حلقه وصل: حسین حسننژاد/
به گزارش حلقه وصل، حتما بسیاری از شما گفتوگوی منتقدان با عوامل سریال «پایتخت 6» را دیدهاید یا از نظرات کارشناسان در این باره مطلع هستید. اما مخاطب این یادداشت -که شما باشید- دغدغه معنا و محتوا دارد و نه فرم ساختاری و مباحث فنی. لاجرم باید از نقاط قوت و ضعف ساختاری سریال چشم پوشید و به نقد دانههای محتوا در این اثر پرداخت.
باید پذیرفت که به طور مسلم آنچه به چشم ناقد ارزشی و انقلابی سریال پایتخت میآید و برجسته میشود لزوما به همان ابعاد در نگاه مخاطب خاکستری جلوه نمیکند و اثر نمیگذارد. لذا نقدی منصفانه و بیطرفانه است که ناقدش خود را در سطح انتظارات و نگاه مخاطب عام اثر، فرض کند و ضعفها را در کنار نقاط قوت ببیند. اما بعد...
سریال پایتخت در سری ششم خود با تغییر جهت از اتفاقات و چالشهای بیرونی به فضای خانواده و پرداختن به شخصیت کاراکترها، موج جدیدی از انتقادها را برانگیخت. البته نباید نادیده گرفت که این حجم از انتقادها دلالتی روشن بر پرمخاطب بودن و قوت این سریال در برقراری ارتباط با بیننده خود دارد. پایتخت، برخلاف اقران خود، فضایی واقعی و این جهانی را به تصویر میکشد. عنصری که در بسیاری از پروژههای سیما و سینما حلقه مفقوده گیرایی و اقبال است. از این مزیت واضح و اقرار همهگیر که بگذریم خوب است با وجود نقدها و واکنشهایی که در روزهای گذشته از پایتخت شد بار دیگر نگاهی به آن بیندازیم.
در نظر بسیاری از ما، فیلم خوب و آموزنده تعریفی دارد. شاید بگوییم اثری خوب است که شخصیتها از ارزشهای والای انسانی و اسلامی تبعیت کنند و مرز مشخصی با کاراکترهای منفی داشته باشند اگر گاهی به بیراهه رفتند مخاطب را از عواقب آن آگاه کنند و درس عبرتی برایش باشند. به عبارتی بهتر «الگوسازی» در هر اثر، آن چیزی است که مخاطب حزب اللهی را راضی میکند. این در حالی است که غالب اهالی سینما این دغدغه را ندارند و با ادعای واقعنما بودن فیلم، با اصرار موکد یک درام را آنگاه موفق میدانند که از الگوسازیهای دینی و ارزشهای مذهبی فاصله بگیرد. چیزی که در سریال پایتخت قدری تلطیف شد و پرداختن به شعائر دینی هم در نظر آمد هر چند بنا به ژانر کمیک اثر، دستمایه طنز قرار گرفت.
اما از عمده اشکالات وارد بر پایتخت 6، رواج دروغگویی مفرط در بین بازیگران بود و گلههای مختصر «ارسطو» نتوانست از بار منفی آن بکاهد. حتی اگر نگاهی سوپر رئال داشته باشیم به کمتر خانوادهای برخورد میکنیم که این حجم از دروغگویی را در روابط خود حاکم کرده باشند. از این که بگذریم ایراد اساسی دیگر، دیالوگها و رفتارهایی است که تلویحا مسائل جنسی را به ذهن مخاطب متبادر میکند. هرچند محیط جامعه پر از هزل و یاوههایی است که این مفاهیم را به خاطر میآورد ولی باز گذاشتن فضا از جانب مسئولان صدا و سیما، این نقیصه اخلاقی را به خانهها میکشاند و حرمت و حیا را در میان اعضای خانواده کمرنگ میکند. چیزی که در سایه تسامح مسئولان در سریال «نون خ» هم زیاد به چشم میخورد.
در میان مضار و رذائل اخلاقی حاکم بر فیلمنامه، بعضی نقشها و رفتارها بیشک جنبه مثبت داشت. به قول حافظ: «عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو»؛ اینکه رفتار یک نماینده نمونه مجلس، الگوسازی شود و این نقش مثبت در کنار رفتار مسئولان دیگری تصویر شود که به رانندههای خود رانتهای زیادی میدهند و مردمی نیستند از نقاط تحسین برانگیز پایتخت است. ناگفته نماند که این تصویرگری مثبت، همراه با نقدهایی به رجال سیاسی و وضعیت اقتصادی حاکم است که طنز پایتخت را در پرداخت سیاسیاش موفق کرده است.
اما منفی و مثبتها به کنار، بعضی رفتارهای دیگر را نمیتوان به سادگی قضاوت کرد و ضرب آنها در نوع نگاه و برداشت مخاطب، و تفکیک اجزاء آنها تعیینکننده خوبی و بدیشان است.
مثلا در طرح مقوله اهدای عضو، خلطی از رفتارهای سره و ناسره شکل گرفته است. اینکه میتی مثله شود و حرمت او هتک گردد از حرامهای قطعی است که برای خنده به فیلمنامه اضافه شده و البته تحسین برانگیز! قلمداد میشود. هرچند در مراسم جشن نفس، ارتباطی تصویری شکل میگیرد و نقطه مثبت این خرده روایت، همینجا اتفاق میافتد.
شغل جدید «نقی» هم ماجراهایی درست کرده که فرصت طلبی او به دیسیپلین و اخلاقی متظاهرانه در او منجر شده است. این تزویر در کنار رفتار خالصانه آقای نماینده، مخاطب را آگاه میکند که لزوما ورود به بدنه حاکمیت با تظاهر نیست و واردان در آن ریاکاران نیستند. از طرفی بیننده با رفتار نقی از چنین تزویری متنفر میشود و بسیاری از تشریفات اطراف شخصیتهای سیاسی را به حساب اطرافیان چاپلوسشان میگذارد.
از دیگر مواردی که منتقدین را برآشفته است بیحرمتی شخصیت «بهتاش» نسبت به والدینش است که در پرخاشهایش جلوه میکند حال آنکه در کنار اینها ابراز علاقه بهتاش به پدرش در داخل هواپیما یعنی قبل از اطلاع از زنده بودن «بهبود» و لکنت او هنگام ملاقات با پدر، همچنین دیالوگ او با ارسطو که میگوید قصد دارد بخشی از دستمزدش را به خاطر زحماتی که به خانوادهاش داده به آنها بدهد نشان از محبت و قدردانی او نسبت به خانواده است. مجموعا آنچه از شخصیت بهتاش میشود انتظار داشت جز این نیست. جوانی که چند سال پدری بالای سرش نبوده، مادری که این سالها دغدغه حرفهاش را داشته تا تربیت بچههایش و اخیرا هم موضوع ازدواج همین مادر، رگ غیرتش را بالا زده است؛ از چنین تنشهایی رنج خواهد برد. بیشک قلدری و بیادبی بهروز هم معلول همین آسیبهاست.
در پایتخت 6، «هما سعادت»، که در سریهای قبل، به عنوان قوه عاقله این خانواده مطرح بود با اشتباهاتش مخاطب را شوکه میکند مخاطبی که این الگوی مثبت را عمیقا باورکرده است حالا هما را میبیند و خطاهایی که سعی در اصلاحشان دارد اتفاق خوبی که خود، فضیلتی است.
ارسطو عامل اما با وجود نیاز و اضطرار مالی شدید، در پذیرش قاچاق مواد مخدر تردید زیادی میکند. همواره از این کار پشیمان و با وجدانش در جدال است.
در پایان باید توجه داشت برای اصلاح جامعه نمیتوان ترکه آتشین نقد را بر جان آنانی نواخت که جامعه را با خود همراه کردهاند که این خود باعث طرد منتقدین دلسوز از جانب قشر غالب خاکستری خواهد شد. اما میشود آنطور که اشاره رفت با توجیه و تغافل، نتیجه مطلوب را غالب کرد و آسیبهای یک اثر هنری را به حداقل رساند. یقینا ایجاد فضایی خیرخواهانه و برادرانه با عوامل سازنده و رساندن به موقع دغدغههای خود نیز تأثیر مطلوبی بر فرآیند کار خواهد گذاشت.