به گزارش حلقه وصل، سیزدهمین جلسه از سلسله جلسات «تبیین گفتمان تمدن نوین اسلامی» در استان البرز با سخنرانی آیت الله میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو خبرگان رهبری با موضوع «تسخیر اراده های انسانی، محور درگیری حق و باطل» برگزار شد.
در ادامه این سلسله جلسات، استاد میرباقری با برشمردن مطلب مهم دوازده جلسه قبل، در باب ضرورت بحث فلسفه تاریخ، اینگونه بحث را شروع کرد: «اگر بخواهیم یک برنامه ریزی معقول برای تعالی اجتماعی، به خصوص در نسبت با جامعه جهانی داشته باشیم، نیازمند به حل و فصل مفروضاتی اساسی هستیم که در فلسفه تاریخ مورد بحث قرار میگیرند. به تعبیر دیگر بسیاری از اختلافات جدیای که در نوع نگاه به برنامه ریزی برای بشر وجود دارد، ولو به صورت ناخودآگاه، بازگشت به همین مفروضاتی میکند؛ در فلسفه تاریخ باید با یک نگاه درجه دو به تاریخ اینها را خود آگاه کنیم و به وضوح موضع خودمان را روشن نماییم و بر اساس آن موضع برنامه ریزی کنیم.»
وی افزود: «ما اگر مدعی هستیم که اسلام میتواند یک حکومت جهانی داشته باشد حتما میبایست مبتنی بر فرهنگ اسلام بتوانیم تکامل را به گونهای تعریف کنیم که مقتضای آن تکامل، حقانیت یک حکومت دینی و جامعه دینی باشد.»
آیت الله میرباقری با توجه به فلسفه تاریخ شیعی نبرد بین حق و باطل را تمامی عرصه ها غیرقابل انکار دانست و افزود: «بین جبهه حق و باطل نبرد مستمری داریم که در این نبرد هست که جبهه ایمان به خلوص خودش میرسد و از جبهه باطل جدا میشود و مسیر و صفش جدا میشود. البته پایانش هم از منظر معارف ما با غلبه حق هست؛ یعنی این طور نیست که این درگیری به نفع جبهه باطل تمام بشود یا معلوم نباشد که فرجام این درگیری بین حق و باطل چیست. از منظر قرآن پایان این درگیری خیلی واضح و روشن است. پایان این درگیری به غلبه جبهه حق، تمایز جبهه حق از باطل و تفکیک این دو جبهه از همدیگر و پیروزی جبهه حق ختم میشود.»
وی بیان داشت: «درگیریای که بین جبهه مومنین و کفار وجود دارد که یک درگیری جامع بوده است، فقط درگیری نظامی نیست، اختیارها در هر عرصهای وارد میشوند با همدیگر درگیرند. دستگاه باطل به دنبال تسخیر ارادههای انسانی، تسلیم و نفوذ و اغوای آن هاست و جبهه باطل هم طبیعتا دنبال مسیر خودش و راه خودش است. هر کجا شما این دو دستگاه اراده را ببینید چه از محوری ترین اراده، چه در فرعی ترین و تابع ترین ارادهها وقتی میبینید، این ارادهها در مقابل هم صفبندی میکنند.»
استاد میرباقری غلبه نهایی جبهه حق را با اشاره به آیات قرآن اینگونه توصیف کرد: «تعابیری که در قرآن وجود دارد از همین جریان و پایان درگیری این است: میفرماید که "یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره ولو کره المشرکون"، ارادهای که مشرکین دارند، کفار دارند این است که نور الهی را خاموش میکنند، خدای متعال چراغی را برافروخته که جریان هدایت الهی است که در وجود انبیاء، در وجود مقدس نبی اکرم تجلی کرده، بعد در مشکات نور در بیوت انبیا و خانههای انبیا ظهور پیدا کرده، میخواهند این جریان هدایتی که خدای متعال آن را برقرار کرده این چراغی که خدای متعال روشن کرده، این چراغ را میخواهند خاموش بکنند.»
عضو خبرگان رهبری افزود: «لکن در اصطلاح قرآنیاش اراده بر این تعلق گرفته که جبهه مستضعفین غلبه پیدا کند "ان من علی الذین استضعفوا فی الارض"؛ طبیعتا نتیجه این نعمت عظیمی که به جبهه مومنین عطا میکند این است که "و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین". وراثت زمین به آنها میرسد. همه امکاناتی که در اختیار جبهه باطل بود اینها وارث آن میشوند و پیشوایی به جبهه حق و مستضعفین که گاهی تفسیر میشود مستضعفین به ائمه. لذا از آن هم در این جا گفته شده نجعلهم ائمه. آنها امامت شان در زمین جاری و محقق میشود.»
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم شکل گیری جبهه های سه گانه را اینگونه توضیح داد: «از وقتی این درگیری علنی میشود و حضرت اعلام برائت میکنند، دعوت حضرت وارد مرحله جدیدی میشود، این درگیریای نیست که در مدینه بماند. در همان سال ها، بلکه درگیریای است که به ادوار تاریخ وسعت پیدا میکند، حضرت صفبندی را علنی میکنند. این صفبندی منشأ درگیریهای عظیم تاریخی میشود تا عصر ظهور و رجعت. در این درگیریها سه تا جبهه پیدا میشود، جبهه مومنین که با همه وجود در کنار حضرت اند. جبهه مشرکین و کفار که در مقابل حضرت اند. یکی هم جبهه منافقین که در باطن بر علیه حضرتاند و در ظاهر در کنار حضرت. این سه تا جبهه شکل میگیرد.»
وی در ادامه بیان داشت: «پس ببینید یک جریان میشود جریان "شرّ البریه"، یک جریان جریان "خیر البریه". بعد میفرماید "جزائهم عند ربهم جنّات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک لمن خشی ربه". این دستهبندی و صف بندیای که اتفاق میافتد که این صفبندی در پایان هم به یک تفکیک منتهی میشود، کاملا از هم جدا میشوند. یک عده جهنمی میشوند ، یک عده بهشتی میشوند. دیگر آن جا سرای اختلاط نیست. هیچ نفوذی جهنمیها در بهشتیها ندارند. بهشتیها هم نورانیت شان به جهنمیها نمیرسد. کاملا تفکیک میشوند.»
استاد حوزه علمیه قم بعد از تبیینِ مختصرِ فضای حق و باطل در اندیشه شیعی به تفکرات هم عرض اشاره ای داشت و نگاه مارکسیستی را اینگونه تشریح کرد: «آن جا هم حق و باطلی هست، اما حق و باطل بر مدار طبقات اقتصادی شکل میگیرد. بر مدار روابط تولیدی شکل میگیرد. بر مدار ارباب و رعیت، بر مدار برده و ارباب، براساس نظام برده داری یا نظام ارباب، رعیتی، نظام بورژوازی، نظام سرمایه داری. یک تضاد درونی هست؛ حق و باطلی هست دائم حق پیروز میشود. حق چیست؟ حق میگوید آن طبقهایاند که معطوف به پیشرفت اند. معطوف به روابط تولیدی متعالیتر و بهتری هستند. این کل تحلیل آنهاست. این همه سر و صدایی که میکردند، نصف دنیا را گرفته بودند همه حرف شان همین بود! همه درگیری عالم را بین طبقات اقتصادی، بین طبقات اجتماعی میدانستند، تحولات را بر مدار روابط تولیدی و ابزارهای تولید و گسترش ابزار تولید میدانستند. حالا اینها چگونه تکامل پیدا میکنند؟ این هم برایش یک مکانیزم جبری تعریف میکردند که هیچ اختیار انسان در آن دخیل نبود.»
وی در ادامه اشاره ای به نقد مکاتب غربی داشت و افزود: «خدا رحمت کند مرحوم حاج علی آقای صفایی را، می گفت وقتی میخواهید یک مکتب را نقد کنید خیلی نمیخواهد جزئیاتش را ببینید، شما اگر قدر و اندازة خودتان را بدانید بدانید چه میخواهید، با یک سوال، دو تا سوال جواب خودتان را میگیرید. ایشان میگفت مثل این میماند که آدم میخواهد لباس بخرد، اگر شما ندانید چه رنگی میخواهید، زمستانی میخواهید یا تابستانی؟ چه شمارهای؟ با چه قیمتی؟ میبرندتان این قدر لباس تن تان میکنند، گیج تان میکنند، آخر هم یک لباس بی قوارهی نا مناسب تن شما میکنند. از مکتب ها، دو سه تا سوال اصلی کنید، بگویید حالا ما حرفهای شما را قبول کردیم دعوا میشود و این دعوا براساس منطق دیالکتیک است و این تضاد مطلق بی نهایت ماده به تدریج ظهور پیدا میکند، همه اینها را قبول کردیم، ارابه تاریخ این طوری حرکت میکند، اصلا کل این حرفهای شما را قبول کردیم. پایانش چه میشود؟! این درگیریها که تمام میشود همه انسانها دور هم به صورت مشاع زندگی میکنند غذا دارند کار دارند، مسکن هم دارند. ایشان میگفت خب گاوها الان دارند، زنبور عسلها هم الان دارند. این که دیگر این قدر دعوا ندارد!»
آیت الله میرباقری غایت افراد و سیمای نهایی هر تمدنی را در نسبت جوامع با امام به این شکل تبیین کرد: «غایت در نسبت به امام مشخص می شود، ابرار "یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً"، کافور چیست؟ "عیناً یشرب بها عباد الله" کافور چشمهای است که ابرار آن را میجوشانند، ساقیاند "یفجرونها تفجیراً" به چه کسانی میخورانند؟ به ابرار؛ پس داستان سقایت عباد الله نسبت به ابرار و شفاعت، توضیح داده میشود. این عباد الله چه کسانی هستند؟ کسانی که "یؤفون بالنذر" عهد شفاعتی که بستند با خدا عمل میکنند، "و یخافون یوماً کان شره مستطیرا" در این تعهد به عهدشان و دستگیری شان که قول شفاعت شان است نگران آن یوم، آن روز سخت ما هستند.»
وی افزود: «اینهایی که پرچمدار توسعه و سعادت بشراند تا کجا را میخواهند هدایت بکنند؟ میخواهند این پنجاه سال به ما خوش بگذرد، آخرش این است. اما در جبهه حق میفرماید داستان این نیست «یؤفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیراً» نگران آن روز ما هستند. برای خودشان ، آنها که ولایت شان محور امنیت عالم است. داستان شفاعت است؛ امام ما این طوری است.»
در پایان این سخنرانی حآیت الله میرباقری در باب مقایسه صورت گرفته بین فلسفه تاریخ شیعی و نگاه دیگر، پر رنگ بودن اراده را در این تفکر متذکر شد و افزود: «مقایسه فلسفه های تاریخ در دنیای اسلام خیلی سابقه ندارد. مقداری مرحوم شهید مطهری و شهید صدر بحث کردند و به طور جدّ ادامه پیدا نکرده. آنها هم یک تکاملی بر اساس حرکت جوهری را معمولاً دنبال میکنند. این رویکردی که ما عرض کردیم رویکرد دیگری بود که بر اساس فلسفه و حرکت جوهری نیست. بر اساس جریان ارادههای انسان و جریان نور و ظلمت و درگیری این دو جریان نور و ظلمت، هدایت و ضلال، جریان کفر و ایمان است این نگاهی فلسفه تاریخی است.»