
به گزارش حلقه وصل، متنی را خواندم با عنوان «خلاصه کیفر خواست شیخ فضل الله نوری» و گفته شده این خلاصه به قلم فریدون آدمیت است. آدمیت نویسنده ای سکولار بود و در تفسیر سکولار از نهضت مشروطه تلاش گسترده ای داشت و قرائت دینی از مشروطه را بر نمی تابید. در این باره می توان به کتاب وی با عنوان «ایدیولوژی نهضت مشروطه ایران» رجوع کنید. اما بهتر است نظری به این خلاصه نامه بیافکنیم.
پانزده عنوان اتهام برای شیخ شهید در این خلاصه ذکر شده است و در ادامه گفته شده شیخ فضل الله هیچ دفاعی از خود به عمل نیاورد و اتهامات را انکار نکرد. و در نقل سخن شیخ فضل الله به ذکر این استدلال وی بسنده شده که من به اجتهاد خود عمل کردم.
وقتی متن کیفر خواست را مورد مطالعه دقیق قرار می دهیم، بیشتر به فرمایشی بودن دادگاه به ریاست فردی گمراه به نام شیخ ابراهیم زنجانی، پی می بریم. کشته شدن پنجاه هزار نفر، بست نشستن در زاویه مقدسه عبد العظیم، بسیج ارازل و اشرار!!! علیه مشروطه خواهان، هتک نسوان!!، کفار و واجب القتل دانستن مشروطه خواهان، تکفیر علمای مشروطه خواه و گول زدن محمد علی شاه، شمه ای از اتهامات است. متهمی چون شیخ فضل الله که مجتهد اول طهران است و در زهد و پارسایی زبان زد دوست و دشمن بود، با شنیدن این اتهامات، طبیعی بود که سکوت کند . بنا بر این بود که با اعدام شیخ، بیرق نقد دینی مشروطیت بر زمین افتد و هیچ عالمی از این پس جرأت انتقاد شرعی از مشروطه را نداشته باشد. و الا اگر بنا بر اعدام بود، باید همچون انقلاب فرانسه که پادشاه، لویی شانزدهم، را به زیر تیغ گیوتین بردند، شاه قاجار را محاکمه و اعدام می کردند نه آن که به او امان دهند و بعد خلع ید، برای وی مقرری تعیین کنند.
کیست قبول کند که شاگرد تراز اول میرزای شیرازی بزرگ، همان شاگردی که استاد را به تحریم تنباکو رهنمون کرد و تزلزلی در قدرت قجری به راه انداخت، حالا کارش به اینجا رسیده که ارازل و اشرار را گرد خود جمع می کند و دعوت به هتک حرمت نسوان کرده و علمای بزرگ را تکفیر می کند!!
چگونه ممکن است که شخصیتی با وجود اینچنین اتهامات سیاه، همچنان دیدگاهایش به عنوان متفکر اصلی مشروطه مشروعه خواه مورد بحث قرار گیرد.
چرا نباید این دادگاه را فرمایشی خواند که اگر دادگاه واقعی بود برای هر یک از این اتهامات به برگزاری دهها جلسه نیاز داشت. در حالی که مدت دستگیری شیخ شهید، آن هم با حال مریض و جراحت پا در اثر ترور نافرجام وی، و محاکمه و اعدام چند روز بیشتر طول نکشید. بگذریم که اصلاً برخی از مورد اتهام، مانند مهاجرت به زاویه مقدسه، جرم نیست تا مستوجب اعدام به شمار آید. باور به درستی چنین کیفر خواستی فقط از ناحیه جهله مغرض دیانت ممکن است و بس.
اما آیا به راستی دادگاه شیخ شهید فضل الله نوری بر اساس چنین کیفر خواستی برگزار شده بود؟
هرگز چنین چیزی نبوده است. کافی است برای روشن شدن حقیقت امر به مجلد دوم کتاب محمد ترکمان با عنوان «مجموعه ای از مکتوبات و اعلامیه ها و نقش شیخ شهید فضل الله در مشروطیت» نظری انداخت. نویسنده چند گزارش موثق از شاهدان عینی ماجرای اعدام شیخ شهید را آورده است. از جمله گفته های مدیر نظام است، افسری که شیخ را تحت الحفظ به محل دادگاه برده است و از نزدیک شاهد جلسه محاکمه بوده است. وی مکرر تاکید دارد که شیخ ابراهیم زنجانی گمراه فقط درباره مهاجرت شیخ فضل الله به زاویه مقدس سوال می کرد و هیچ متن کیفر خواستی هم در کار نبوده است. مدیر نظام همه شنیده ها درباره جلسه محاکمه را غیر موضوع مهاجرت، انکار کرده است و گفته که «فقط شیخ ابراهیم موقع استنطاق خیلی بی حیایی کرد و همین» (ص 295).
به هر روی مشروطه چی های سکولار با استفاده ابزاری از دین (جرم بودن تکفیر)، آن هم به دست یک نفر روحانی گمراه، حکم اعدام عالم معتقد به مشروطه مشروعه را صادر کردند. آنان با بر پا کردن چوبه دار، پیش تر شعار زنده باد مخالف من را محکوم به مرگ کردند. خیلی سال ها پیش، طلبه فاضلی به من گفت که من روی وفیات اعیان یکی از استان های شمالی در دوره مشروطه تحقیق می کردم و متوجه شدم که بعد اعدام شیخ فضل الله عده زیادی از علمای آن منطقه به نحو مشکوک از دنیا رفته اند. زنده باد مخالف من در پای چوبه دار، میراث تلخ استیلای غرب و غرب زدگی در ایران عصر مشروطیت است.