
سرویس حاشیهنگاری _ مهدی چراغزاده: در یک تقسیمبندی میتوان فیلمسازی و فیلمهای سینمای ایران را به دو بخش مهم تقسیم کرد، بخشی از فیلمهای تولیدی سینمای ایران صرفاً فیلمهای گیشهای محسوب میشوند و در آنها اثری از مدیومهای سینمایی یا داشتن داستان و فیلمنامه نیست و فقط برای سرگرم کردن بخشی از مخاطبین و افزایش فروش گیشه سینماها تولید و پخش میشود. در این فیلمها معمولاً برخی بازیگران مشهور زن و مرد یا طنزپردازان جذاب بازی میکنند و عمده جذب مخاطب را حضور این بازیگران انجام میدهد و بخش دیگری از مخاطبین این فیلمها با لودگی هر چه بیشتر و کنایههای جنسی یا تمسخر هنجارهای عقلی و اجتماعی در فیلم جذب میشود.
اما بخش دوم فیلمهای سینمایی در ایران، فیلمهای جدی و دارای محتوا و برخی از مدیومهای سینمایی هستند که در مواردی از نظر فروش یا سالنها و سانسهای اختصاصی در جایگاه پایینتری از لحاظ فروش قرار دارند، در این فیلمها موضوع و محتوای فیلم و بعداز آن سازنده فیلم در اهمیت و جذب مخاطب فیلم تأثیر مستقیم دارد.
سیاستگذاران و صاحبان سینماها نیز درفروش بیشتر یا عدم فروش فیلمها تأثیر بسزایی دارند، آنها میتوانند با اختصاص سانسها و سالنهای کم یا زیاد و همچنین تبلیغات، در فروش یا عدم فروش مناسب هر فیلم تأثیر زیادی بگذارند، البته در این موارد آنها معمولاً منافع مالی خود و سینماهای خود را در نظر دارند و بر مبنای پیشبینی فروش و بدون توجه به محتوا یا اثرگذاری آن تصمیم به نحوه اکران میگیرند.
به عنوان مثال در همین روزهای اخیر موضوع اکران فیلم مهم و استراتژیک «یتیمخانه ایران» و مقایسه فروش آن با فیلم گیشهای و بدون محتوای «سلام بمبئی» در برخی محافل مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
فیلم فاخر «یتیمخانه ایران» که بخشی از تاریخ به عمد حذفشده ۱۰۰ سال پیش کشورمان و فاجعه کشتار ۹ میلیونی هموطنانمان با توطئه ایجاد قحطی توسط انگلستان را نشان میدهد و پرده از چهره بزک شده روشنفکرنماها و غربزدگان داخلی برمیدارد و همچنین عدمکفایت سیاسی و ناتوانی مدیریت حکام آن دوره را نشان میدهد علاوه بر اینکه توسط غربزدگان و انگلیسدوستان داخلی سینما تحریم شد، از طرف صاحبان سینمایی و سیاستگذاران سینمای کشور نیز با بیمهری بسیاری مواجه شد.
این فیلم ملی در کل کشور تنها ۲۸ سالن سینمایی در اختیار دارد که در برخی از این سالنها هر روز یک نوبت اکران و آن هم در ساعاتی که افراد کمتری به سینما میروند، اکران میشود.
این در حالی است که فیلم گیشهای و بیمحتوای «سلام بمبئی» که صرفاً چند بازیگر مطرح هند و برخی بازیگران ایرانی در آن به ایفای نقش میپردازند دارای ۸۲ سالن سینما است. یعنی حدود ۲٫۵ برابر سالنهای اختصاصیافته به فیلم تحسینشده «یتیمخانه ایران» است. و باید به این نکته نیز توجه داشت که تعداد نوبتهای اکران روزانه «سلام بمبئی» نیز چند برابر «یتیمخانه ایران» است.
در موضوع اکران فیلمهایی از قبیل «یتیمخانه ایران» از صاحب بزرگترین مجموعه سینمایی کشور یعنی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نیز انتظار میرود با توجه به دارا بودن تعداد زیادی سالن سینما اهمیت و جایگاه بیشتری برای اینگونه فیلمها قائل شود و سالنها و سانسهای بیشتری در اختیار این فیلمها قرار دهد، اما گویا حوزه هنری نیز به دنبال منافع مالی حاصل از فروش بلیط برای فیلمها است. البته شاید بتوان به حوزه هنری حق داد که به خاطر مشکلات مالی و تأمین هزینههای ضروری، میزان فروش برایش مهمتر از خود فیلمها و محتوا و اهداف آن باشد.
اما یکی دیگر از نکاتی که در آمار فروش فیلمها تأثیر دارد تغییر ذائقه مخاطبان سینما است که شاید کمبود فیلمهای جدی و دارای محتوا و فرم در سالهای اخیر و تولید و پخش بیش از حد فیلمهای سخیف و گیشهای ذائقهشان را تغییر داده باشد و صرفاً برای سرگرمی و تفریح به سینما میروند.
در پایان باید اشاره کرد هرچند «یتیمخانه ایران» در موضوع اکران با بیمهری زیادی مواجه شد اما دانشگاهها و شهرهای زیادی در استانهای مختلف کشور به شکل بینظیری از آن استقبال کردهاند و حدود ۷۰۰ شهر بدون سینما و دانشگاههای سراسر کشور تقاضای پخش و اکران آن را دادهاند که فاز اول این اکرانهای مردمی این روزها در حال اجرا است.