به گزارش حلقه وصل، آزاده جهان احمدی، فعال حوزه کتاب در نقدی به کتاب صد روسی (خاطرات جانباز عبدالعلی یزدانیار) نوشت:
کتاب صد روسی با لطف نویسنده اش به دستم رسید. کتابی کم حجم از خاطرات یکی از جانبازان جنگ تحمیلی عبدالعلی یزدان یار که پژوهش و نگارش آن به عهده آقای میثم رشیدی مهرآبادی بود.
از ترم پیش تحصیلی تصمیم گرفتم تدریس در دانشگاه را برای همیشه رها کنم. من رها کردم اما اثرات ده سال همنشینی و معاشرت با جوانان دهه هفتاد من را رها نکرده و نمی کند.
پرسش های فراوان و بنیادین درباره اتفاقاتی که درک نکرده اند در میان آنان رواج بسیار دارد. سعی می کنم بدبین نباشم اما واقعیت این است که برای بسیاری از این پرسش ها پاسخی دریافت نکرده اند. و به واسطه همین هر روز خود را دورتر از انقلاب ۵۷ و حوادث بعد از آن می بینند.
مدتهاست هنگام مواجهه با هر اثر بخشی از ناخودآگاه ذهنم درگیر پرسش های همین نسلی است که بخشی از آنها سر کلاسهای درسم من را به عنوان نماینده نظام محاکمه کرده اند.
فارغ از لزوم روایت تاریخ، خاصه بزنگاه های حساس مانند انقلاب و جنگ مواجهه من با صد روسی دقیقا با همین بخش از ناخودآگاهم است.
صد روسی متشکل از چند خاطره راوی است که کلیدواژه مشترک همه آنها جنگ است. راوی در بیان خاطراتش بنا ندارد تا خیلی خواننده را درگیر احساسات و عقلانیتش کند. با این توضیح که از شنیدن شروع تجاوز عراق به خاک کشور دقیقا چه احساسی داشته است؟ و چرا؟ راوی وقتی ترکش می خورد درمان را نیمه کاره رها می کند و به جبهه باز می گردد. چرا؟ ظاهرا خواننده باید پاسخ این سوالات را مفروض بگیرد و اتفاقا همین مفروض گرفتن می تواند او را مستعد فاصله گرفتن از اثر کند.
راوی در کل این کتاب معلق است. معلق به معنای فاقد پیشینه و پسینه. همین موضوع موجب پرش در خاطرات می شود و کل متن را با سکته در روند مواجه می کند.
ما از خانواده، دوستان، روابط عاطفی و واکنش خانواده راوی در قبال تصمیم او برای حضور در جبهه هیچ نمی دانیم. آنقدری می دانیم که عبدالعلی یزدان یار بعد از حمله عراق به فرودگاه مهرآباد سر از جبهه در می آورد. بعد از این او مدام در جبهه است و آدمهایی را می بیند و از کسانی می گوید که یا الان آن قدر شناخته شده اند که با یک جستجوی ساده اینترنتی کلی مطلب و تصویر درباره آنها می یابید و یا به شهادت رسیده اند. این فقدان و معلق بودن موجب انباشت سوالات بی پاسخ در کل متن می شود.
جای جای کتاب قرار است به ما نشان دهد همه بچه های جنگ لزوما همان بچه های فرشته صفت و سر و صورت آسمانی و نورانی نیستند که در فیلمهای دهه هفتاد تصویر می شدند. و یا جاهل مآب های سطحی مانند شخصیت های فیلمهای ده نمکی . بلکه اتفاقا خودِ خودشان بودند.از بچه های نماز شب خوان تا رزمنده هایی که به آب سیب گاز دار که برای همرزمانشان آورده شده رحم نمی کنند و بی ذره ای عذاب وجدان دو نفری از خجالت خودشان در می آیند و از سهم دیگران هم استفاده می کنند. و ما چقدر به روایت این خودِ خودشان نیازمند هستیم. جنگ، گلوله و مرگ شوخی ندارد . ترس یک احساس غریزی و قوی و غیر قابل انکار در آن میدان است. یکی از نقاط قوت در صد روسی بیان عریان و بی پرده پوشی و یا مصلحت اندیشی این موضوع است و دقیقا برای همین باورپذیر است. نویسنده از کلافگی ناشی از حضور دراز مدت درجبهه می گوید و سعی نمی کند با روکش خداپسندانه و یا میهن پرستانه خستگی از حضور طولانی را بزک کند.
نویسنده در نثر کتاب به راوی وفادار مانده است از این جهت خواننده در کل کتاب نویسنده را نمی بیند راوی ست که حرف می زند آن هم با ادبیات و اصطلاحات خودش .
به عنوان نمونه اصطلاحات چون گل های باغ اسلام و یا سنگ را گاز زدن بی هیچ تغییری در متن کتاب گنجانده می شوند.من غیبت ناشی از وفاداری نویسنده را به رسمیت می شناسم. اما به هر حال کتاب با ادبیات انقلابی و یا هوادار انقلاب نوشته شده است پس نباید خیلی توقع داشت که جوان دهه هفتاد و هشتادی که با انقلاب زاویه دارد و یا سوالات بی شمارش او را از حاکمیت دور کرده است کتاب را دوست داشته باشد اما من به شما اطمینان می دهم کتاب از جانب بچه بسیجی ها و هیئتی های دانشگاه با استقبال خوبی روبرو می شود.
در مجموع کتاب صد روسی تلاش تحسین برانگیز نویسنده و خبرنگاری جوان است که عمیقا دلبسته جبهه انقلاب است و خودش را وامدار شهدا می داند و از این جهت علاقه به روایت آنها او را واداشته تا صد روسی را بنویسد. من مشتاقانه منتظر کتاب های بعدی شان هستم.