سرویس پرونده: استاد اصغر طاهر زاده متولد 1330 است. وی پس از اخذ دیپلم در سال 1350، در رشته زمین شناسی وارد دانشگاه اصفهان شد و در همین سال پس از آشنایی با مبانی فکری امام خمینی(ره) و کتاب ولایت فقیه، یگانه محور زندگی خود را دین تعیین کرد؛ دینی که از سیاست جدا نیست.
استاد طاهرزاده پس از فراغت از دانشگاه در حین اشتغال به کار در یکی از شرکتهای مهندسی در تهران، مطالعات حوزوی را آغاز کرد و به توصیه شهید بهشتی(ره) برای کمک به تحقق انقلاب اسلامی به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و در کنار آن نیز مطالعات حوزوی را در قم دنبال کرد. گرچه استاد در چند دوره مسئولیتهای اجرایی نظیر معاونت پرورشی و مدیر کل آموزش و پرورش و مدیر کل بنیاد شهید استان اصفهان را عهده دار شد ولی همواره دغدغه اصلی او توجه به فرهنگ عمیق و ناب اسلامی و فهم و ارائه آن بوده است، لذا هنگامی که احساس میکرد مسئولیت اجرایی شرعاً برایش واجب نیست کار را به دیگری میسپرد و خود به کار دینی میپرداخت که در این راستا جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه و شرح روایات معصومین را طرحریزی کرد که تاکنون ادامه دارد.
وی مولف كتابهای مختلفی است چون: «جوان و انتخاب بزرگ»، «آشتي با خدا از طريق آشتي با خود راستين»، «جايگاه رزق انسان در هستي»، «ده نكته از معرفت نفس»، «زيارت عاشورا اتحاد روحاني با امام حسين (عليهالسلام)، «بصيرت و انتظار فرج»، آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود»، «مقام ليلهالقدري حضرت فاطمه(س)» و....
با ایشان درباره فعالیتهای سیاسی مجموعههای فرهنگی و بایدها و نبایدهای آن به گفتوگو نشستهایم. حاصل تجربیات عمیق در امر سیاسی و همراهی با مغز متفکر تشکیلاتی یعنی شهید بهشتی، تجربه مدیریتی و کولهبار معرفتی و دینی استاد، سخنانی است که در ادامه میآید.
آیا میتوان فعالیت فرهنگی را از فعالیت سیاسی جدا دید؟ یعنی تشکل فرهنگی، سیاسی نیست؟
با توجه به اینکه فعالیت فرهنگی به معنای حقیقی آن عبارت است از آن نوع فعالیتی که اشاره به حق دارد و متذکر حضور حق از یک طرف و بندگی ما از طرف دیگر است و با توجه به اینکه بعد از انقلاب، ما در تاریخ خود با حقیقتی روبهرو شدهایم به نام انقلاب اسلامی، پس نمیتوان نسبت به انقلاب اسلامی بیتفاوت بود و از این جهت فعالیت فرهنگی از فعالیت سیاسی جدا نیست؛ زیرا انقلاب اسلامی با محوریت ولی فقیه، ظهور فرهنگ غدیر است در دوران غیبت امام معصوم(ع) و هدف آن حاکمیت حکم خدا است در جامعه توسط فقیهی که کارشناس فقه حکومتی نیز هست. بدین لحاظ عرض کردم انقلاب اسلامی در این دوران، یک حقیقتی است که ریشه در عقیده دینی و الهی دارد و بیتفاوت بودن نسبت به آن به معنای بیتفاوت بودن نسبت به حق و حقیقت است.
تشکل فرهنگی باید وارد عرصه سیاست هم بشود یا خیر؟
اگر شما نسبت به هر حقی بیتفاوت شوید، عملاً راه رجوع به حضرت حق یعنی خداوند را در مقابل خود بستهاید و به همان نسبت از برکتهای تجلیات انوار الهی و اسماء حسنای پروردگار بر جان و روان خود محروم شدهاید. در همین راستا در دوران معاصر، حقی ظهورکرده است به نام انقلاب اسلامی که حاصل و جمعبندی اندیشه فقیه بزرگی است از اسلام و در همان راستایی که نسبت به سایر مسائل اسلامی باید حساس باشیم باید نسبت به انقلاب اسلامی و لوازم آن نیزحساس بود. به این معنا تشکل فرهنگی باید وارد سیاست شود ولی این سیاست با سیاستهای معمولی که احزاب دنیا به دنبال آن هستند متفاوت است. سیاستی که با انقلاب اسلامی شروع شد سیاستی قدسی است و در فضای اراده معطوف به حق معنا پیدا میکند، در حالیکه سیاستهای معمول در دنیا خود را در فضای اراده معطوف به قدرت معنا کردهاند.
حالا که یک مجموعه فرهنگی باید وارد عرصه سیاست شود، فعالیت سیاسی در درجه چندم فعالیتهایش باید باشد؟ مثلاً یک مجموعه فرهنگی میتواند ستاد انتخاباتی باشد؟
فعالیتهای سیاسی با نظر به فضای اراده معطوف به حق، مثل سایر وظایف دینی، همه زندگی ما را فرا میگیرد به این معنا که همواره ما باید به عنوان بنده خداوند به فکر انقلاب اسلامی باشیم و همانطور که در امور فردی وظایف عملی خود را از مرجع تقلیدمان میگیریم، در امور اجتماعی، وظایف اجتماعی و سیاسی خود را از ولیّ فقیه بگیریم. ولی اینکه میفرمایید مثلاً یک مجموعه فرهنگی میتواند ستاد انتخاباتی باشد چیز دیگری است؛ زیرا یک وقت در راستای سربازی انقلاب اسلامی شرایط طوری است که باید تا این حدّ وارد موضوعات ریز شد، در آن صورت ستاد انتخاباتی هم باید تشکیل داد، ولی در مجموع معلوم نیست لازم باشد فعالیتهای فرهنگی تا این اندازه ریز شود که بخواهیم برای نامزد خاصی ستاد تشکیل دهیم. زیرا عموماً نامزدهای مجلس شورای اسلامی و یا ریاست جمهوری، عین اسلام و انقلاب نیستند، بلکه افرادی هستند که تعلقاتی نسبت به اهداف انقلاب دارند. آری در دورههایی از انقلاب اسلامی پیش آمده که یک نامزد از یک طرف شدیداً به اهداف انقلاب نزدیک شده و از طرف دیگر رقیب او تعلق چشمگیری نسبت به اهداف انقلاب ندارد، در این دورهها است که تشکلهای فرهنگی برای حفظ ارزشهای انقلاب وارد میدان شدهاند، ولی این را نباید به عنوان یک سیاست کلّی برای تشکلهای فرهنگی قلمداد کرد زیرا در هر صورت بهخصوص دولتها همیشه عین انقلاب نبودهاند تا بتوان در همان فضای دفاع از انقلاب از آنها دربست دفاع کرد ولی این بدین معنا نیست که در کمک به دولتها کوتاهی کنیم و یا با مشاهده کوچکترین ضعف، آنها را به باد انتقاد بگیریم و از مسیر وحدت ملّی و رفق و مدارا که توصیه رهبر عزیز است، خارج شویم.
حد و مرزهای ورود به عرصه سیاست توسط تشکلهای فرهنگی چیست؟
به نظرم با توضیحاتی که در سؤالات قبل عرض شد، بتوان حدّ و مرز ورود به عرصههای سیاسی را فهمید. به این صورت که در نظام اسلامی، ورود به عرصههای کلان سیاسی مثل سایر فعالیتهای فرهنگی، جزء فعالیت فرهنگی است. مثل فهم جایگاه انقلاب اسلامی و فهم جایگاه دشمنان انقلاب و تحلیلی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی. ولی ورود به مسائل ریزتر سیاسی بستگی به موقعیت دارد، تا آنجا که ممکن است، یک تشکل فرهنگی نباید طوری خود را وارد مسائل ریزتر سیاسی کند که هویت فکری و فرهنگی آن فراموش شود و یا تحتالشعاع قرار گیرد. زیرا هدف ما در این دنیا بهدست آوردن هرچه بیشتر شایستگیِ قرب الهی است. در این فضا باید معارفی از معارف ناب الهی را بشناسیم و بشناسانیم و فضای عمل به دستورات خداوند را فراهم کنیم و انقلاب الهی، هدیه بزرگ خداوند است تا انسان در زیر سایه نظام اسلامی آن نوع زندگی را در خود و در جامعه خود شکل دهد و تنها با توجه به چنین اهدافی به مسائل سیاسی نظر میکنیم. به این ترتیب از یک طرف اگر میخواهند شرایطی را ایجاد کنند که فضای بندگی و قرب الهی آشفته شود، با آنها به طریقی صحیح مقابله کنیم و از طرف دیگر در آن حدّ وارد مسائل سیاسی میشویم که شرایط تحقق بندگی هرچه بیشتر فراهم شود. پس وقتی هدف اصلی ما روشن شد، جایگاه ورود به موضوعات ریز سیاسی روشن میشود.
آیا نوع و مکان تشکل فرهنگی در ورود به این عرصه تاثیرگذار است؟ مثلاً هیأتیها میتوانند ورود کنند اما مطبوعاتیها یا گرافیستها و... نمیتوانند؟ یا دانشگاهیها باید فعال مسایل سیاسی باشند اما مسجدیها خیر؟
وقتی جایگاه فعالیتهای سیاسی در ذیل فعالیت فرهنگی روشن شد، هر کس و هر گروه، متناسب با شخصیت تشکلی که دارد نسبت خود را با فعالیتهای سیاسی تعیین میکند. در عین آنکه نهادهایی مثل مساجد تا آنجا که ممکن است باید وارد موضوعات ریز سیاسی نشوند و نظر به رهنمودهای رهبری عزیز داشته باشند که سیاستگذاریهای کلان را مدّ نظر قرار میدهند.
آیا فعالیت سیاسی تشکلها بر میزان اثربخشی فعالیتهای فرهنگیشان، مؤثر نیست؟ مثلاً کسی که در حوزه حجاب یا قرآن کار میکند، اگر هوادار گروه یا کاندیدایی باشد، ممکن نیست مخاطبانش یا تاثیرگذاریاش را از دست بدهد؟
آری! اگر تشکل فرهنگی خود را هوادار یک فرد و یا حزب کرد به همان اندازه وسعت نفوذ خود را از دست میدهد، مگر آن موارد استثنائی که عرض کردم که یک نامزد شدیداً به اهداف انقلاب نزدیک باشد و رقیب او و طرفدارانش به نحو چشمگیری از ارزشهای انقلاب جدا باشند. ولی در هر حال، هنر تشکلهای فرهنگی آن است که در امور سیاسی در ذیل شخصیت رهبریِ نظام خود را معنا کنند و تنها در موضوعات سیاسی، بر اموری تأکید کنند که رهبری تأکید مینمایند و به اصطلاح سعی کنند «عمّار» رهبری باشند.
برکات ورود تشکلهای فرهنگی به عرصه سیاست مانند ایام انتخابات و... چیست؟
در این دوران، انقلاب اسلامی ظهور حقیقت غدیر است و انتخابات، یکی از لوازم انقلاب اسلامی است و نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. منتها باید تا آنجا که ممکن است در فضای انتخابات بر روی ارزشها و اهداف انقلاب تأکید کرد و مواظب بود جریانهای سیاسی، جهت انقلاب را به جهات غیر انقلاب سوق ندهند.
آیا در بحثی مانند انتخابات، تشکلها باید وارد مصادیق شوند یا باید کلیت را در نظر آورند؟
تشکلهای فرهنگی تا آنجا که ممکن است نباید وارد مصادیق شوند ولی طوری کار کرده باشند که مردم به خودی خود بتوانند اصلح را نسبت به اهداف انقلاب تشخیص دهند. این را شما در رهنمودهای امام عزیز(ره) میتوانید دنبال کنید آنجا که به جوانان میفرمایند: «با جديت به تحصيل علوم و كسب معارف و بهرهورى از استعدادهاى الهى خود بپردازيد؛ و هيچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استكبار و استضعاف را بر زمين نگذاريد؛ و دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا را شعار خود سازيد؛ و خود را از مردم پابرهنه و مستضعف و بىپناهى كه تمامى عزت ما رهين منت و خدمت آنان است و شهيدان و جانبازان و اسرا و مفقودين نيز از همين قشرند، دور نسازيد.»
برکتها و آفتهای ورود مجموعههای فرهنگی به عرصه سیاست چیست؟
برکات این نوع ورود آن است که افراد جامعه، جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را میشناسند و متوجه خواهند بود شخصیت کدام نامزد با اهداف انقلاب همخوانی دارد و میهمان ناخواندهای نیست که وارد عرصه سیاست شده است. مثلاً شما میدانید که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی از یک طرف عبور از غرب است و از طرف دیگر نظر به حضرت مهدی(عج) و انقلاب قدسی و جهانی آن حضرت دارد. حال اگر تشکلهای فرهنگی از قبل جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را با توجه به آن دو نکته مهم روشن کرده باشند مردم به خوبی میدانند باید به کدام نامزد نظر کرد و کدام نامزد مانع اهداف انقلاب است و از سرعت انقلاب میکاهد و کدام نامزد عامل سرعتبخشیدن به انقلاب است برای رسیدن به اهداف مهمی که انقلاب در راستای بهبودی بخشیدن به سرنوشت دنیایی و آخرتی مردم دارد. ولی اگر تشکلها وارد جزئیات و مصادیق شدند به جز موارد استثنایی که عرض شد، از وظیفه اصلی خود باز میمانند.
چه مؤلفهها و نکاتی باید در فعالیت تشکلها مورد توجه قرار گیرد که حرکت در صحنه وسیع سیاست، آفتزا نباشد؟
ما در هر حال وارد تاریخ جدیدی شدهایم و باید جایگاه خود و جهان را با نظر به شرایطی که در آن هستیم بنگریم تا در فعالیتهای فرهنگی موفق باشیم. لازم است همانطور که در امور سیاسی، رهبریِ حضرت امام خمینی(ره) را پذیرفتیم و به عزت اسلامی خود برگشتیم، در امور فکری و فرهنگی نیز باید از آنچه حضرت امام(ره) برای ما باقی گذاردهاند استفاده کنیم و با رجوع همه جانبه به مبانی فکری ایشان از ظلمات فکری، اخلاقی این دوران عبور کنیم و در اظهار معارف نیز به عزت اسلامی خود رجوع داشته باشیم.
تشکلهای فرهنگی نیاز به فکر و فرهنگ و فلسفه و عرفانی دارند که آنها را از چنگال فرهنگ مدرنیته نجات دهد و در ایجاد تمدن اسلامی یاری کند. بنده معتقدم همان خدایی که نور انقلاب اسلامی را به قلب حضرت امام(ره) انداخت، برای ادامه این انقلاب و برای پروراندن نسلی که این انقلاب باید بپروراند، معارف بلندی را بر قلب حضرت روح الله(ره) انداخته و تقدیر مبارک ما رجوع به آثار امام(ره) است و آمادهشدن برای فهم آن معارف بلند عرشی تا از همه آفات زمانه به درآییم. در حال حاضر وظیفه اصلی تشکلهای فکری و فرهنگی این است.