به گزارش حلقه وصل، حجتالاسلام رضا غلامی رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا در مراسم افتتاحیه دوره آموزشی والعصر در دانشگاه امام صادق(ع) بیان داشت: بنده در این جلسه بنا دارم به چهار نکته اساسی بپردازم: اول اینکه رویکرد نظام اسلامی به تحول بنیادین در علوم انسانی یک رویکرد راهبردی است.
وی افزود: به نظر ما تداوم حیات انقلاب و نظام اسلامی در گرو توفیق نظام در تحول بنیادین علوم انسانی است، وقتی میگوییم تداوم حیات انقلاب، میتوانیم برای انقلاب یک چشمانداز بلند مدت در نظر بگیریم؛ قله این چشمانداز، قرار گرفتن در مسیر شکلگیری تمدن نوین اسلامی است.
غلامی با بیان اینکه شکلگیری تمدن نوین اسلامی هدف عالی نیست، هدف میانی است، هدف عالی هموار شدن مسیر تعالی و تکامل روحی انسان و جامعه انسانی است، گفت: تمدن نوین اسلامی، در تحقق این هدف، نقش ابزاری دارد، در واقع، تمدنسازی از چند جهت به تحقق هدف عالی که همان تعالی و تکامل روح انسان و جامعه انسانی است، کمک میکند و دقت بفرمایید که این کمک، منحصربفرد و بینظیر است؛ یعنی نمیتوان جایگزینی برای تمدن پیدا کرد.
وی ادامه داد: ضمناً اینکه میگوییم تعالی و تکامل تواما فردی و اجتماعی، این قابل تامل است، چرا که اسلام فقط به دنبال رشد فردی نیست، اسلام میخواهد کل جامعه را در یک مسیر عادلانه رشد دهد؛ لذا عمده دستورات اسلامی و مسئولیتهایی که اسلام معرفی میکند، به نوعی با جامعه و رشد اجتماعی مرتبط است.
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا اظهار داشت: عرض کردیم که تمدنسازی از چند جهت به تعالی و تکامل روح انسان و جامعه کمک میکند: یکم، زمینه بروز و ظهور استعدادهای خدادادی انسان و جامعه را خصوصاً در امور مدنی مهیا میکند، دقت داشته باشید که هیچ استعدادی در انسان عبث خلق نشده و امکان رشد و شکوفایی نامحدود این استعدادها نیز در دستگاه خلقت، حکیمانه است؛ همچنین باید قبول کنیم که هر چند قسم مهمی از استعدادها روحی است، لکن بخش مهمی از آنها نیز به ساحت مادی انسان و توانایی او برای ساخت یک زندگی مادی درست به مثابه بستر ضروری تعالی و تکامل روحی انسان و جامعه بر میگردد.
وی در ادامه گفت: دوم، تمدن، میدان وسیعی را برای ابتلای انسان و رو در رو شدن آدمی با آزمایشهای نو به نو و سخت فراهم میکند، شما میدانید، اگر در این دنیا، ابتلا نباشد، رشدی برای انسان متصور نیست. رشد در گرو وجود ابتلا است و هر قدر ابتلا سختتر و پیچیدهتر باشد، انسانهای بزرگتری پا به عرصه خواهند گذاشت، سوم، اگر پیروزی حق بر باطل و عینیت یافتن آن در جهان یکی از اهداف خلقت تلقی شود – که ما بر اساس آیات و روایات، چنین تلقیای داریم – تمدن، بستر را برای کسب قدرت مثبت، به رخ کشیدن مزیتهای حیات طیبه اسلامی و تضعیف و به حاشیه راندن جریان باطل و تبعات زشت و پلید آن در زندگی انسانی فراهم می کند.
غلامی با تأکید بر اهمیت قدرت مادی با وجود مذمتهای صریح دنیاپرستی و غرق شدن در دنیا در اسلام، در لزوم برخورداری مسلمانان از قدرت مادی یادآور شد: اسلام، اقتضائات زندگی در این عالم که عالم مادی است را نادیده نمیگیرد، اینکه قرآن مجید میفرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم»، به نوعی تأکید بر لزوم قوی شدن و کسب قدرت معقول و مشروع است، البته ایمان دینی نیز، جدای از تولید قدرت معنوی که بالاترین قدرت است، به تولید قدرت مادی مطلوب در جهت تحقق اهداف اسلامی کمک میکند.
وی افزود: قرآن میفرماید: وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین، این برتری که سرچشمه آن ایمان و مقتضیات برخورداری از ایمان است، هم میتواند معنوی باشد و هم مادی. پس توجه بفرمایید که قله چشم انداز بلند نظام اسلامی، رسیدن به شرایط شکلگیری تمدن نوین اسلامی است. البته ما نگاه پروژهای مطلق به تمدن سازی نداریم؛ نگاه ما فرآیندی است، هر چند پروژه را نیز به کلی نفی نمیکنیم.
غلامی ابراز داشت: دوم اینکه، این مطلب روشن است که علوم انسانی، هم پشتوانه فکری و روح حاکم بر مناسبات اجتماعی خصوصا حلقه اتصال عناصر نظام اسلامی است و هم نقش مغزافزار را برای نظام دارد. البته همانطور که اشاره داشتم، ما علوم انسانی را صرفا به منزله مغزافزار توصیف نمیکنیم که این ایراد وارد باشد که چرا علوم انسانی را محصور در عملگرایی کردهاید، خیر، ما معتقدیم که علوم انسانی اسلامی(نه علوم انسانی سکولار و غربی)، علاوه بر مغزافزار، روح حاکم بر مناسبات اجتماعی و نظام مدیریتی است.
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی با بیان اینکه در ارتباط با تمدن، ما نقش علوم انسانی اسلامی را در حد مؤلفه اصلی عقلانیت اسلامی در نظر میگیریم که به واقع، گوهر تمدن محسوب میشود، توضیح داد: یعنی تمدن، بدون وجود عقلانیت خاص و اسلامی شکل نمیگیرد و خود این عقلانیت، – قسم اصلیاش – برآیند علوم انسانی اسلامی است.
وی ادامه داد: البته تفاوتهایی بین جایگاه و قلمرو علوم انسانی متعارف و علوم انسانی اسلامی هست که اگر خوب فهم نشود، نقش علوم انسانی اسلامی در فرایند تمدنسازی نیز به خوبی درک نخواهد شد، مثلاً ما در علوم انسانی اسلامی، فلسفه اسلامی و سایر علوم اسلامی مانند فقه، اخلاق و غیره را از علوم انسانی جدا نکردهایم، البته مرز اینها با علوم انسانی را به کلی از بین نمیبریم، لکن این دو را با هم به صورت روشمند پیوند میزنیم و این، در قلمرو و میزان نفوذ و برد علوم انسانی تأثیر جدی خواهد گذاشت.
غلامی بیان داشت: سوم اینکه، بنا بر آنچه بیان شد، سهم و نقش علوم انسانی در نظام و در بستر تمدن اسلامی، حقیقتاً یک سهم و نقش بینظیر است، حال باید دید، با چنین سهم و نقشی، به موضوع تحول بنیادین در علوم انسانی، چگونه باید نگریست؟
آیا با تقلیل تحول در علوم انسانی به پالایش سطحی و حذف تعارضات ظاهری با اسلام، علوم انسانی مطلوب شکل میگیرد؟ آیا با تقلیل تحول در علوم انسانی به وصله کردن یکسری مباحث اسلامی یا انقلابی به محتوای علوم انسانی فعلی، مانند اضافه شدن چند سرفصل جدید به دروس و غیره، میتوان به علوم انسانی مورد نظر دست یافت؟ یا خیر، منظور از تحول، چنان که گفته شده، تحول بنیادین، انطباق تواما روح و بدنه علوم انسانی با جهانبینی، احکام و ارزشهای اسلامی است؟ حتی بهتر است که نگوییم انطباق؛ انطباق حق مطلب را ادا نمیکند، جا دارد بگوییم علوم انسانی باید از بطن جهانبینی و تعالیم اسلامی متولد شود.
وی با تأکید بر اینکه طبیعی است، کسانی که به جامعیت و کمال اسلام و اسلام همه جانبه اجتماعی باور ندارند، کسانی که فقه و اجتهاد پویا را بر نمیتابند، کسانی که امامت و ولایت و شئون اجتماعی آن را قبول ندارند، به این حرف، وقعی نمینهند، گفت: امروز بعضیها در لباس مسلمان انقلابی، برای اسلام چنین جایگاهی قائل نیستند و ریشه تفسیر غلط آنها از تحول و یا حمله آنان به علوم انسانی اسلامی، همین فقدان باور است؛ هر چند این فقدان باور را صریحاً بیان نمیکنند و منافقانه رفتار میکنند!
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی خاطرنشان کرد: امروز عدهای خودشان را متولی تحول در علوم انسانی میخوانند و کارهای دیگران را سطحی و ظاهری معرفی میکنند، لکن وقتی به اقداماتشان دقت میکنیم، میبینیم هم اکنون سطحیترین، شکلیترین و تشریفاتیترین کارها توسط خودشان در حال انجام است، فکر میکنند که با شعار و نوشتن یا عوض کردن چهار تا سرفصل، علوم انسانی متحول میشود!
وی با بیان اینکه متولیان تحول در علوم انسانی میگویند امروز چند نظر درباره تحول وجود دارد و یکی از این نظرات نیز قائل به لزوم شکلگیری علوم انسانی اسلامی است، گفت: سؤال اینجاست که شما این حرف را از کجای فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی استخراج کردهاید؟ مگر ایشان صریحاً نفرمودند که علوم انسانی ما باید قرآن بنیان باشد؟ مگر مقام معظم رهبری در همین حکم اخیری که برای رئیس و اعضا هیات امنا دانشگاه امام صادق(ع) صادر کردند، نفرمودند علوم انسانی اسلامی؟ پس چرا اندیشه دستیابی به علوم انسانی اسلامی را با وزن مساوی در کنار سایر نظرات قرار میدهید؟ آیا در گفتمان انقلاب اسلامی، همه این نظرات از حقانیت یکسان برخوردارند؟
غلامی یادآور شد: دوستان عزیز، با روشنفکر بازی و یکی به نعل و یکی به میخ زدن نمیتوان علوم انسانی را متحول کرد، متولیان رسمی تحول در علوم انسانی باید مواضع خودشان را به طور شفاف اعلام کنند تا معلوم شود علوم انسانی را به چه سمت و سویی میبرند، جالب است که همینها رفتهاند از بودجه بیتالمال، یک سایت و مجله کذایی تأسیس کردهاند که امروز به یکی از پایگاههای فکری جریان روشنفکری سکولار تبدیل شده است! امیدواریم الگوی آنها در تحول علوم انسانی، همان چیزی نباشد که در این سایت و مجله به آن رسیدهاند که اگر اینگونه باشد، باید فاتحه تحول را خواند.
وی ادامه داد: چهارم اینکه، علوم انسانی دارای یک شاکله و روششناسی مترقی و پیشرفته است، بعضیها در مسیر تخریب علوم انسانی اسلامی، رسالت خودشان را در ارائه تصویری مبهم و مغشوش از علوم انسانی اسلامی تعریف کردهاند یا میخواهند این علوم را ضد علم و تقلیلگرا معرفی کنند؛ این در حالی است که اولاً، علوم انسانی اسلامی بر اساس یک منطق مشخص، رابطه بسیار مفید و مؤثری با ساینس دارد، البته این رابطه به شکل دقیق تعریف میشود، نکته حائز اهمیت این است که در منطق علوم انسانی اسلامی، ساینس اگر در جای خودش قرار گرفته و به نحو روشمند به مشاهده و حل مسائل بپردازد، نتیجه آن از وجاهت و اعتبار اسلامی برخوردار است.
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی با تأکید بر اینکه همچنین علوم انسانی اسلامی ظرفیتهایی را در عرصه روششناسی ارائه داده است که ثمره آن، بالا بردن قدرت علوم انسانی، هم در عرصه شناخت و هم در عرصه حل مسأله است، توضیح داد: باید توجه داشت که علوم انسانی اسلامی، علوم انسانی ناکارآمد و شکست خورده فعلی را احیاء میکند، علوم انسانی سکولار و غربی، یک علوم انسانی بی آبروست، نه در فهم و توصیف صحیح مسائل انسانی موفق عمل کرده است و نه در هدایت و پیشبرد جامعه انسانی، برخی میخواهند میان علوم انسانی و افتضاحات بزرگ جهانی به ویژه طی سده اخیر تفکیک قائل شوند، لکن ارتباط علوم انسانی و این افتضاحات تاریخی که مانند لکه ننگی بر دامن غرب ماندگار شده است، قابل انکار نیست.
وی افزود: امروز دانشمندان علوم انسانی در غرب، در افتضاحات جهانی خصوصاً در تولید انبوه سلاحهای کشتارجمعی، در جنایات و آدم کشیهای سازمان یافته، در حمایت از سازمانها و دولتهای تروریست، در تخریب وسیع محیط زیست و همچنین در به اسارت گرفتن انسانها در عرصههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی سهیم و شریکند. چه در حوزه تئوریک و چه در حوزه کادرسازی و تربیت رهبران جهانی، علوم انسانی سکولار نمیتواند نقش مخرب خود را پنهان کند.
این استاد حوزه علوم انسانی ادامه داد: ثالثاً علوم انسانی اسلامی از شکلگیری و رونق جریان نقد عالمانه سود میبرد، لذا بر خلاف القائات مسمومی که بعضیها میکنند، علوم انسانی اسلامی، نه از مواجهه با اندیشههای رقیب ابایی دارد و نه از ایجاد میدان خود انتقادی آن هم به صورت جدی و صریح فرار میکند، اصولاً حیات یک اندیشه در گرو درگیر شدن مداوم آن با نقدها و چالشهاست و الا اندیشه دچار رکود، توقف و پیری میشود، در واقع، این نقد است که یک اندیشه را جوان، سرزنده و در مسیر رشد و کمال قرار میدهد.
وی در پایان گفت: مجدداً از بسیج دانشگاه امام صادق(ع) به خاطر اهتمامی که به برگزاری قوی طرح علمی آموزشی والعصر دارد، تشکر میکنم، خصوصاً تمرکز بر روی افکار و آراء علامه طباطبایی در طرح والعصر ابتکار خوبی بوده است، متأسفانه با گذشت 35 سال از ارتحال علامه هنوز بخش مهمی از اندیشههای مترقی ایشان به خصوص نوآوریهایی که علامه در عرصههای گوناگون فلسفی، عرفانی، کلامی و تفسیری داشتهاند، ناشناخته است، من معتقدم تمرکز بر روی دیدگاههای ایشان آثار و برکات فراوانی را در پی خواهد داشت.