به گزارش حلقه وصل، خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی از مبارزان ملی – مذهبی (درباره دکتر سامی، مهندس چمران، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس حسیبی، مهندس سحابی و دکتر محمد نخشب) از سوی انتشارات کلبه شروق قم منتشر شد.
این کتاب در ۷ بخش، به خاطرات و فعالیت ها و اندیشه های این شخصیت های معاصر و فعالان سیاسی کشور می پردازد و در سه پیوست به متن نامه ها و تلگراف های مراجع تقلید و علمای عظام، عکس ها و اسناد و فهرست اعلام، اماکن، کتاب ها و مجلات می پردازد.
استاد خسروشاهی در مقدمه کتاب می نویسد: «آنچه که در این کتاب به عنوان خاطرات مستند می آید، در واقع خاطرات و یادداشت های کوتاه و پراکنده ای درباره چند نفر از شخصیت های علمی، سیاسی و متدین معاصر است که در طول بیش از نیم قرن، یعنی از سال ۱۳۳۲، با آنها حشر و نشر، گفتگو و بحث داشتم و با بعضی از آنها در سفرهای متعدد همراه بودم... . آنچه که اکنون در اختیار دوستان قرار می گیرد، علیرغم حجم کم و دوری از اطناب و پرهیز از جعل حدیث! و خاطره سازی! می تواند آگاهی های خاصی درباره شخصیت ها و عزیزان مورد نظر در اختیار قرار دهد....»
در بخش اول کتاب مقاله ای از استاد خسروشاهی که به مناسبت درگذشت دکتر سامی در تاریخ ۱۴ دی ماه ۱۳۶۷ نگاشته شده است، می آید و سپس مقاله «راه و روش ما» سرمقاله شماره دوم نشریه «پیکار اندیشه» به قلم دکتر سامی می آید که با همکاری استاد خسروشاهی در قم منتشر می شد.
استاد خسروشاهی درباره اندیشه های دکتر سامی می نویسد: «دکتر سامی به عنوان هوادار اسلام انقلابی، اسلام را به مثابه یک ایدئولوژی جامع الاطراف می دانست و طرز فکر خداپرستی را بستر فلسفی و معنوی، در راه رهبری مبارزه توده های مسلمان و ایجاد تحول اجتماعی و تأسیس نظامی نوین معرفی می کرد. در واقع با این بیان، سامی در کنار دوستانش، در پُر کردن خلأ ایدئولوژیک نسل جوان معاصر می کوشید و ایمان داشت که تنها از این راه می توان به یک نیروی ایدئولوژیک انقلابی مجهز شد و تکیه کرد. «نهضت خداپرستان سوسیالیست» از همین اندیشه سرچشمه گرفته بود و پس از طی مراحل تکامل، در کوران مبارزات سیاسی – اجتماعی، به شکل «جمعیت آزادی مردم ایران» (جاما) و سپس به صورت یک حزب سیاسی – حزب مردم ایران – جلوه گر شد... و در نهضت ملی ایران هم جایگاه خود را بازیافت. (صص ۱۵ و ۱۶)
سامی در دورانی که نشریه «جاما» را منتشر می ساخت هیچ گاه هدف را فدای مصلحت گروه خود نساخت و همواره می کوشید که «وحدت عملی» را در میان گروه های اسلامی ایجاد کند و اختلاف فکری را در یک امر، طبیعی می دانست، ولی بی برنامگی و تشتّت و تضاد را خطری بزرگ برای آینده انقلاب اسلامی و ایران می دید.(ص ۱۸) گفتنی است دکتر سامی پس از تشکیل دولت موقت، مدتی مسئولیت وزارت بهداری را بر عهده داشت و در راه ملی کردن بهداشت و درمان توده های محروم و مستضعف کوشید و سپس مدتی سرپرست جمعیت هلال احمر شد و پس از آن به نمایندگی مجلس انتخاب شد و آخرالامر به کار دیرین خود طبابت و روانپزشکی پرداخت.
بخش دوم کتاب، نوشتاری از استاد خسروشاهی در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ است که به خاطراتی از شهید دکتر مصطفی چمران در ایام فعالیت در لبنان و همراهیاش با امام موسی صدر و سپس حضور در ایران می پردازد. استاد خسروشاهی در بخشی از بیان خاطراتش از حضور شهید چمران در لبنان، از پیش از انقلاب اسلامی ایران، از قول این شخصیت مبارز و انقلابی می نویسد: «چمران اظهار نگرانی می کرد از استمرار حکومت استبدادی ایران و خواستار تشدید فعالیت حوزه علمیه قم و روحانیت بود و می گفت: به نظر من فقط روحانیت می تواند مردم را از بی تفاوتی فعلی خارج کند و به صحنه مبارزه بکشاند. تاریخ تشیع نشان می دهد که نبرد در جوامع شیعی وقتی توده ای پیروز شده که رهبری را روحانیت به دست گرفته است و حرکت های دیگر، بدون روحانیت، به شهادت تاریخ، محکوم به شکست اند.»(ص ۳۵)
استاد خسروشاهی در بخشی از این یادداشت تحت عنوان «چمران، یک هنرمند» می نویسد: خطاطی، نقاشی، کار هنری و گرفتن عکس و اسلاید، یکی از ابعاد زندگی هنری و عرفانی چمران است که متأسفانه این بخش از زندگی چمران تاکنون ناشناخته مانده و صدها و شاید هزارها عکس و اسلاید تهیه شده به وسیله چمران می تواند یک نمایشگاه بزرگ را در کیفیتی بالا و سطحی جهانی، زیر پوشش خود قرار دهد...(ص ۳۶) و اینچنین آدم هنرمند عارف مَسلکی، در بعد دیگری از زندگی اش، علی وار در راه رهایی ملل مستضعف جهان می جنگید و برای نبرد با استکبار، سرزمین و منطقه خاصی برای او مطرح نبود... در ایران بارها چمران را دیدم – در قم و تهران – اما همیشه سخت گرفتار کار بود. شب و روز را نمیشناخت و عاشقانه می کوشید. به آرزوی دیرینه اش رسیده بود و در این راه آماده بود که جان ببازد، فراموش نمی کنیم «پاوه» را و بعد نبردش در «جنوب» را.
بخش سوم هم یادداشتی درباره زندگی، فعالیت ها و اندیشه مهندس مهدی بازرگان آمده که در بهمن ۱۳۷۳ نوشته شده است و در ادامه یک گفتگو درباره مهندس بازرگان و در پایان مکاتبه استاد خسروشاهی و مهندس بازرگان ذکر شده است. وی در این یادداشت ضمن ارج و قدردانی درباره خدمات و فعالیت های مهندس بازرگان و انتقاد به برخی زا مباحث و فعالیت های او می نویسد: «مهدی بازرگان از آغاز کار تا پایان – آخر دی ماه ۱۳۷۳ - همواره وقف راه خدا و خدمت به خلق بود و در تربیت کسانی چون شهید چمران کوشید که یک نمونه از آنها، به تنهایی یک امت بود و بی تردید خود وی نیز نمونه کامل یک مسلمان روشنفکر مُتشرّع در قرن ما به شمار می رفت که یک عمر با صداقت و طهارت و صراحت، بدون نیاز مالی و انگیزهه مادی کار کرد و خدمت نمود و انتظار مقام و پاداش از کسی نداشت و صراحت را هم لازمه اندیشه و عمل یک مسلمان دانست، اما این به این معنی نیست که او هم «مطلق» بود... .
نقد اشتباهات او در اندیشه های نخستین «بازی جوانان با سیاست» و واپسین او «دین و ایدئولوژی»، نیاز به فرصت و وقت کافی دارد... که به این کار خواهیم پرداخت... نقد علمی اشتباه هر فردی، همراه با عدل و انصاف، یک عمل اسلامی و عقلانی و انسانی است و هیچ اندیشه ای را نمیتوان – از غیرمعصوم – به طور چشم بسته و بدون چون و چرا پذیرفت.
استاد خسروشاهی درباره تعبّد و تدیّن مرحوم مهندس بازرگان می گوید: «مهندس بازرگان یک فرد متدین، متعبّد و متشرّع به معنی واقعی کلمه بود... التزام ایشان به نماز اول وقت و احکام شرعی و حضور مخلصانه در محافل مذهبی، به ویژه مجلس درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی، نشاندهنده عمق گرایش معنوی ایشان است. من در تمام مدت آشنایی با ایشان، حتی یکبار هم ندیدم که غیبت کسی را بکند و یا پشت سر احدی، حرفی بزند و یا مرتکب بیان خلاف و دروغی بشود.»(ص ۵۲)
بخش چهارم کتاب، گفتگویی است که استاد خسروشاهی با یادنامه دکتر یدالله سحابی داشتهاند و در آن از نحوه آشنایی خود با دکتر سحابی، فعالیت ها و خاطراتی از نهضت آزادی و همراهی و همکاری با نهضت بیان کردند و به نقل خاطره ای از توجه و دیدار مهندس بازرگان و دکتر سحابی از تبعیدشدگان روحانی در سال ۱۳۵۷ می پردازد؛ شخصیت هایی مثل آیت الله سید مرتضی پسندیده، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، حجت الاسلام سید احمد کلانتر، شیخ عباس ضیغمی و استاد خسروشاهی.
بخش پنجم کتاب یادداشتی درباره مهندس کاظم حسیبی است. استاد خسروشاهی درباره مهندس حسیبی مینویسد: «همراه دکتر مصدق به لاهه و آمریکا رفت و نطق معروف و تاریخی آقای حسین مکی را تهیه و تنظیم کرد و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، چهره پشت پرده در گروه جبهه ملی به حساب میآمد و در ماجرای خلع یَد از انگلیس، در کنار مهندس بازرگان فعال بود. مهندس حسیبی در تأسیس «کانون مهندسین ایران» و سپس «حزب ایران» نقش عمده ای به عهده داشت و شرط «مسلمان بودن اعضای حزب» از یادگارهای حسیبی بود، در حالی که می دانیم «حزب ایران» هیچ وقت یک حزب اسلامی نبود و بیشتر اعضای آن را باید «سکولار» نامید. اگرچه مهندس حسیبی و حزب ایران با اعمال شیوه های نابخردانه و مزدورانه، لطمات جبران ناپذیری به نهضت ملی ایران وارد ساختند و در شکست دکتر مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نقش داشتند.
در ادامه یادداشت استاد خاطراتی از مهندس حسیبی در ایام همسفری حج خویش بیان می کند: «او از مرحوم آیت الله کاشانی گله داشت و من از دکتر مصدق و جفای سیاست بازان ملی گرا انتقاد می کردم... سرانجام به این نتیجه مشترک رسیدیم که هر دو جناح مرتکب اشتباهاتی شدند و کار نهضت را به شکست کشانیدند!»(ص ۸۵) استاد خسروشاهی از نگارش کتاب مهندس حسیبی درباره تغییر خط خبر می دهد و می نویسد: «مهندس حسیبی در انتخاب روش برای مبارزه و رفع بیسوادی، دچار اشتباه شده بود و البته هرگز او را در این زمینه نمی توان با سعید نفیسی و ابراهیم پورداوود و دیگر غربزدگان هوادار تغییر خط، در یک ردیف شمرد.»(ص ۸۶)
استاد خسروشاهی در پایان یادداشت درباره مهندس حسیبی می نویسد: «شخصیت وارسته و مسلمانی چون مهندس کاظم حسیبی، نمی توانست در مسأله انقلاب اسلامی ایران بی تفاوت باشد. یاران و همکاران او در حزب ایران، روش خاصی داشتند که مهندس حسیبی آن را نمی پسندید، ولی به خاطر اخلاق نرم یا مسائل تشکیلاتی مخالفتی هم نمی ورزید، اما در عمل و تا آخر، از انقلاب اسلامی و رهبری آن دفاع کرد.»(ص۸۹)
بخش ششم کتاب درباره مهندس عزت الله سحابی است. استاد خسروشاهی در این نوشتار به سابقه آشنایی، استمرار مبارزه و همکاری با نهضت مقاومت و متاع و سپس نهضت آزادی و نظرات مهندس سحابی درباره سید جمال و نواب صفوی و فعالیت فرهنگی و روابط با روحانیون و استعفا از نهضت آزادی پرداخته است و سپس به دفاع مهندس سحابی از نهضت روحانیت در ماجرای مخالفت مراجع عظام با طرح لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی رژیم پهلوی و اعتراض علما به شرکت بانوان در انتخابات می پردازد و در ادامه می نویسد: «در بین دوستان روشنفکر مذهبی، مهندس سحابی به دیدگاه هایی که درباره مسائل اجتماعی یا شخصیت های معاصر داشتیم، گرایش بیشتری از خود نشان می داد. مثلاً درباره سید جمال الدین حسینی اسدآبادی معروف به افغانی که بنده در قم چندین کتاب از خود و دیگران درباره او منتشر ساخته بودیم، مهندس سحابی مانند ما برداشت های مثبتی راجع به سید و عملکرد او داشت و حتی در این رابطه، به نقد علمی – منطقی آراء و نظریات دگراندیشان، از جمله احمد کسروی پرداخت.»(ص۱۱۱)
در مورد فدائیان اسلام و رهبری آن هم علیرغم اینکه مهندس سحابی مانند دیگر دوستان و همفکران ملی گرای خود هوادار دکتر مصدق بود، اما در قضاوت خود، عدل و انصاف را همواره مراعات کرده و حقیقت را آنطور که به وقوع پیوسته، بیان و ترسیم کرده است. مهندس سحابی برخلاف ملی گرایانی که حاضر نیستند نقش برجسته آیت الله کاشانی و یا فدائیان اسلام و دیگر اسلامگرایان را در نهضت ملی شدن صنعت نفت بپذیرند، با شفافیت کامل نقش هر دو گروه را بیان میکند.(صص ۱۱۲ و ۱۱۳)
استاد خسروشاهی در مقایسه مهندس سحابی با پدرش دکتر یدالله سحابی می نویسد: مهندس سحابی، خیلی بیشتر از پدر خود، چهره و مشی سیاسی و مبارزاتی داشت، اما مبارزه را برای کسب مقام و ثروت و قدرت پیگیری نمی کرد و بی تردید ارزش بسیاری برای جنبه های اخلاقی انسانی نشأت گرفته از مکتب فکری قائل بود و به همین دلیل، علیرغم اینکه در مواردی به علت «تفکر سیاسی مخالف با ما» با او برخورد «برانداز» شد و حتی بی دلیل «امنیت» از او سَلب گردید، اما شکوه نکرد و در خاطرات خود نیز به عُقده گشایی نپرداخت و حُب و بُغض شخصی و خصوصی را در آن راه نداد.(ص۱۱۹)
بخش هفتم و پایانی کتاب درباره دکتر محمد نخشب است. استاد خسروشاهی که در دهه چهل، برخی مقالات دکتر محمد نخشب را با عنوان «بشر مادی» گردآوری و منتشر کرده بود از چگونگی فعالیت های نخشب و پایه گذاری «نهضت خداپرستان سوسیالیست» و همراهی اش با نهضت ملی شدن صنعت نفت و ملی گراها و آیت الله کاشانی و فعالیت هایش در آمریکا سخن می گوید.
استاد خسروشاهی در بخشی از این نوشتار می نویسد: محمد نخشب از آغاز زندگی اجتماعی خود با تشکیل جلسات خاص و تأسیس «نهضت خداپرستان سوسیالیست» و مبارزات سیاسی در دوران نهضت ملی در حزب ایران و حزب آزادی مردم ایران و سپس در نهضت مقاومت ملی و بعد در آمریکا، به مبارزه خود بر ضد استعمار و استبداد، زیر پرچم ایدئولوژی مذهبی و در راه ایجاد یک نظام اسلامی، به طور خستگی ناپذیر، ادامه داد و از هر فرصتی برای پیشرفت و وصول به هدف استفاده کرد...(ص۱۳۷)
در اواخر کتاب در دو پیوست متن و تصاویر نامه ها و تلگراف های مراجع تقلید و علمای عظام درباره مبارزان و فعالان نهضت آزادی مانند آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی و عکس ها و اسناد هر کدام از شخصیت های مورد بحث کتاب آمده است.
فهرست اعلام، کتب و اماکن هم در پایان کتاب، دسترسی محتواها و مطالب مورد نظر را برای علاقه مندان و محققان و تاریخ پژوهان آسانتر کرده است.
کتاب «خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی از مبارزان ملی – مذهبی» در ۲۰۴ صفحه، قطع رقعی، تیراژ ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۸۰۰۰ تومان عرضه شده است. گفتنی است تاکنون خاطرات مستند استاد خسروشاهی درباره شخصیت ها و جریانات زیر منتشر شده است: علامه طباطبایی، آیت الله طالقانی، علامه سید مرتضی عسگری، امام موسی صدر، آیت الله مشکینی، شهید نواب صفوی، استاد سید جلال الدین آشتیانی، محمدعلی جمال زاده، احمد بن بلا (الجزایر)، دکتر حسن ترابی (سودان)، روژه گارودی (فرانسه)، نشریات مخفی حوزه علمیه قم، تاریخ نگاری معاصر و کودتای ۲۸ مرداد، حزب خلق مسلمان و به زودی خاطرات مستند ایشان درباره امام خمینی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شیخ آقابزرگ تهرانی و محمدحسنین هیکل (مصر) منتشر می شود.
برای تهیه این کتاب و سایر مجموعه خاطرات مستند استاد خسروشاهی میتوانید در قم به کلبه شروق واقع در ابتدای خیابان صفاییه و در تهران به فروشگاه کتاب موسسه اطلاعات واقع در خیابان انقلاب روبروی دانشگاه تهران مراجعه نمایید و یا با مرکز پخش کتب در قم به شماره تلفن ۳۷۸۳۸۱۴۴ (۰۲۵) یا سایت مرکز بررسی های اسلامی (www.iscq.ir) تماس بگیرید