به گزارش حلقه وصل، «همه چیز رو به راه است!» روزی که آن جوان را دیدم، یعنی چند روز پیش از آمدنم به انوشبُرد، سمند صفر و سفیدم را انداخته بودم توی اتوبان کرج و مجری سر حال رادیو مدام همین را میگفت: -همه چی رو به راهست!
و بعد، چند ثانیه موسیقی تند و تیز. دوباره میآمد و میگفت: - هوا چه خوبه! فقط دوازده درجه سانتیگراد. ساعت هشت صبحه و ... همه چی رو به راهست!
موسیقی تند و تیز! ترجیع بندش شده بود این جمله. آمد و داد کشید: - اینجا تهرانه. بیاین بیرون، ببینین چه آفتابی! میدرخشه به خدا! چه هوایی! بیاین ریههاتونو پر از اکسیژن خالص کنین و بلند بگین همه چی رو به راهست!
و باز هم موسیقی تند و تیز.
توی صندلی نرم و راحتش جا به جا شدم و گلو صاف کردم. صندلی این کجا و آن قبلی کجا؟ آن هم ماشین بود که این هم سال گرفتارش بودم؟ کنار اتوبان روی تابلویی نوشته بود: «الحمدلله». فرمان را ول کردم و دستهام را بردم بالا: -الهی شکر!
وقتی همه چیز است رو به راه است باید گفت که رو به راه است.»
این چند خط ورودی رمان «دخیل هفتم» اثر محمد رودگر است که انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است. این چند خط نوید رمانی «تند و تیز» و خوشخوان را به خواننده میدهد. اتفاقی که پس از پیشرفت رمان بیشتر خود را نشان میدهد و خواننده از خواندن این رمان لذت میبرد.
هر چند با وجود این روند و سرعت خوب اما در ابتدا کمی دیر استارت میخورد ولی با این حال وقتی خواننده در جریان رمان قرار میگیرد دیگر چیزی جلودار نثر رودگر نیست که یقه خواننده را گرفته و او را به دنبال خود میکشد.
«دخیل هفتم» را باید رمانی چند وجهی دانست از این باب که هم دارای رگههای تاریخی است و هم رگههایی اجتماعی دارد و نویسنده به نوعی دست به مقایسه میان جوانان سالهای انقلاب با جوانهای امروز زده و همین سبب شده دنبال کردن متن برای خواننده جذابیت بیشتری پیدا کند. تفاوت عاشق شدن و نگاههای عاشقانه جوانان آن روزگار با جوانان امروز مهمترین چیزی است که در اثر ظهور داشته است.
نویسنده در بخشهایی که از زبان راوی اصلی به سالهای مبارزه در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد تصاویری هولناک از بازداشتگاههای رژیم پهلوی به خواننده جوانی که آن روزها را تجربه نکرده ارائه میکند و او را در حال و هوای شکنجهها و اذیت و آزارهایی که مبارزان با آنها روبرو بودهاند قرار میدهد. از این رو پرداخت جزئیات این رمان به خوبی از کار در آمده است.
«تاریخدان به شما خواهد گفت که چه اتفاق افتاد و رماننویس به شما خواهد گفت آن اتفاق چه حسی داشت.» این جمله از ای.ال.داکترو رمان نویس آمریکایی در یک مصاحبه، در رمان «دخیل هفتم» به خوبی قابل لمس است. محمد رودگر در این رمان قصد ندارد حوادث و اتفاقات صرف تاریخی را بازگو کند و خود را تبدیل به یک راوی تاریخی نکرده، بلکه میخواهد اتفاقات تاریخی و حسی که از آنها دارد را به جان خواننده بریزد تا بتواند آن را لمس کند.
رمان سراسر فلاش بک و فلاشفورواردهای نویسنده به گذشته و حال است و دیالوگها اغلب جای خود را به تکگوییهای ذهنی داده است و شخصیت اصلی پیوسته در حال مرور خاطراتش است. حتی بخشهایی را که برای شخصیت دیگر رمان بازگو نمیکند برای خواننده بیان میکند.
همه این عوامل در کنار هم قرار گرفته تا رمانی خواندنی و دوست داشتنی را شکل دهد و بر خلاف جلد ناامید کنندهاش خواننده پس از اتمام رمان از خواندن آن و قرار گرفتن در فضای رمان راضی شده است. رمان «دخیل هفتم» اثر محمد رودگر را انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است.