
سرویس پرونده: در اینترنت او را به نام Ismaeil Amin میشناسند. 18 سال طلبه حوزه علیمه قم بوده است. دبیرستان رشته ریاضی فیزیک خواند و درس مورد علاقهاش هندسه بود به ویژه هندسه فضایی. هیچ وقت هم نمره هندسه زیر 20 نگرفت. علاوه بر حوزه، کارشناسی حقوق قضایی اسلامی را طی کرده و کارشناسی ارشد هم حقوق جزا و جرمشناسی قبول شد، اما به گفته خودش، خوشبختانه نرفت و درگیر کارهای مهمتری شد. در مدت تحصیل حوزوی هم کارهای علمی زیادی انجام داد. الان هم درس حضرات آیات جوادی آملی و سبحانی را شرکت میکند. اسماعیل امین 37 سال دارد و آن کار مهمترش، اینکه زبان اسپانیایی فراگرفته و شروع به امر تبلیغ دین در آمریکای جنوبی کرده است. او با همسرش به کشورهای مختلف آمریکای لاتین سفر میکند و اسلام را تبلیغ میکند. او حتی به دیدار رئیس جمهور اروگوئه هم رفته و نامه حضرت علی(ع) را به او هدیه کرده است. با اسماعیل امین به گفتوگویی صمیمانه نشستهایم. حرفهای جالبی برای خواندن دارد.
***
چطور شد طلبه شدید و انگیزة شما چه بود؟ آیا روز اول ایده تبلیغ خارج از کشور داشتید یا نه؟
طلبهشدن یک حس درونی است که وقتی در آدم ایجاد شود دیگر نمیشود جلویش را گرفت. مثل عشق میماند، هیچوقت کسی دنبال دلیل عشق نمیگردد. یک حس خاصی است که ایجاد میشود. دلیل و منطق هم نمیشناسد. طلبهشدن چنین حسی دارد. اما خب توی حساب و کتاب دو دوتا چهارتا، وقتی میبینی یکبار قرار است در این دنیا زندگی کنی و یک سرمایه داری و آن هم زندگیات است، حسی درونی به تو میگوید آن را هم وقف خدا کن؛ همین. بیشتر از این نمیشود دلیل و منطق آورد. اگر بخواهم بگویم پدرم روحانی بود یا برادرم نه، ما در کلِ اقوامان در طول تاریخ، طلبه نداشتهایم. الان هم نداریم. این اقبال خوشِ بنده بود و خدا را شاکرم. پدر و مادرم هم راضی نبودند که من طلبه شوم. میگفتند برو دانشگاه. وقتی هم طلبه شدم ناراضی بودند. بعدش یواش یواش راضی شدند.
اینکه از اول در فکر تبلیغ خارج از کشور بودم یا نه. وقتی طلبه شدم، اصلاً نمیدانستم در حوزه چه درسهایی میخوانند و چه کارهایی میکنند. با کسی هم آشنا نبودم، بپرسم. یادم است روز اولی که طلبه شدم سر قبر آیتالله طباطبایی(ره) به ایشان عرض کردم شما واسطه ما شوید پیش امام زمان(عج) چون من هیچ چیزی بلد نیستم و نمیدانم باید چه کنم و چه برنامهریزیای داشته باشم. عرض کردم شما واسطه بشوید و سفارش کنید هرجایی که صلاح میدانند و لازم است، من را به همان سمت هدایت کنید؛ همین. اما ایدهها و انگیزههایم جهانی بود. امام(ره) خیلی روی شخصیت من تأثیر گذاشته بود و هنوز هم امام(ره) انگیزه تحرک و تلاش بنده است.
از کی ایده آموزش زبان در شما ایجاد شد؟ چرا اسپانیایی؟ با چه انگیزهای؟
از همان سال اول طلبگی ما در مدرسه علمیه شهیدین در قم برنامه آموزشی مکالمه 76 داشتیم و از همان ابتدا درگیر بودیم. اما سه سال از طلبگیام گذشته بود که روزی یک مبلغ از کشور برزیل آمد و برایمان سخنرانی کرد. آنجا به ما توصیه کرد که زبان اسپانیایی یا استانبولی یاد بگیریم. این کلمه در ذهنم بود و هیچوقت زمینه تحقق آن پیدا نشد. چون اصلاً کلاس زبان اسپانیایی پیدا نمیکردم. یعنی امکان آموزش و فراگیریاش مهیا نبود. تا اینکه یک روز چندتا از دوستان گفتند ما دور هم جمع شدهایم و میخواهیم با هم زبان اسپانیایی و بعد پرتقالی شروع کنیم. من هم به جمعشان پیوستم و شروع شد. البته قبلش تأملاتی روی ضرورتش انجام داده بودم. زبان اول دنیا به لحاظ تعداد کشور، زبان اسپانیایی است. حدود یک میلیارد نفر در دنیا مخاطب زبان اسپانیایی هستند. آن موقع تحقیقی کردم و دیدم در حوزه کسی خیلی به این بخش وارد نشده است و تقریباً کار بر زمین مانده در این حوزه زیاد است. به همین خاطر ترجیحاتی وجود داشت. من ارشد حقوق قبول شده بودم و بنا داشتم وارد سیستم قضایی بشوم اما این حساب و کتابها باعث شد به این ارزیابی برسم که الان خیلیها هستند که وارد سیستم قضایی میشوند و کار معطل بنده نیست اما در حوزه تبلیغ در کشورهای اسپانیایی زبان، واقعاً یک نوع تکلیف بوده و الان هم راضیام. البته فرآیند کار زبانآموزی تخصصی در زمینه اسپانیایی، دشواریهای زیادی دارد که همهاش به شیرینی میارزد.
زبان را از کی شروع کردید و با چه شیوهای؟
همانطوری که عرض کردم به همراه تعدادی از دوستان از سال 86-87 البته فراز و نشیب داشت. بعد آن جمع دوستان تبدیل به یک مرکز تربیت مبلغ اسپانیایی زبان شد که الان به طور جدی در این زمینه فعالیت میکند. بنده هم آنجا تدریس دارم. شیوه خاصی نداشته. با آزمون و خطا رفتیم جلو و الان مجموعه ما شیوههای خوبی برای آموزش دارد. آرشیو فیلم اسپانیایی در سطح خاورمیانه متعلق به مجموعه ماست. کارهای بزرگی در این حوزه اتفاق افتاده که حالا جزئیاتش خیلی مهم نیست.
اولین بار کی و چطور با همسرتان بحث تبلیغ خارج از کشور را مطرح کردید، برخورد و واکنش ایشان چه بود؟
بیشتر برای خودم غیرمترقبه بود تا برای همسرم. من فکر نمیکردم آنقدر نیاز جدی باشد که لازم شود زود وارد فضای تبلیغی خارج از کشور شوم. پیشنهادهایی شده بود اما خودم تردید داشتم. تبلیغ در فضای آمریکای لاتین از جنس فعالیت در داخل سفارت و نماز جماعت و کار برای ایرانیها نیست. جنس تبلیغ، فعالیت میدانی در بین بومیان است و این کار سادهای نیست. حساسیتهای امنیتی، اجتماعی و فرهنگی خاصی دارد. حتی ورود به این کشورها ساده نیست. خیلی از کشورها به آسانی ویزا به شما نمیدهند. وارد میدانی میشوید که خودتان هستید و خودتان. ما در فعالیتهای تبلیغی در کشورهای آمریکای لاتین یک شهید هم دادهایم. شهید ابراهیمی وقتی شهید میشود همسرش باردار بوده، آن هم در یک کشور دورافتاده. تصور کنید چقدر سنگین است. فقط عنایت خداست که میتواند به انسان کمک کند وگرنه چیزی قابل پیشبینی نیست. خانم بنده هم اول خیلی فکر نمیکرد جدی باشد، اما وقتی جدی شد هم خیلی حمایت کرد. اگر حمایت و کمک ایشان نبود اصل قضیه امکان نداشت. در یک سفری که ایشان هم آمده بودند، سختیهایش برایم مشهود نبود. خب در خوراک، پوشاک، امنیت، شرایط زندگی همه چیز در وضعیت خاصی هستی. در این سطح اگر همسر آدم حامی نباشد، همه چیز روی هواست.
چرا در همین ایران برای تبلیغ نماندید، بالاخره اینجا هم نیاز وجود دارد؟
در ایران هم فعالیت تبلیغی داریم. همه دوستان بنده هم که درگیر فعالیت تبلیغی خارج از کشور هستند، وقتی به ایران میآیند برنامه تبلیغی دارند. شاید انگیزه بیشتر هم داشته باشیم. اما یک سوال دیگر هست که همیشه مطرح میشود و آن عبارت از اینکه وقتی ما این همه نیاز در کشور داریم، چرا خارج از کشور؟ این یک سوال جدی است. منطقی هم هست که چنین چیزی مطرح شود. اما چنین فعالیتهای اسلامی، مانند فعالیتهای اقتصادی و سیاسی و غیره نیست. این یک وظیفه الهی ا ست که بر عهدة ماست. پیامبر(ص) هم در ابتدای اسلام نامه برای پادشاهان فرستاد. خب آن موقع هم میشد مطرح کرد که حالا شما به همین کشور عربستان برسید بعد جاهای دیگر. پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) نمایندگانی را به کشورهای دیگر اعزام میکردند. خطابهای قرآن هم »یا ایها الناس» است. این خطاب، محدوده جغرافیایی ندارد. وظیفه داریم این معارف را به همه دنیا برسانیم. همه ادیان همین کار را میکنند. اگر امروز انجام ندهند، چند سال آینده باید کلی هزینه اضافی کنیم تا اسلام غیرواقعی را از ذهن مردم پاک کنیم. بهاییها پنجاه سال است که دارند در آمریکای لاتین فعالیت میکنند. رقبا صبر نمیکنند. همه دارند کار میکنند. ما هم باید کار کنیم هم داخل کشور و هم برای علاقمندان کشورهای دیگر.
در چه کشورهایی برای تبلیغ تشریف داشتهاید؟ کدامیک محیط مناسبی برای تبلیغ اسلام و تشیع است؟
کار تخصصی ما کشورهای آمریکای لاتین است و باید به مسائل مختلف این منطقه اشراف داشته باشیم. اما خودم در حوزة ونزوئلا، بولیوی و اروگوئه. این سه کشور در شمال، مرکز و جنوب آمریکای لاتین است. شاید به جرأت بتوانم بگویم تنها طلبة حوزة علمیة قم هستم که کار تخصصی بر روی سرخپوستان کردهام. حتی با کمک یک سرخپوست، اولین کتاب معرفی اسلام به زبان سرخپوستی را تهیه و منتشر کردیم که با استقبال روبهرو شد. همه این کشورها اقتضائات خودشان را برای فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی دارند. اما مسأله اینجاست که ما هنوز اسلام را به آمریکای لاتین معرفی نکردهایم. چند تا سایت اسلامی به زبان اسپانیایی داریم؟ چقدر کتاب اسلامی به زبان اسپانیایی داریم؟ ما حتی یک دوره تفسیر قرآن به زبان اسپانیایی نداریم. هنوز اسلام به آمریکای لاتین نرسیده است. نمیگویم فلسفه اسلامی را یا اقتصاد اسلامی. ما هنوز اولیات اسلام را نیز به این منطقه ارائه نکردهایم. اما همین فعالیتهای مختصر، موجب نگرانی آمریکا شده است. شما اگر در رسانهها نگاه کنید. در سالهای اخیر همواره آمریکا نسبت به گسترش اسلام و علاقه به انقلاب اسلامی در منطقه آمریکای لاتین هشدار داده است. آنها واقعاً نگران هستند. مسیحیت آنجا با خونریزی و زور حاکم شده است. ولی کافی است یک هوای تازه به آنجا برسد. اتفاقات جدیدی در آینده خواهد افتاد. آمریکا واقعاً نگران است. اخیراً یک قانون تصویب کردهاند جهت جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه آمریکای لاتین. برای بخش مطالعاتی این طرح بازدارنده فقط یک میلیون دلار بودجه گذاشتهاند. پس آنها نگران هستند، چون دارد اتفاقات مهمی میافتد. متأسفانه در سالهای گذشته فقط روی آمریکای لاتین مانور دادیم، اما کار جدی نکردیم. من در جلسهای به آقای احمدینژاد اعتراض کردم و عرض کردم شما در کل مدت مسئولیت خودتان حتی یک تفاهمنامه فرهنگی با کشورهای آمریکای لاتین امضا نکردید. فقط کار سیاسی و اقتصادی که حالا آنها هم جای بحث دارد. اما بالاخره دست مردم آنجا به سوی معارف دراز است. برخی مسلمانان حتی برای فراگیری مسائل اولیه خود نیاز به آموزش دارند که برایشان فراهم نیست. در کل تاریخ حتی یک بار قرآن در آمریکای لاتین چاپ نشده است. در اکثر کشورهای آمریکای لاتین حتی یک مسجد هم وجود ندارد. اینها نمونهای از مسائل است و باید کار کرد. نه کار سیاسی بلکه یک کار مذهبی واقعی. جامعة آمریکای لاتین جامعهای خسته است. در بولیوی جوانی مسلمان شد. مدتی بعد مادرش آمد پیش من، گفتم الان است که دعوا راه بیندازد که چرا بچه مسیحی من مسلمان شده است. اما دیدم تشکر کرد. گفت از اینکه بچه من مشروب نمیخورد، با زنان ارتباط ندارد و غیره خوشحال هستم. از اینکه جوانم سالم شده از شما تشکر میکنم.
محیط کشورهای آمریکای لاتین را چطور ارزیابی میکنید؟
وقتی مسیحیت با زور و خونریزی حاکم شده باشد مردم دل خونی خواهند داشت. همین اجبار باعث شده که شمار زیادی از جوانان، بیدینی و کفر را بر مسیحیت ترجیح دهند که این جریان خطرناکی است. در برخی کشورهای آمریکای لاتین تا چهل درصد مردم کافر هستند. وضعیت ساختار خانواده از هم پاشیده و مشکلات زیاد است. پدیدهای وجود دارد به نام مادران تنها- یعنی دخترانی که در سن کم ارتباط جنسی برقرار میکنند و بچهدار میشوند و بعد طرف مقابل آنها را رها میکند به امان خدا. در برخی کشورها تا 80 درصد زنان جامعه، مادران تنها هستند. امنیت هم مقولهای خاص در آمریکای لاتین است. در ونزوئلا و در شهرِ کاراکاس پایان هر هفته حدود چهل نفر کشته میشوند یعنی در یک یا دو شب. ساعت پنج بعداظهر همه مغازهها بسته میشود و همه به خانه میروند. برخی کشورها سالانه حدود ده میلیارد دلار واردات مشروب دارند. همجنسبازی در برخی از کشورها رسمی شده یعنی دولت به آنها سند ازدواج میدهد. این پارامترهای منفی مشترک بین کشورهای آمریکای لاتین است. اما همین مردم خصوصیت غالبشان ضدامپریالیسم است. آدمهایی با طینت پاک هستند. اگر حقیقت را توضیح دهی میپذیرند و دنبال راهحل برای مشکلاتشان هستند.
چه فعالیت خاصی تبلیغی در این کشورها داشتهاید؟ آیا کسی هم مسلمان شده است؟
یک بار مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان، درباره فعالیتهای فرهنگی در آمریکای لاتین فرمودند نوع کارهای فرهنگی در آمریکای لاتین چگونه است و خیلی با آن آشنا نیستید. واقعیتش همین است که دشمن هم به دنبال شناسایی نفرات و شیوههای فعالیت ما در آمریکای لاتین است. هر جا سبک خاص خودش را دارد. سبک کار بین سرخ پوستان با مردم دیگر فرق دارد. سبک کار بین مکزیک تا آرژانتین از آسمان تا زمین متفاوت است. کار عجیب و غریبی نیست بلکه هر کاری در هر کشوری مختصات خودش را دارد. از فکر سخنرانی و منبر باید بیرون آمد. جریان کار در آنجا شبیه دوره صدر اسلام است. اما واقعاً کار فرهنگی مذهبی است، کار سیاسی نیست. برای کمک به مردم است. شاید برایتان عجیب باشد که سرخپوستان با دعای کمیل گریه کنند، آن هم سرخ پوستانی که مسلمان هم نیستند. اما جای دیگر نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر جواب میدهد. یک جای دیگر باید رادیو راهاندازی کنی. من در آمریکای لاتین از داخل زندان کار کردهام تا شبکه تلویزیونی تا خانه رئیسجمهور یک کشور. باید از کف خیابان شروع کرد، اما خداوند کمک میکند و راه را باز میکند. وقتی کار کنی نتیجه میگیری. زیباترین صحنه زندگیام و شیرینترین لحظه زندگیام وقتی است که کسی شهادتین میگوید و مسلمان میشود. اصلا قابل وصف شدن نیست. بارها این لحظه را تجربه کردهام و از خدا میخواهم توفیقش را از من نگیرد و باز هم نصیبم کند. حتی برخی از مسلمانان طلبه شدهاند و الان در حال تحصیل در قم هستند.
مهمترین کمبودها در عرصه تبلیغ بینالملل چیست؟
عدم سیاستگذاری، عدم همکاری و تعامل هدفمند بین مراکز و نهادهای همسو، بودجه، نیروی انسانی کارآمد و آموزش دیده، عدم انجام پژوهشهای راهبردی، خیلی چیزها. هنوز اول کار هستیم. تازه سی سال از انقلاب میگذرد و ما اول راه در این حوزه.
خاطره شیرین و تلخ از تبلیغ در خارج از کشور چه دارید
شیرینترین خاطره من دیدار با رئیسجمهور کشور اروگوئه در منزل شخصیاش بود. حدود یک ساعت در منزلش بودم و نیم ساعت با وی درباره اسلام صحبت کردم. وی کافر است اما دیدار بسیار مؤثری بود.
در این دیدار نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر به زبان اسپانیایی را به ایشان هدیه کردم و توضیحاتی دادم. خیلی تحت تأثیر نامه قرار گرفت. حتی در سخنرانیهایش از بخشهایی از این نامه استفاده کرده است. حتی به خبرنگاران و شخصیتهای مختلف توصیه کرده که این نامه را بخوانند. البته این دیدار را هم اولین بار دارم به «حلقه وصل» میگویم. اتفاقی شیرین و تاریخی بود. خاطره تلخ هم برمیگردد به فوت یک بچه مسلمان در بولیوی که ما قبرستان مخصوص مسلمانها نداشتیم که بچه را دفن کنیم. خیلی برایم تلخ بود. هر وقت یادش میافتم، ناراحت میشوم.
مهمترین درس من از تبلیغ بینالملل عظمت کاری است که ارتحال امام(ره) انجام داده است. وقتی این طرف و آن طرف میروی، عظمت امام(ره) را میبینی. خبرنگاری در اروگوئه مسلمان شده بود. به او گفتم چرا مسلمان شدی؟ گفت من قبلاً کمونیست بودم. رفتم پاریس با امام(ره) مصاحبه کنم. امام(ره) با لبخند و خوشرویی با من برخورد کرد همان باعث شد من درباره اسلام تحقیق کنم و مسلمان شوم. نکته دیگر این است که مسلمانان آمریکای لاتین خیلی به مقام معظم رهبری ارادت دارند. مدتی قبل، مسلمانی در یکی از این کشورها به من گفت آرزویم این است که یک عکس از مقام معظم رهبری در خانهام داشته باشم. وقتی عکس آقا را به وی هدیه دادم، نشست گریه کرد و آن را در خانهاش نصب کرد. میگفت این عکس آخر من را میکشد.
به همسرتان چه نمرهای میدهید؟
به همسرم نمره نمیدهم فقط از ایشان تشکر میکنم. واقعاً جامعه ما خیلی همسر طلاب را نمیشناسد. کاری که آنها میکنند و شرایطی که دارند. این موضوع جای فیلم و داستان دارد. خیلی خوب است شما در نشریهتان یک شماره به خانم مهشید ابراهیمی بپردازید. همسر طلبهای که شوهرش در آمریکای لاتین شهید شد و او تنها در آن کشور، در مقابل سختیها و دشواریها حماسه آفرید.
چه کتابی بخوانیم و چه فیلمی ببینیم؟ رابطهتان با سینما و فیلم چطور است؟
من به جای معرفی کتاب فقط میگویم کتاب بخوانی. کتاب بخوانید.کتاب بخوانید. اگر کتاب نخوانیم هیچ چیزی نداریم. باید کتابخوار باشیم. از کتاب باید لذت ببریم. خودش فنونی دارد ولی هم کتاب بخوانیم و هم دیگران راه به کتاب خوانی دعوت کنیم. بهترین هدیهای که همیشه دوست داشتم بگیرم کتاب است. اگر کتاب بخوانید یواش یواش خودتان دستتان میآید که چه بخوانید و چه نخوانید.دنبال مطالعه با لبتاب و تبلت این حرفها نباشید. کتاب را باید با کتاب خواند. من خودم هم این دورهها را گذراندم. یک چای دم کنید روی یک صندلی بنشیدنید و کتاب بخوانید. خیلی لذت بخش است من یک زمانی دنبال فیلم و تأتر بودم. اصلا کار تئاتر میکردم فیلمنامه مینوشتم. اما الان برای شخصیت خودم لازم نمیبینم فیلم ببینم و واقعاً هم نمیبینم چون وقتش را ندارم. من حتی سریالهای مختار و امام رضا (ع) را ندیدم. واقعاً فرصت آن را نداشتم ترجیح میدهم کتاب را به فیلم. البته این شرایط برای خودم است به دیگران توصیه نمیکنم. الان هم مستندهای مختلفی میبینم اما همه به اسپانیایی واقعیتش آن قدر کاری روی زمین ماده داریم که به فیلم نمیرسم.
رابطهای با حوزه علمیه دانشجویی دارید؟ چه پیشنهادی برای این حوزهها و این دانشجویان دارید؟
من کمی با حوزه علمیه دانشجویی زاویه دارم. کمی سختگیر هستم. نمیشود اسم آن را گذاشت حوزه علمیه. باید گفت مدرسه معارف اسلامی. بگذارید بیشتر از این توضیح ندهم. ولی دانشجویان باید از هر فرصتی برای رشد خودشان استفاده کنند. اگر شروع کنند خدا کمک میکند و راههای اساسی جلوی پایشان میگذارد.
اخبار ایران را دنبال میکنید؟
من خودم کار رسانهای در ایران به صورت خبری کردهام. مسئولیت داشتهام و میفهمم رسانه یعنی چه. نمیشود اخبار ایران را رها کرد. اما هر چیزی را نمیخوانم. برای من اصل در رسانه عدم صحت است یا بهتر بگویم عدم صداقت. خودم دنبال موضوعات میگردم. بیشتر سعی میکنم روی صحبتهای آقا تأمل داشته باشم و دنبال راهکارهایش بگردم. به نظرم در جامعه ما به حوزه خبرخوانی زیاد توجه میشود، یعنی کمی افراط شده است. هر چیزی را نباید خواند. نباید ذهنمان اسیر قلب دیگران باشد. اگر بخواهیم مدام خبر بخوانیم، ذهنمان بسته میشود. چه دلیلی دارد تیترهای جذاب ما را فریب دهد. به جای خیلی از این سایتها، مجله بخوانید. مجله مفیدتر از این سایتهای خبری است که ما داریم. تفنن ذهنی است. ورزش خلاقیت است. به نظرم در دانشگاه باید کلاسهایی برای آموزش روش استفاده از اخبار برگزار شود. حواسمان باشد عمر زود میگذرد.
روش زندگی در آمریکای لاتین، پوشش همسر، غذا و غیره چگونه بود؟
آمریکای لاتین فضای خاص خودش را دارد. اروپا نیست، آسیا هم نیست. بازار مسلمانان وجود ندارد. مغازه اسلامی و جنس حلال به معنای خاصش آنجا نیست لذا محدودیت زیاد است. حتی در برخی کشورها نان را با روغن خوک درست میکنند، یعنی نان حلال هم پیدا نمیشود. لذا شرایط عادی نیست. یادم میآید یک بار با خانمم به شهری مسافرت کردیم و سه ساعت در خیابانها گشتیم تا بتوانیم غذایی برای خوردن پیدا کنیم.