
به گزارش حلقه وصل، دکتر رجبیدوانی در خصوص سیره فرهنگی پیامبر اکرم (ص) اظهارکرد: حرکتی که پیامبر اکرم (ص) برای نجات بشریت آغاز کرد، حرکتی از اساس فرهنگی بود که برای تغییر، تحول و انقلابی در فرهنگ بشری صورت گرفت. وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) در جامعه دچار شرک و جهالت آن دوران بر مبنای منطق و عقل مطالب و مباحثی را مطرح میکرد تا آنها را از این شقاوت و بیچارگی بیرون بیاورد. روش و سیره پیامبر اکرم (ص) برای پیشبردن اهداف و آرمانهای خود بحث کردن با منطق و عقل پیش بود. ایشان در این راه ناامید نشد و خستگیناپذیر بود و بااخلاق نیکو و رفتار پسندیده آرمانهای خود را پیش برد و در مقابله با همه سنگاندازیها و مشکلات، مقاومت کرد تا درنهایت پیروز اینعرصه برای ارائه راه نجات بشریت شد.
این استاد دانشگاه در خصوص اینکه کدامیک از خصایص پیامبر اکرم (ص) چراغ راه امروز خانوادهها و جوامع بشری میتواند باشد، گفت: قران کریم میفرماید «لقد کان لکم فی رسولالله اسوة حسنة»، بهترین الگو و نمونه برای شما انسانها رسول خدا (ص) است. قران کریم آن حضرت را «رحمة للعالمین» خوانده است و این یعنی رفتار فردی و اجتماعی آن حضرت برای ما بهترین الگو است. اگر ما میخواهیم خانواده سالمی داشته باشیم با الگو قرار دادن رفتار پیامبر (ص) با همسر و فرزندانشان، میتوانیم به این مهم نائل شویم. اگر میخواهیم در مراوده و ارتباط با همسایگان و سایر مردم بهترین رفتار را داشته باشیم، از اخلاق و رفتار پیامبر (ص) باید الگو بگیریم. آن حضرت بسیار مردمدار، باگذشت، خوشرو بود و با اقشار مختلف جامعه در نهایت احترام رفتار میکرد لذا هر شخصی با بهرهگیری از اصولی که آن حضرت در خصوص زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی تعریف و به آن عمل کرده است میتواند موفق باشد.
ارتقای فرهنگی جوامع بشری
رجبی دوانی بابیان اینکه سیره پیامبر (ص) عامل ارتقای فرهنگی جوامع مسلمان بود، نیز خاطرنشان کرد: عرب داخل شبهجزیره تا پیش از اسلام به خاطر دور بودن از زمینههای پیدایش تمدن، در جاهلیت و بربریت به سر میبرد اما وقتی پیامبر اکرم(ص) دعوت خود را عرضه کرد، با تلاش و صبر و اخلاق توانست ارزشهای انسانی را در این جامعه نهادینه کند و مردم را به تعالیم اسلامی سوق دهد. تاجایی که همین عرب در پرتو تعالیم پیامبر (ص) توانست جوامع دیگر را به راه سعادت و سلامت هدایت رهنمون کند. لذا وقتیکه با ایران و روم -که از سابقه تمدن دیرینهای برخوردار بودند - مواجه شدند اگرچه رفتار منطق بر سیره پیامبر (ص) بهدرستی توسط خلفا اجرا نشد بااینحال اسلام حتی بهصورت ناقص، توانست چنان در این مردم جا باز کند که همه آنها به اسلام متمایل شدند و به خدمت اسلام درآمدند.
وی اضافه کرد: اصول و ارزشهایی که پیامبر (ص) تعریف، اجرا و عمل کرد؛ همان سنت معنوی و فرهنگی ایشان است. پایبندی به عهد و پیمان، احترام به حقوق دیگران، ایثار و ازخودگذشتگی، بخشش، صداقت و راستگویی ازجمله جنبههای ایجابی سیره ایشان و زشت دانستن دروغ، ریا، عجب، حسد و کینه هم ازجمله جنبههای سلبی سیره ایشان است که توسط این سنتها، پیامبر(ص) توانست فرهنگ جدیدی را در جامعه ایجاد کند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام در پاسخ به این پرسش که کدام برهه از زندگی پیامبر(ص) لزوم وحدت بین مسلمین را تبیین میکند، تصریح کرد: همه برهههای زندگی این وجود مقدس در واقع سوقدهنده مسلمانها بهسوی وحدت، انسجام و دوری از تفرقه و پراکندگی است. آن حضرت وقتی به مدینه مهاجرت کرد میدانست مردم مدینه مرکب از دو قبیله اوس و خزرج هستند که پیش از اسلام آوردن به خون هم تشنه بودند و میدانست مهاجران که با آن حضرت به مدینه میآیند ترکیب ناهمگونی از آقای قریشی تابرده حبشی هستند.
وی ادامه داد: پیامبراکرم (ص) توانست با ایجاد پیمان برادری، دوبهدو مسلمانها را باهم برادر کند و با ایجاد یک رابطه عمیق عاطفی و دینی بین مسلمانها، موفق شد وحدتی رابین آها به وجود بیاورد که تا پایان عمر شریف آن حضرت باقی ماند. تا پایان رسالت پیامبر اکرم (ص) - که 10 سال طول کشید - بین دو قبیله اوس و خزرج هیچ اختلافی پدید نیامد. همچنین بین مهاجران که ترکیب ناهمگونی داشتند هم اختلافی به وجود نیامد بهجز یکی دو مورد که باتدبیر آن حضرت حل شد. بدین ترتیب پیامبر اکرم (ص) توانست وحدتی بسیار عمیق را در جامعه پیاده کند.
رجبی دوانی در خصوص راهکارهای پیامبر اکرم (ص) برای از بین بردن اختلاف در جامعه خاطرنشانکرد: پیامبر اکرم (ص) با مبارزه و مذمت عوامل ایجاد اختلاف بین مسلمانها یعنی فخر فروختن به ارزشهای غیردینی و پست مادی مثل فخر فروختن به قوم، قبیله و نژاد و فخر فروختن به ثروت، توانست وجدت و انسجام را در جامعه مسلمین محکم کند.
وی افزود: در کنار این مسئله، با عوامل ایجاد تفرقه در جامعه هم به مبارزه پرداخت و با نفاق و جریان خطرناک و خشن منافقین که یکی از عوامل دودستگی و اختلافنظر و دشمنی بین مسلمانها بود بهشدت مقابله کرد. البته آیات بسیاری در قرآن کریم در مذمت نفاق و منافقین نازل شد که پیامبر (ص) با خواندن این آیات برای مردم ، هم آنها را متوجه خطر منافقین کرد و هم باعث رسوا شدن این جریان خائن شد. رسول خدا (ص) با آگاه ساختن مردم باعث شد تا آنها فریب حرفهای منافقان را نخورند و تحت تأثیر عملکرد منافقانه آنها قرار نگیرند.
اطاعت از ولی امر راه نجات از تفرقه
این پژوهشگر در پاسخ به اینکه باوجود وحدت بین مسلمین چرا دین اسلام دچار فرقهگرایی شد، گفت: فرقه فرقه شدن مسلمانها و اختلافی که بین آنها به وجود آمد، در زمان حیات پاک و سراسر نور پیامبر(ص) نبود بلکه بعد از ارتحال آن وجود مقدس رخ داد و علت اساسی و اصلی آنهم کنار گذاشتن ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) بود. چراکه راه پیامبر (ص) و باقی ماندن بر ارزشها و آرمانهای آن وجود مقدس از طریق ولایت امیرالمؤمنین (ع) تضمین میشد. وقتی این ولایت کنار گذاشته شد اختلاف در جامعه پدید آمد و خیلی از ارزشهای جاهلی بازگشت و مسلمانها ازنظر سیاسی، فقهی و فکری دچار اختلاف شدند متأسفانه این اختلافات تاکنون هم ادامه دارد. وی تصریح کرد: در حال حاضر راهکار علاج این فرقهگرایی در ترویج سیره پیامبر (ص) است. اگر کسانی که داعیه مسلمانی دارند و پیامبرشان وجود مقدس پیامبر(ص) است با عمل کردن به سیره آن برترین الگوی نجاتبخش بشری، میتوانند خود را به صفاتی آراسته کنند که هم فرد ساخته و هم جامعه اصلاح شود که لازمه این امر هم عمل کردن به سیره پیامبر (ص) در همه جهات نهفقط در بعضی موارد است؛ یعنی باید به ولایت رو آورد و در پرتو ولایت به آن وحدت و ارزشها نائل شد.
جنگ نرم راه نفوذ دشمنان اسلام
این استاد تاریخ در خصوص راهکارهای پیامبر اکرم (ص) در برابر نفوذ و استحاله فرهنگی جریان مخالف هم توضیحداد: پیامبر (ص) میدانست دشمنانی چون مشرکان قریش که نتوانستهاند در جنگهای سخت بدر، احد و خندق، اسلام را از پای دربیاورند درصدد هستند بهنوعی در بین مسلمانها و جامعه اسلامی نفوذ کنند و کاری که از طریق جنگ سرد نتوانستهاند عملی کنند را از طریق جنگ نرم به سرانجام برسانند. لذا وقتی مکه توسط پیامبر (ص) فتح شد و افرادی مثل ابوسفیان که برای زنده ماندن چارهای جز تظاهر به اسلام نداشتند وارد دارالاسلام شدند، پیامبر(ص) با علم بر اینکه ایمان آنها واقعی نیست، مسلمان شدن آنان را پذیرفت ولی هیچگونه موقعیت سیاسی و اجتماعی به آنها نداد و از سپردن هرگونه مسئولیتی به آنها خودداری کرد؛ بدینوسیله جلوی نفوذشان را در حاکمیت مسلمانها و عرصههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی گرفت.
وی افزود: ولی بعد از ارتحال پیامبر (ص) وقتی خلافت غصب شد، خلیفه اول که از ابوسفیان بیم داشت و میدید ابوسفیان حاضر به بیعت با او نیست پست فرماندهی لشکر شام و بعد فرمانروایی شام را ابتدا به یزید بن ابی سفیان داد و بعد زمانیکه یزید در طاعون شام مرد، خلیفه این جایگاه را به برادرش معاویه بن ابی سفیان اعطا کرد و به این تربیت راه نفوذ آنها در حاکمیت اسلام باز شد و ضربات جبران ناپذیری را به اسلام وارد کردند.