این انتخابات مهم بود. چون یکی از عددهای مگوی کشور بر ملا شد. کدام عدد؟
بعد از انتخابات هشتاد و هشت و تشدید دوقطبی خطرناک در ایران که با رفتار فتنه گران و تا حدی رئیس جمهور وقت شکل گرفت، سنگین ترین فشارها به ایران وارد شد. در این صحنه جریان غربگرا با شعار تدبیر و امید وارد صحنه شد. اما همه میفهمیدند امیدشان، طعم امید بستن به خارج از مرزها را دارد و آن تدبیر نیز طعم علوم ذاتا مسموم انسانی و تجربه تکنوکراتهای غربگرا. برجام صرفا یک پروژه کلان نبود بلکه بروز گفتمان تمایل به خارج بود. خنده های بچگانه وزیر راه وقت، هنگام فرود هواپیمای دست دوم را یادتان بیاید. تبلیغ عاشقانه حضور تجار اروپایی و آمریکایی را به یاد بیاورید. ارتباط لیوان آب به برجام و هزار و یک تصویر دیگر را به یاد بیاورید.
در دوران اوباما برجام شروع شد به پاره شدن. اگر ترامپ هم نبود این برجام نابود میشد چرا که دبه کردن را اوباما آغاز کرد. همه چیز شد هیچ و نه تقریبا هیچ بلکه هیچ هیچ .
حالا دشمن پروژه ناامیدی را دوباره کلید زد. برای او حتی قصه تحریمهای سنگین نیز این قدر مهم نبود که فراگیری این گفتمان مهم بود. شرایط مهیا بود با سرعت صدو بیست کیلومتر دولت ما را وارد کوچه بن بست کرده بود.
این ماجرا را بگذارید کنار عدم قدرت مدیریت در صحنه داخلی. ماجرای سکه و ارز و بنزین و هزار و یک بی تدبیری دیگر را کنار یکدیگر بگذارید.
برخی از انقلابیون و آرمان جویان نیز نمیتوانستند چرا که نمیدانستند چطور و از چه چیز باید دفاع کنند و چگونه ایمان را به صحنه برگرداند. برخی سکوت کردند و کنار کشیدند برخی نیز بر این بستر نا امیدی سوار شدند و از آن استفاده کردند تا به اسم آرمان جویی مردم را نا امیدتر کنند و فکر میکردند در حال کمک کردن به انقلاب هستند. حال آنکه پروژه دشمن را مدد میدادند.
مسببین اصلی صحنه یعنی غربگرایان نیز دو دسته شدند برخی برای آنکه پایگاه خود را در مردم حفظ کنند گارد خروج از نظام گرفتند و از نظام بیرون کشیدند دیگر به روشنی شعار براندازی نظام و التماس به ترامپ را آغاز کردند برخی دیگر اما سکوت کردند و البته بدشان نمیامد ناکارآمدی ها را به کل ساختار نظام متصل کنند در واقع اینها به نام همراهی با نظام کمک کننده گفتمانی به خروج کرده ها شدند. با خروج غربگراها، طبیعی بود که ایشان برای انتخابات رد صلاحیت شوند و این نیز بهانه بهتری بود تا باز هم همه چیز را به نظام گره بزنند.
شاید مظلومترین نیرو در این صحنه خود رهبری بود که باید به تنهایی داشته های مردم را تبیین میکرد. خودش یاد میداد و خودش تبلیغ میکرد و خودش تکرار میکرد و کار همه را یک تنه خودش انجام میداد. غربت و مظلومیتی که در وصیتنامه حیرت آور شهیدقدس به آن اشاره شده بود.
همه چیز جمع شد تا در نهایت مردم نا امید شوند و کنار بکشند.
اما نتیجه عجیب بود فوق العاده عجیب.
ریزش رای در کل کشور و هم در تهران، مرکز ایران کمتر از بیست درصد بود.
این یعنی یک شکست سهمگین و حیرت آور برای دشمن.
آری این عدد مگویی بود. نباید معلوم میشد همه قدرت رسانه ای غربی ها و غربگرا ها و جاهلان داخلی روی مردم چقدر است. اما معلوم شد.
مردم ما حیرت آورند.
صل: