و استکبار مستعمران در این نوع استعمار به روشنی و وضوح قابل مشاهده نبود! در «جاهلیتِ أولی» کفار و مستکبرین، مخالفین و دشمنان خود را می سوزاندند و به قتل می رساندند؛ اما در «جاهلیتِ مدرن» با اعتقادات و مذاهب افراد کاری ندارند بلکه «رفاه مادیِ روز افزون» را به عنوان هدف جامعه قرار میدهند و آنچه ابدا نمیپذیرند، ایجاد مانع برای رسیدن به این هدف مهم توسط یک امت و حکومت است! لذا دنیاپرستی را در سطح اجتماعی و کاملا پیچیده رقم می زنند. به همین دلیل است که در اسناد بین المللی و مدیریت های جهانی، یک کلمه از معارف دینی را به رسمیت نمی شناسند! در حالیکه سرنوشت متدینین و سایر مردم جهان کجا رقم می خورد؟ در مدیریت جهانی بوسیله اسناد بین المللی در سازمان ملل و شورای امنیت و گروهِ هفت و... رقم می خورد.
ادعای آنها این است که عقلانیتِ بشر به حدی به تکامل رسیده است که مستقلاً می تواند تمام نیازهای بشر را پاسخگو باشد. لذا «جاهلیتِ مدرن» در رنسانس، شکل پیچیده ای از «کفر و اعلامِ استغنای از وحی» بود. وقتی کارآمدی و قدرتِ عینی محصولاتِ تمدنِ جدید به رخ جهانیان کشیده شد، امپراطوری اسلامی شیفته و دلباخته آن شد! چرا که «باطنِ نفاق» چیزی جز «کفر و دنیاپرستی» نیست! لذا با خود گفتند چرا ما از آن زندگی زیبا و جذاب بهره نبریم! تنها مانعی که بر سر راه آنها بود همان «فرهنگِ جهاد و مبارزه با کفر» بود که قریب به 1000 سال پشت در پشت برای حفظ آن جنگیده بودند! لذا میانِ «حفظِ فرهنگِ جهاد با کفر» و «زندگیِ جذابِ دنیای غرب»، دومی را انتخاب کرده و پرچم دفاع از اسلام را بر زمین نهادند. لذا امپراطوری 600 ساله عثمانی به 50 کشور تجزیه شد و همگی تحت یوغ استعمار انگلیس و فرانسه و ایتالیا و... رفتند و «امتِ اسلامی» را در برابرِ «کفر مدرن» بی دفاع رها کردند! پس همان شرائط قیام امام حسین (ع) شکل گرفت و امت اسلامی در معرضِ بازگشت به کفرِ جلی اما در شکل جدید آن (مدرنیته) قرار گرفت.
در این شرائط نواب عام حضرت ولی عصر (عج) موظف به قیام شدند و برخلاف عمکرد هزار ساله شان که به حفظ و تبلیغ و تفقه در قرآن و روایات پرداختند، در این زمان به تشخیص موضوعات عینی و اجتماعی اقدام کردند. وقتی قرارداد توتون و تنباکو با عمالِ غرب منعقد شد، میرزای شیرازی استعمال آن را در حکم محاربه با امام زمان (عج) اعلام کرد. با ورود نظام سیاسی جدید در قالب مشروطه، شیخ فضل الله نوری مشروطه را به احکام الهی مقید کرد. با شروع قراردادهای نفتی و غارتِ اموال مسلمین، آیت الله کاشانی به مخالفت با آن پرداخت. آیت الله مدرس نیز حضور خود را در این قیام قطعی می کند. البته نباید غفلت کرد که بخشی از رشدِ عقلانیت در غیرمعصوم با آزمون و خطا محقق می شود. چرا رشدِ علمیِ غیرمعصوم به خلاف حضراتِ معصومین که علمشان لدنی است، تدریجی است. در نهایت حضرت امام خمینی (ره) با دقت در رفتار علمای سابق و جمع بندی از آزمون و خطای آنها، «انقلاب اسلامی» را به پیروزی رساند. البته همه مردم ایران وجداناً می دانند که «انقلابشان» اسلامی است و با تکیه بر فرهنگ عاشورا به سرانجام رسیده است اما تا زمانی که برای آن استدلال عقلی و تحلیلی از نگاه فلسفه تاریخ انبیاء الهی آورده نشود امکانِ «تحریف و تاویل آرمان های آن» ـ که حقیقتا همان آرمان های بعثت نبی اکرم (ص) است ـ وجود دارد. لذا اسلامیتِ انقلابِ اسلامی، پیش از آنکه به معنای زنده کردنِ احکام فقهی باشد، به معنای حفاظت از «خداپرستی و اعتقاداتِ» امت دینی در برابر «دستگاهِ کفر و نفاق» است. چرا که با وادادگی خلفای اسلامی در برابر «کفرِ مدرن»، «پرستش خدای متعال در سطحِ امت و حکومت» به خطر افتاد.
اما با کسانی که اسلام را فقط در احکام فردی جست و جو می کنند و دائما از فقدان اجرای احکام فردی در جامعه سخن می گویند تا حدی که اسلام را فقط در اخلاقِ مردمِ کشورهای دیگر مشاهده کنند، می توان احتجاج کرد که کدام دوره از تاریخ می توان یافت که اینهمه جمعیت در شبهای قدر و ایام رمضان و محرم ها و اعتکاف ها و عرفه ها و نماز جمعه ها و مساجد و... به عزاداری و عبادت و دقت در معارف الهی بپردازند؟! یکی از بزرگان میگفت: مجالسِ فاطمیه قبل از انقلاب در شهر مقدس قم که مرکز تشیع دنیای اسلام بود فقط به مجالس خانگی زنانه ختم می شد. لذا گسترش دین در سطحِ احکام فردی، بسیار زیاد بوده است اما آنچه که مهمتر است این است که انقلاب اسلامی در سطحِ «حفاظت از اعتقادات و امت دینی» در برابر «دستگاه کفر و نفاق» قرار گرفت. پرستش خدای متعال در «سطحِ امتِ دینی» هیچ گاه تعطیل پذیر نیست و هیچ قیدی ندارد. چرا که هر قیدی برای آن آوردید، دستگاه کفر در همان زمینه به «کلمه خدا پرستی» حمله ور خواهد شد. لذا ولایت و مدیریتِ نواب عام حضرت ولی عصر (عج) در زمان غیبت اطلاق دارد. ولایت مطلقه فقیه به همین معناست. خصلتِ کفر و دنیاپرستی چنین حکم می کند که در تمام زمینه ها به جامعه ایمانی حمله ور شود؛ لذا مقام معظم رهبری (حفظه الله) مکرراً هشدار می دهند که دشمن به یک نقطه حمله نکرده، بلکه حمله او همهجانبه است.
برخی به این مطالب خرده می گیرند که چرا اینقدر از کفر غرب و مدرنیته دم می زنید و آن را جاهلیت مدرن مینامید؟ میتوان پاسخ به این سوال را ـ که موضوع بحث امشب است ـ با توجه به این داستان تاریخی آغاز کرد: نقل است که برای یکی از شاهان ایران به نام آغا محمد خان قاجار خربزه ای در غیرِ فصلِ خود آوردند و در آن زمان فقط شاهان امکان بهره مندی از چنین خوراکی و این سطح از رفاه را داشتند. یکی از نوکران دربارِ او وقتی چشمش به آن خربزه افتاد هوس کرد و نتوانست خودداری کند و مقداری از آن را خورد! بعد از این کار با خود گفت: چه خبطِ بزرگی انجام دادم! اگر شاه بفهمد که من چنین کردم حتما مرا خواهد کشت! بالأخره تصمیم گرفت برای نجات از این مخمصه شبانه به بستر شاه برود و او را بکشد و چنین کرد! این در حالی است که تمدن جدید برای بشریت زندگی ای به ارمغان آورده است که بهره مندی از زندگی شاهانِه برای عموم مردم امکان پذیر شده است. در گذشته فقط شاهان بودند که برای دوری از سرما و گرما، امکان ییلاق و قشلاق در بهترین مناطق را داشتند؛ اما الآن از طریق کولر گازی و پکیج و... سرما و گرما را برای مردم به هوای معتدل تبدیل می کنند. شاهان برای تفریح به باغ می رفتند؛ اما الآن مردم با اتومبیل به شمال و پارک ها و شهربازی و... می روند. ظریفترین لباس ها را فقط شاهان به تن می کردند؛ اما الآن بهترین لباس ها برای مردم متوسط نیز فراهم است. لذا رهاوردِ تمدنِ جدید، تعمیم رفاه و سبکِ زندگی شاهانه به زندگی مردم است. لذا وقتی مردم جهان چنین رفاه و زندگی را مشاهده می کنند و راحتی و سرعتِ آن را با تمام وجود حس می کنند، طبیعی است که خواهان آن شده و به طرف آن حرکت کنند.
صاحبان این محصولات در برابر درخواست آنها چه واکنشی نشان می دهند؟ ابتدا می گویند اساساً ما برای راحتی مردم جهان، تمام زحمات و سختی های تحقیق و تولیدِ این کالاها را به جان خریدیم. لذا آن را به شما می دهیم. اما: خرید این محصولات از ما برای شما مقرون به صرفه نیست؛ آنچه که مقرون به صرفه است ایجاد کارخانه آن در کشور خودتان است. می گوییم چشم! بعد از ایجاد کارخانه، می گویند برای اداره آن به نیروی متخصص احتیاج دارید. لذا برای تربیتِ نیروی متخصص باید نظام آموزشی متناسب با آن را در کشور ایجاد کنید. می گوییم چشم! بعد از ایجاد مدارس و دانشگاه های متناسب با آن، می گویند برای مدیریتِ این کارخانه و نیروهای متخصص، باید نظامِ مدیریتِ خاصی بر آنها مدیریت کنند. می گوییم چشم! بعد از آن می گویند به یک سری زیرساخت های ارتباطی و حمل و نقل و جاده ای و نیروگاهی و فرودگاه و آب و برق و گاز و... احتیاج است. بعد از تشریحِ نظام تولیدِ کالاها، می گویند اگر می خواهید محصولات این کارخانه ها در طول سالیان سال و با بازدهی بالا تولید شوند و دائما از تکنولوژیِ سطحِ جدید بهره ببرید، باید نظام سیاسی و نظام فرهنگی کشورِ شما با این نظام اقتصادی همراه باشد. نمی شود بخش فرهنگ در یک جهت حرکت کند، بخشِ سیاست در جهت دیگر و بخش اقتصاد در جهت سوم حرکت کند! سوال می کنیم محور هماهنگی چیست؟ می گوید بخش اقتصاد محور هماهنگی دو بخش دیگر است. همان کالایی که دوست داشتید!
سوال می کنیم اینکه فرهنگ باید تابعِ بخشِ اقتصاد باشد به چه معناست؟ می گویند به این معناست که وقتی مردم از صبح تا شب در این چرخه اقتصادی طبق ضوابطِ دقیق مشغول تولیدِ کالاها هستند طبیعتا روح آنها خسته می شود، برای رفعِ خستگی او باید مجالس و مکان هایی باشد که خستگی خود را در آنجا به شادابی و نشاط تبدیل کنند. لذا باید مراکزی برای کنسرت و تئاتر و فیلم و تفریح و... فراهم کرد. می گوییم چشم! اما بخش سیاست چطور؟ می گویند تولید کالا نیاز به ثروت انبوه دارد. لذا برای جذبِ سرمایه های خارجی باید با قطب های سرمایه (کارتل ها و تراست ها) ارتباط داشته باشید. می گوییم خب ما ارتباط برقرار می کنیم و سرمایه جذب می کنیم! می گویند آنها در هر نقطه از جهان سرمایه گذاری نمی کنند، بلکه بهترین مکان برای سرمایه گذاری آنها، کشورهای آرام و با ثبات سیاسی است. ثبات سیاسی چیست؟ ثبات سیاسی یعنی هر سخنی از هر کشوری بلند نشود، چرا که اگر چیزی گفتند که با مقاصدِ صاحبان سرمایه در جهان در تضاد بود علیه او جنگ به راه می اندازند. یعنی باید با آنها دوست شد و زد و بند کرد و از استقلالِ کشور چشم پوشید! چرا که در ادبیات تمدن جدید، «شعار استقلال» معنای انزوا طلبی دارد. یعنی باید «تقسیمِ کار بین المللی» را پذیرفت. جهان به منزله دهکده ای جهانی است که هر کشوری بخشی از مجموعه وظایف برای رسیدن به رفاه دائم التزاید را بعهده می گیرد. می گوییم در جهان جنگ و ظلمی هم می بینیم! می گویند باید در برابر چنین مواردی سکوت کنید زیرا این رفتارها لازمه تامین منافع کشورهای ثروتمند است. آنها کشورهایی هستند که نظمِ و برنامه 200 کشور جهان را در رسیدن به رفاه در دست گرفته اند و لذا ایران و عراق و لبنان و یمن و سوریه و فلسطین و... تروریست خوانده می شوند.
لذا میگویند باید به لوازمات و راه و روشِ دستیابی به رفاه جدید ملتزم بود. قهرمان شدن در رشته های مختلف ورزشی و هنری و... راه و روش مخصوص به خود دارد، پس حتما دستیابی به بهترین سطح رفاه نیز راه و رسم خودش را دارد. صاحبان رفاه در تمدن جدید، به بهانه چشاندنِ طعمِ رفاه روزافزون، بشریت را به غل و زنجیر می کشند. این معنای کفر و دنیاپرستی جدید است. شب اول عرض شد که کافر فقط به انکار ذهنی خدای متعال نمیپردازد بلکه به تبعِ انکارِ خدای متعال، هزاران فعلِ کفرآمیز انجام می دهد و به دنبالِ این است که به بالاترین سطح لذت مادی را دست پیدا کند. خدای متعال در توصیفِ کفار می فرماید: «الذین استحبوا الحیاه الدنیا علی الآخره» کافران کسانی هستند که عشقشان دنیا است و آن را بر آخرت ترجیح می دهند! لذا وقتی به کشور ویتنام نظر می کنیم، می بینیم که مردم ویتنام مظهرِ مبارزه با امپریالیسمِ آمریکا هستند؛ ارتشِ آمریکا را به استیصال کشاندند! جنگ را برایشان به کابوس تبدیل کردند اما حالا بعد از سالها به این نتیجه رسیدند که ما که به دنبالِ رفاه دنیایی بودیم، راه و روشش از آمریکا می گذشت، چرا با او جنگ کردیم؟! تا جایی که چند سال پیش، اوباما به آنجا سفر کرد و بدونِ هیچ گونه اظهار پشیمانی و عذرخواهی از جنایات جنگی امریکا، برای تعامل بیش از پیش دو کشور به گفت و گو پرداخت!
همه کشورهای جهان برای دستیابی به رفاه مادی، تمام مقدورات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی شان را در اختیارِ صاحبان تمدن قرار می دهند تا به آن دست پیدا کنند. اما به برکت قیامِ فقهای عظام شیعه از دوران نهضت تنباکو، سپس نهضت مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت تا انقلاب اسلامی، عمقِ کفر تمدن مدرن برای جامعه اسلامی به تدریج در حال روشن شدن است.
لذا وقتی کشورهای جهان برای رسیدن به رفاه مادی اقدام می کنند و مقدورات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خود را در اختیار آنها قرار میدهند و به دنبال هماهنگی کامل با آنها هستند، اولین سخن صاحبان تمدن، سخن از منابع طبیعی (مثل نفت) و تعیین قیمتِ آن است. می گوییم شما گفتید قیمت کالاها باید در نظام عرضه و تقاضا معین شود! می گوید: خیر، قیمتِ انرژی که برای کارخانه نیاز دارم را باید خودم تعیین کنم. لذا قیمت منابع طبیعی خصوصا نفت، با مکانیزم سیاسی و خارج از مکانیزمِ عرضه و تقاضا معین می شود. از این طریق ثروت های ملت ها را با قیمت بسیار کمی به یغما می برند! ظاهر زیبایی هم دارد، اینکه شما در یک قرارداد دو طرفه با اختیار خودتان نفت را به آنها می فروشید! این برخورد با منابع طبیعی کشورها بود. اما در مورد نیروی انسانی چطور؟!
به دلیل ایجادِ قطب های علم و تکنولوژی در غرب، بهترین استعدادهای جهان با هزینه ی شخصی برای پیشرفت علمی خودشان، به سوی بهترین دانشگاه های تمدنِ جدید هجرت می کنند و به صورت مجانی و رایگان پیچیدهترین نیازهای تحقیقاتیِ کشورهای پیشرفته را پاسخ میدهند! یعنی نه تنها پولی برای این ریاضتهای سنگین از کشورهای پیشرفته نمیگیرند، بلکه دولتها از پول ملی خرج می کنند (بورسیه) تا بهترین جوانها به کشورهای توسعه یافته سفر کنند تا سوال های علمی آنها را حل کنند!
بعد از همه ی این مراحل و مقدمات میگوییم ما که تمام مقدمات را انجام دادیم. اکنون تکنولوژی به ما می دهید؟ می گویند: بله، اما چون ما می دانند که تکنولوژی بعدی چه زمانی باید واردِ بازار جهانی شود، تکنولوژی قدیمی را که ساخت آنها برای کشورهای توسعه یافته مقرون به صرفه نیست، به کشورهای در حالِ توسعه با قیمت های گزاف می فروشند تا بیش ترین استفاده از آنها را کرده باشند. بعد از آنکه کشورهای جهان به تکنولوژی قدیم عادت کردند، سطح جدید آن را وارد بازار جهانی می کنند و با این کار، دائما مردم و دولتها را به دنبال خود میدوانند و نیاز به سطح جدید از رفاه را مبدأ حرکت آنها در وابستگی به خود قرار میدهند! لذا حاضر نیستند هیچ یک از نیروی انسانی و منابع طبیعی و اختیارات و اموال و نفوس و دماء و نوامیس و... از سلطه شان خارج شود! جامعه اسلامی در برابر چنین امری قرار گرفته است و به این دلیل است که ما روند موجود در تمدن جهانی را جاهلیت مدرن و کفر مدرن مینامیم؛ گرچه این بحثی کاملا مختصر در این رابطه بود.
اما در تشریح نهضتِ حضرت امام (ره) در سال 42 تا 57 در برابر «جاهلیتِ مدرن» باید گفت حکومت پهلوی تمام مظاهر تمدن غرب را وارد ایران کرده بود و حضرت امام او را نماینده ی کفر مدرن می دید. امام فرمود: «اسلام در خطر است... والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند.» برخی گفتند ما که نماز و روزه و حج و ... را بجا می آوریم، پس چرا این شخص از رفتنِ اسلام خبر می دهد؟! اما ـ بر اساس توضیحاتی که در شبهای گذشته مطرح شد ـ اگر اسلام را در سطحِ امت و حکومت و پرستش خدای متعال را در عرصه اجتماع ببینیم، آنگاه قضیه روشن می شود. اما شروع نهضت حضرت امام (ره) در فضای بسیار سنگینی آغاز می شود! آن فضای سنگین چیست؟ فضای غلبهی دو روش علمی برای مبارزه و قیام و کسب قدرت که هر یک دارای معادلاتِ علمی هستند.
همانطور که در بازار کالایی برای استفاده وجود دارد، در بازار سیاست و قیام و مبارزه نیز دو نوع کالا بیشتر وجود نداشت: یک روش، روشِ غربی ها برای مبارزه است که در آن با تشکیل حزب و شرکت در انتخابات و کسب کرسی های مجلس، به قدرت مرکزی فشار آورده میشود و قدرت او مقید و محدود میشود که این روش به روش مبارزه پارلمانی مشهور بود. روش دیگر، روشِ شرقی ها بود که برای رسیدن به قدرت از طریق مبارزه مسلحانه اقدام می کردند. هر یک از این دو روش نیز در جامعه آن روز ایران نمایندگان و طرفدارانی داشتند. جبهه ملی و نهضتِ آزادی از یک طرف و سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق از طرف دیگر! اما حضرت امام (ره) که نه روش غربی و نه روش شرقی را قبول نداشت، متهم میشد که حرکتش معقول و علمی و عقلانی نیست! لذا نخبگان و خواص آن زمان به امام گفتند قیامِ تو کور است! مثل اینکه در دنیای امروز که برای ارتباط با دیگران از موبایل و تلفن ثابت استفاده می شود شخصی ادعا کند من می خواهم از طریق دیگری برای ارتباط استفاده کنم.
می گویند شما عقلانیت ندارید. (شب گذشته عرض شد امتحانات دوره دوم تاریخ عقلانی است) اما حضرت برای پیشبرد هدف خود به مساجد و حسینیه ها و عزاداری ها و هیئتی ها تکیه کرد. به او گفتند با این پاپتی ها که نمی شود قیام کرد! لذا بعد از قیام 15 خردادِ سال 42، به دلیل همین فضای سنگینِ تحلیل مادی آن روز، نهضتِ حضرت امام (ره) 15 سال در انزوا قرار گرفت چون در جوامعِ امروز، عقلانیت ها و تحلیل ها هستند که حکم به سروری و انزوا می کنند! اما وقتی شما در راستای فرهنگ و آرمان های بعثت و فلسفه تاریخ الهی و سنتهای خدای متعال قدم بردارید، نصرت الهی همراه شما خواهد شد و از این طریق قدرت های موجود به عجز در خواهند آمد! بله، همانطور که سابقا عرض شد معجزه به خدای متعال و حضرت ولی عصر (عج) منتسب است اما ظرفِ تحقق آن معجزه در دوران غیبت، نواب عام حضرت (عج) خواهند بود. لذا با تبعید حضرت امام و منزوی شدنِ نهضتِ ایشان، مجاهدین خلق و نهضت آزادی بر موجِ قیام 15 خرداد سال 42 سوار شدند اما با سرکوب شدید حکومت پهلوی مواجه شدند و تمام روش های متداول در مبارزه علیه حکومت پهلوی به بن بست رسید.
از آن طرف نیز حکومت پهلوی تمام مظاهر زندگی غرب را در ایران رواج داده بود و جوانان را در مفاسد آن غرق کرده بود. اما با شهادتِ حاج آقا مصطفی خمینی و اهانت روزنامه اطلاعات به امام در سال 56،، مردمِ قم که مرکز قیام و بصیرت و پذیرش معارف اهل بیت بودند در اعتراض به آن تظاهرات کردند! این اولین جرقه دوباره نهضت حضرت امام (ره) بعد انزوای 15 ساله ایشان است. با تأسی به فرهنگِ چهلم ها، اربعینِ شهدای قم در تبریز گرفته شد! و اربعینِ شهدای تبریز در یزد گرفته شد! بعد از شهادتِ مردم یزد، اربعینِ شهدای یزد در 24 شهر برگزار شد! لذا حکومت پهلوی به تزلزل در آمد. وقتی حکومت خود را در معرض خطر دید، به کشتار مردم روی آورد! این روند آنقدر ادامه پیدا کرد که بالآخره تهران ه عنوان پایتخت ایران به جنبش درآمد! و کشتار فجیعِ 17 شهریور و تظاهراتِ عاشورا شکل گرفت و به تدریج کنترل مردم از دست رژیم خارج شد!
حضرت امام (ره) تمایلاتِ مردم را از حولِ رژیم پهلوی پراکنده کرد و به سمِتِ حاکمیتِ اسلام آورد! در برابر چشمانِ حیرت زده کارشناسان و نخبگان سیاسی آن روز، بدونِ استفاده از هیچ یک از دو روش مرسوم در مبارزه و کسب قدرت و با تکیه بر اربعین ها و عاشوراها، و همان مسجدی ها و هیئتی ها و عزاداری ها انقلاب را به پیروزی رساند. آنهم در چه دورانی؟ در دورانی که می گویند: ماهیتِ قدرت، سیال است. یعنی سرنگونی یا بقا هر نظام، به تمام قدرت های منطقه ای و جهانی وابسته و مرتبط است. وقتی قدرت های جهانی در سال 81 می خواستند صدام را سرنگون کنند به دلیل همراهی روسیه و چین و مصر و عربستان و... با دنیای غرب، بدون اتلاف وقت، به نتیجه رسیدند! اما زمانی که قدرت های جهانی یا منطقه موضع های متفاوتی داشته باشند جنگ فرسایشی بوجود می آید، مثلِ سوریه! با این حال نهضتِ حضرت امام (ره) در زمانی به پیروزی می رسد که هم شوروی بعنوان قدرت اول شرق و هم آمریکا بعنوان قدرت بلوک غرب و هم کشورهای اروپایی و هم کشورهای منطقه ای و هم قدرت های درون کشور مخالف قیام او بودند و علیه آن نیز به جنگ پرداختند اما حضرت امام (ره) بعنوان ظرفِ آیه الهی تمام قدرت کفر جهانی را به عجز کشاند! با عقلانیتی که 200 کشور دنیا را مدیریت می کنند در سال 57 به مقابله با انقلاب امام برخواستند ولی موفق نشدند!
لذا ملت ایران سالهاست که با معجزه زندگی می کند! چه کسانی هستند که ملت ایران را به خاطر برخی ضعف ها تحقیر می کنند؟! بله، هر ملتی ضرورتا ضعف هایی دارد اما کاستی های ملت ایران در برابر دارایی هایش قابل اعتناء نیست! کفار می خواهند به ملت ایران بگویند شما ثروت ندارید! درحالیکه شما ملت ایران پرچمدار مقابله با دستگاه کفر و نفاق هستید! خدای متعال به خاطر ایستادگی شما در برابر آنها عزت الهی عطا کرده است. چه شرفی بالاتر از این که خدای متعال زیر سایه نائب عام حضرت ولی عص (عج) به بندگانش زندگی همراه با معجزات الهی عنایت کند؟! ملت ایران تنها ملتی است که تسلیمِ «هدف قرار گرفتنِ رفاه مادی و دنیا پرستی» نشده است! ملت ایران رفاه را در سایه اسلام می خواهد! تمام مردم جهان را در عمقِ ظلمات خود فرو بردند، عقلِ آنها را مسخ کردند به نحوی که در برابر مظالم بزرگ جهان، کشتن کودکان و زنان و مردان و پیران... هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند! غرق در زندگی مادی خود شده اند و اگر تظاهراتی می کنند برای کمبود شغل و پایین بودن درآمد و افزایش سن بازنشستگی و طرح های ریاضتی تظاهرات می کنند! روح ها و ذهن های مردم جهان را مسخ کرده اند اما مردم ایران با حساسیت تمام در برابر مظالم، پرچم خداپرستی را در برابر دستگاه کفر و طغیان به اهتزار در آورده اند، لذا حضرت ولی عصر (عج) در شبهای قدر، قلوب نواب عام خود را امداد می کنند و در برابر کفر مدرن بسیج می کند و معجزات این چنینی رقم می خورد.
إن شاء الله شب آینده در موضوع امتحانات عقلانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چگونگی مدیریت حضرت امام و امتحانات آینده، و نقش عزاداری در عبور از آن امتحانات مطالبی را تقدیم خواهیم کرد