
حلقه وصل: برخلاف انتظار حتی اگر کتابش را هم خوانده باشی، دیدن فیلم برایت لذت خاص خودش را دارد. نه برای اینکه قصه خیلی عجیب و غریبی به روایت واقعی اضافه شده باشد یا اینکه کارگردان از تجربه فیلمبرداری اش استفاده ویژه ای کرده و تو را مسخ تصاویر نابش کند! نه! ماجرا این بار اندکی متفاوت است.
قرار است داستان ۲۳ قهرمان کشورت را به تماشا بنشینی و در تمام طول فیلم از هموطن بودن با آنها لذت ببری! همین... لذتی که برای ما با هم صحبت شدن با کارگردان فیلم دوباره تکرار شد و حالا نتیجه اش را با شما به اشتراک گذاشته ایم. مهدی جعفری، مستندساز و تصویربردار سینمای ایران که سالها پیش ماجرای «۲۳ نفر» را در مستندی با همین نام به تصویر کشیده است، این بار پرده نقره ای سینما را برای این روایت برگزیده و با همراهی سازمان اوج یکی از مهمترین فیلمهای سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر را کارگردانی کرده است.
در ادامه گفتگوی اختصاصی «حلقه وصل» با مهدی جعفری آمده است:
حلقه وصل: چرا برای فیلم دو قصه انتخاب شده است؟ ملاصالح قاری خودش یک کتاب و داستان جداگانه ای دارد و ۲۳ نفر هم کتابی جدا. این طور احساس می شود که می خواهید یک مقدار کار را سینمایی تر کنید و مجبور شدید آن قصه را هم به این اضافه کنید. چرا این تصمیم گرفته شد؟
جعفری: نکته جالبی است. فیلم من عينا اقتباس از کتاب نیست. کتاب یکی از آن منابعی بود که در فیلم مورد استفاده واقع شده بود. من ده دوازده سال پیش مستندی راجع به این موضوع ساخته بودم و به وجوهش اشراف داشتم. هفت، هشت سال است به طور جدی دنبالش بودم که این فیلم ساخته شود. در کنار پیگیری های جدی که برای ساخت داشتم به فرم کار هم فکر می کردم که آیا ما باید ۲۳نفر را بسازیم یا چیزی فراتر از آن؟ اگر ما ۲۳ نفر را قصه اصلی یک همچین فیلمی قرار دهیم، قصه فرعی مان صالح قاری می شد. واکنش های متعددی چه از خوانندگان فیلمنامه یا ببیندگان فیلم داشتم. یک عده می گفتند کاش بیشتر روی ۲۳ نفر تمرکز می کردید. یک عده بر عکس می گفتند زندگی صالح قاری خیلی سینمایی تر بود. همین الان ۲۳نفر می تواند خوراک یک سریال چهل پنجاه قسمتی درجه یک باشد. قصه صالح قاری هم به راحتی می تواند موضوع یک فیلم سینمایی قرار بگیرد. اما من روی سوژهای دست گذاشته بودم که نمی دانستم بعد از این فرصتی می شود که کسی راجع به آن فیلمی بسازد یا نه؟ خودم شخصا دوازده سال طول کشید تا بتوانم به مسئولان بقبولانم که این فیلم باید ساخته شود. ممکن است تعجب کنید. انتخاب اولویت ها خیلی پیچیده است. خدا را شکر امسال سازمان اوج جلو آمد و این فیلم ساخته شد. این دو تا به هم پیوسته اند؛ یعنی ۲۳ نفر اگر نبودند صالح قاری مجبور نمی شد به جلسه صدام برود که بخواهد به خاطرش مورد شک واقع شود. یا اگر صالح قاری نبود ۲۳نفر شاید در اعتصاب کم می آوردند. این بده بستان در سال ۶۱ تمام نمی شد. بعد از پیروزی بچه ها در دل دشمن، این بده بستان تا ۳۰ سال بعد که به واسطه مستند خودم، بچه ها را سراغ خانه صالح بردم ادامه داشت. حضور این ۲۳ نفر در زندگی صالح، صالح قاری را نجات داد. همین عمل قهرمانانه شان که سراغ دوست قدیمی شان رفتند و او را از کنج انزوا در آوردند و به مردم شهر آبادان گفتند که این آدم، آدم خائنی نیست و قهرمان بود و این اشتباه و سوء تفاهم را برطرف کردند؛ اتفاق قشنگی بود.
حلقه وصل: چطور به این موضوع رسیدید؟ اولین بار این سوژه چطور به ذهنتان رسید؟
جعفری: سال ۸۴ پیشنهادی از طرف آقای رئیسیان به من شد که تحقیقی دستش رسیده بود که ایشان هم جذب موضوع شده بود و می خواست مستند ۲۳نفر را بسازد. کار به سمتی رفت که من كل اجرای مستند را برعهده گرفتم و تحقیقش را هم آقای دکتر شهبا انجام داده بودند که خودشان سیرجانی هستند و از آشنایان یکی از همین بچه های ۲۳نفر بودند. من بعدها فهمیدم که سال ۷۲ کتابی به نام «پرچین راز» درآمده بود که ایشان با آقای احمد یوسف زاده که خودشان یکی از بچه های ۲۳نفر است مصاحبه ای کردند و اولین بار ماجرای ۲۳نفر منتشر می شود. وقتی با این بچه ها به واسطه مستند آشنا شدم ارتباط ما ماندگار شد یعنی من به اینها به چشم موضوع مستند نگاه نمی کردم و با آنها رفیق شده بودم و خیلی کاراکترشان برایم جذاب بود. خیلی از این دوستان برایم الگو بودند. بچه های خودساخته ای بودند که واقعا ارزش دوستی را در آنها می دیدم که آدم این رفاقت را حفظ کند. فکر کردم حیف است سینما فیلمی راجع به این افراد نسازد. سخت ترین بخش کار پیدا کردن سرمایه گذار و تولید چنین کاری بود. بخش سخت ترش این بود که از چه زاویه ای می خواهم به این موضوع نگاه کنم. قصه خیلی شلوغ بود و جهان گسترده ای داشت. این قصه زمان اصلیش چند ماه بود و تعداد شخصیتش زیاد بود. از طرف دیگر بحث حضور بچه ها در جنگ بود که از منظر قوانین بین المللی محکوم است. حتی فرماندهان این بچه ها آن موقع اینها را پس می زدند و نمی گذاشتند به راحتی به جبهه بروند. اینکه من چطور به این موضوع ورود کنم و در عین حال این قصه جواب خودش را در خودش داشت. یعنی هم سوال ایجاد می کرد و هم جوابش در خودش بود. سوالش این بود که بچه در جنگ چه کار می کند؟ خب عراقی ها راست می گویند. صدام شاید حق داشت. ولی در عین حال جوابش در خودش بود یعنی همان چیزی که از زبان بازیگر می شنوید که می گوید بچه یعنی چه کسی؟ چه کسی می تواند تعریف کند بچه کیست؟ چه زمانی بچگیش تمام می شود و چه زمانی بزرگیش شروع می شود؟ این بچه ها همین طور بودند یعنی با رفتاری که از خودشان نشان دادند و منشی که نشان دادند تعریف بچگی را زیر سوال بردند. ثابت کردند که دیپلمات ایران هستند؛ یعنی انگار ایران یک سری فرستاده سیاسی آنجا دارد و اینها به درستی تصمیم می گیرند در آن بحران چه کار کنند.
حلقه وصل: این طیف از فیلمها که به تاریخ معاصر می پردازد، کار را برای کارگردان سخت می کند. کسانی حضور داشته اند که می گویند اینجای فیلم با قصه تاریخی نمی سازد. شما چقدر از تخیل استفاده کردید و چقدر به واقعیت پایبند بودید؟
جعفری: من هم مستند و هم سینما و اقتباس می فهمم چیست، ولی واقعیتی را بگویم. انگار خدا خواسته که من در این ماجرا قرار بگیرم چون آن بچه ها من را مثل نفر بیست و چهارم خودشان می دانند. با هم رفیق هستیم. آنها نگران بودند که چطوری قرار است تصویرشان منعکس شود. بالاخره پیش صدام رفتند. عده ای از دور می نشینند و می گویند آقا شما بلند میشدید لگدی می زدید و یک الله اکبری می گفتید و کاری می کردید! ولی آنجایک جنگ روانی تمام معیار در آن اتاق بود و بچه ها زیر فشار تبلیغاتی له می شدند. اسلحه بالاسرشان بود، لگد و چماق بود چه کسی اینها را می تواند توضیح دهد که چه بود و چه نبود. جزء به جزء این اتفاق، جذاب و غرور آفرین است. چطوری باید به خودم اجازه می دادم به خاطر جذابیت هایی سینمایی تغییر ایجاد کنم؟ تا جایی که ماهیت سینمایی و جذابیت سینمایی فیلم به هم نمی خورد به واقعیت وفادار ماندم و این تعهد باعث شد که کار خوبی اتفاق بیفتد. در هیچ فیلمی نمی توانیم تخیلات را نادیده بگیریم. شما دوربین تان را می کارید و یک بخش کادر می بندیدو یک بخش از واقعیت را نشان می دهید. اما من یک راه حل پیدا کردم و آن هم اینکه با حفظ همه شئونات و اصول سینمایی، روحی از واقع نمایی و واقع گرایی را در لحن فیلم در بیاورم؛ در دیالوگ نویسی، در روند فیلمنامه، در روایت و در بازیگری ها بازی ها رئالیستی است، اصلا انگار بازی نمی کنند و خودشان هستند. این راز کار بود که من باید به واسطه این هر چیزی را که میخواستم از کانال سینما بگذرانم و به بیننده بدهم را به عنوان فیلم سینمایی داده باشم و در عین حال داخل این نامه که باز می کند یک موضوع مستند نهفته است. می توانم بگویم بیش از هشتاد و پنج درصد به واقعیت وفادار بود. ذات قصه و نقاط عطفش همین بود که در فیلم آمده است.
حلقه وصل: ۲۳ تا کودک و نوجوان در فیلم بازی می کنند که اکثراهم بازیگر حرفه ای نیستند. ما ۲۳نفر را واقعا ۲۳نفر دیدیم، یعنی یکی یکی ندیدیم و همه یک شخصیت خلق کردند. چطوری توانستید از دوستان بازی بگیرید؟
جعفری: در سینما باید حداکثر پنج کاراکتر داشته باشید تا بتوانید دنبال کنید وگرنه بیننده گیج می شود که این کیست و آن کیست و من کجا هستم؟ ولی اینجا ۲۳نفر آدم داشتیم. یک صالح قاری هم داشتیم و یکسری خرده شخصیت هایی که این اطراف بودند. یکی از دوستان گفت اینها را هفت نفر بکنید. گفتم نه من تسلیم نمی شوم اینها باید عین ۲۳نفر باشند چون می خواهم این سند تاریخی بماند. آنقدر نوشتم و بازنویسی کردم که به یک هارمونی رسیدم. جوری که همگان هم دیده شوند و هم دیده نشوند. جوری که بیننده گیج نشود. بیننده نخواهد مدام با ۲۳نفر حرکت کند. اینجا خلق شخصیت گروهی یا قهرمان گروهی ایجاد شده است. خیلی پیچیده است و من جرات کردم که طرفش بروم. ذات داستان دارد می گوید که اگر می خواهید گره داستان باز شود همه باید یک حرف بزنید. یک نفر شوید. تا ۲۳نفر یک نفر نشوند این اتفاق نیفتاده بود و قصه شکل نمی گرفت و به نقطه اوجش نمی رسید. البته اسمها را از واقعیت دور کردم چون برایم دردسر می شد. اگر می خواستم عین این اسمها و شبیه اسم بچه های ۲۳نفر باشند آن موقع بحث سهم خواهی پیش می آمد. خود بچه های ۲۳نفر را متقاعد کردم که کاری به اسم تان نداشته باشید. شما که از خودگذشتگی تان را یکبار نشان دادید این بار هم نشان دهید و این لطف را کردند. درباره صالح قاری مشکل مان کمتر بود آن را دوست داشتم که به واقعیت وفادار باشم چون آنقدر قصه خودش جذاب و شنیدنی است آدم می گوید حیف است.
حلقه وصل: بعضی مخاطبان توقع دارند که ببینند بقیه داستان چه می شود. بچه ها خیلی تلاش کردند و به اردوگاه رسیدند و فیلم در جایی نسبتا آرام تمام شد. خب بعدش چه شد؟
جعفری: ممکن است این نظرگاه وجود داشته باشد. جهان پیچیده ای از یک داستان وجود دارد که یک سریال پر و پیمان می توان در آورد که هر قسمتش دیدنی است. من باید دست به انتخاب میزدم و مقاطعی را که لازم بود پررنگ و مقاطعی را حذف می کردم. آن چیزی که شما می گویید معضل پایان فیلم است. نه اینکه معضل این فیلم باشد معضل پایان در همه فیلم های سینما از جمله فیلم های سینمایی ایران و این قصه است. من خیلی نگران پایان به این معنی نبودم چون این قصه پایان خودش را داشت. مهم این بود که بچه ها ایستادند و گفتند که نمی خواهیم برگردیم و رفتند به آن چیزی که می خواستند رسیدند؛ یعنی به اردوگاه. اینکه در اردوگاه چه کار کردند موضوع این فیلم نبود. از طرفی من باید می کوشیدم فیلم را اینجا تمام نکنم چون شخصیت صالح به عنوان یک قصه فرعی طوری بود که شما به او شک می کردید و به او تهمت می زدید و جایی فهمیدید که انقلابی است. این آزاد شد چه شد؟ پس باید آن را اشاره می کردم. بعد دوباره باید ۲۳نفر را می آوردم و با صالح گره می زدم. این پایانی که الان می بینید بعد از بارها بالا و پایین کردن و نوشتن صورت گرفت. به نظرم پایان متعادل و خوبی است یعنی این ۲۳نفر واقعی وجود دارند و آن صالح واقعی هم وجود دارد. اگر قرار باشد روزی فیلم خارج از مرزهای ما دیده شود هم خوب است. یعنی ما داریم راجع به بخشی از حقانیت خودمان در دفاع مقدس حرف میزنیم ولی در فیلم سند رو می کنیم. سند صدام، سند اعتصاب، سند حضور بچه ها، سند حضور خودشان.
حلقه وصل: برخی از مخاطبین شاید اصلا اسم ۲۳نفر را نشنیده باشند و اصلا کتابش را نخوانده باشند و اصلا با این دست کتابها آشنا نباشند. آنها با فیلم به راحتی ارتباط برقرار می کنند چون قصه دارد و اتفاقا با اضافه کردن ملاصالح قاری، جذابیت کار بالا می رود. اتفاقا آن پایان به اینجا می چسبد. ولی آیا آنهایی که کتاب ها را خواندهاند داستان ملاصالح و ۲۳ نفر را می دانند هم می توانند با فیلم ارتباط بگیرند؟
جعفری: مهم ترین کسی که می تواند بگوید این فیلم چقدر واقعی است یا نیست و چقدر به اصل داستان خدشه وارد شده است، چه کسانی هستند؟ خود ۲۳نفر یاخود صالح من تا زمانی که فیلم را به آنها نشان ندادم از یک طرف هم نگران بودم و هم نبودم. نگران بودم به خاطر اینکه می گویم اینها فیلم را می بینند و می گویند که ما اصلا این نبودیم. از طرفی هم نگران نبودم چون با آنها زندگی کردم و می دانستم چه کار کردند و دارند چه کار می کنند. چند نفر از همین بچه ها که فیلم را دیدند می گفتند با آن گریه کردم و تا پایان رفتم؛ یعنی انگار آدم های غربیه بودند و دارند برایشان این داستان را تعریف می کنند. کسی که خودش یکی از اصلی های داستان بود. می خواهم بگویم در مورد خود بچه های ۲۳نفر یا صالح این رضایت بود. آنها خودشان را در آینه این فیلم دیدند. در مورد بیننده های دیگر هم تمام تلاشم در فیلم این بود که جای جای فیلم فکتهایی بیاورم یا با ارجاع به مستند که این حرف و حدیث ها نباشد. یعنی بیننده از من قبول کند که وقتی ۲۳نفر بلند می شوند می آیند در یک همچین فیلمی خودشان را می بینیم، این معنایش این است که این فیلم را امضا می کنند. یعنی اینکه اگر خالی بندی بود یا نباید حاضر می شدند یا بعد از فیلم، واکنشی نشان می دادند. پس این یک امضای پایان فیلم است که دارد تایید می کند
حلقه وصل: اتفاقی هم برای افتتاحیه فیلمبرداری فیلم افتاد که حاج قاسم سلیمانی آمد و پر سرو صدا شروع شد. سیاست خودتان همین بود؟
جعفری: ما می خواستیم با سکوت خبری برویم. دوستان هم گفتند همین کار را می کنیم اما یک مهمان ویژه ممکن است بیاید. گفتیم باشد، ببینیم کیست. من واقعا نمیدانستم. ولی آن روز که حاج قاسم آمدند به نظرم اتفاق خوبی بود. فیلم داشت مسیر خودش را می رفت و اتفاقا هم بعدش با سکوت خبری تا پایان رفتیم. از بچه های ۲۳نفر، حدود ۱۶نفر بچه های لشکر ثارالله کرمان هستند که آن زمان حاج قاسم فرمانده شان بود یعنی اینها نیروی زیردست مستقیم خود حاج قاسم بودند. خیلی هایشان از نزدیک ایشان را می شناختند. خیلی هایشان موقع اعزام رخ به رخ با ایشان شدند و ایشان پس شان زده و گفته پسرجان! فعلا شما عقب بروید نمی توانید بیایید. بعد از اسارت شان هم حاج قاسم در جریان پرونده شان و در جریان نوشتن رمان بود. ماجرای ۲۳ نفر را کاملا اشراف داشتند. ایشان حتی یکبار هم به آقای حاتمی کیا پیشنهاد داده بودند که این اتفاق نیفتاده بود. البته آقای حاتمی کیا محبت کردند به عنوان مشاور فیلمنامه در کنارمان بودند.
حلقه وصل: ابتدای مصاحبه به سختی کار اشاره کردید و گفتید که هر کسی حاضر به همکاری نشد. اتفاقا مخاطب می گوید این فیلم ها که روایت فتح یا اوج سریع همکاری می کند و حاج قاسم هم که آمده و از او امضا می گیریم و کارها پیش می رود. این اتفاق ها نیفتاد؟
جعفری: آفرین! مثال خوبی زدید الان همه این گزارش را بخوانند بعدها در تاریخ نگاه کنند می گویند خب حاج قاسم سر صحنه فیلم رفته و معلوم است که ایشان زنگ زدند و سفارش کردند که این فیلم راه بیفتد. مهم نیست این طور فکر کنند. ولی کاملا همه چیز برعکس بود. دوست ندارم وارد این بحث شوم که خدای ناکرده حمل بر چیزی نشود. اما نشان دادن حقانیت واقعیت تاریخی معاصر دفاع مقدس به مسئولان یا تصمیم گیرندگان واقعا امر فرساینده ای برای من بود و طول کشید. برای هر کس تعریف می کردیم، می گفت بله! خیلی خوب است بیایید راه بیندازیم ولی در عمل جلو نمی آمدند. ما خوشبختانه در گنجینه ادبیات دفاع مقدس به لطف دوستانی مثل آقای سرهنگی چیزهای زیادی داریم ولی از آن غافلیم و همیشه دنبال چیزهای عجیب و غریب تر هستیم. بچه های اوج متقاعد شدند حتی به نظرم ریسک کردند. یعنی مهدی جعفری کارگردانی که کار داستانی کم انجام داده است یا می گوید من نمی خواهم بازیگر شناخته شده در این فیلم بیاورم. اما الان درست دارد جواب می دهد یعنی همین که ما بازیگر شناخته شده در این فیلم نیاوردیم و همه همت کردیم و پشتش ایستادیم و با سختی کار انجام شد و جوابش را داریم از تماشاگر می گیریم. من بارها گفتم ۲۳نفر و قصه صالح یک نماد از یک جریان هستند. یک نسل هستند. اصلا حرکتی در یک نسل بود. نمادی از بچه های نوجوان جنگ هستند. اینها به خاطر نماد بودن شان مهم بودند که گفته شوند نه به خاطر فرد فرد۲۳نفرشان یا کاری که کردند. شاید اگر این ۲۳نفر را برداریم و ۲۷تای دیگر جایشان می گذاشتند به همین نتیجه می رسیدند چون بچه های یک نسل هستند و یک جور فکر می کردند و از یک خاستگاه تاریخی و دینی و از یک مملکت دارند می آیند. ولی مهم این بود که ساخته شود. از آن مهم تر این بود که حتی ما در دوره امروزمان هم نیاز داشتیم که این فیلم ساخته شود. ما تحریم هستیم و به ما دارند فشار می آورند و می خواهند خفه مان کنند و از آن طرف هم در باغ سبز نشان می دهند و چشمک هایی می زنند اما ما سر این دو راهی ها باید بدانیم که چقدر باید مقاومت کنیم و به چه برسیم؟ برای رسیدن به آن چیزهایی که می خواهیم چطوری باید هزینه کنیم؟ | این بچه ها از زندگی شان گذشتند و گفتند ما آزادی می خواهیم. آزادی یعنی چه؟ هر کسی از آزادی تعریفی دارد. اینها یک جور دیگری آزادی را تعریف کردند که شاید در تاریخ کمتر تعریف شده بود. | اگر اینها الگویشان امام حسین (ع) بود، درست عمل کردند. حیف بود این همه مفهوم زیر لایه یک قصه مدفون شود. همه اینها را با هم مدنظر داشتیم که این اتفاق بیفتد و افتاد. می گویم محسن تقدیر بود که امسال وصال داد که من با یک تیم خوب و بازیگران خوب، این موفقیت نسبی را به دست آوردیم.
حلقه وصل: شاید من هم به عنوان یک مخاطب بگویم که استفاده نکردن از بازیگر حرفه ای یک دلیلش این است که مخاطب راحت تر همذات پنداری کند. الان حس می کنم که ماهم می توانیم جزئی از این افراد باشیم چون به راحتی با بازیگرش همراهی می کنیم من هم می توانستم آن زمان این طور باشم و الان شاید بتوانم این طور باشم. اما به نظر شما بهتر نبود که برای نقش ملاصالح از بازیگر حرفه ای استفاده می کردید؟
جعفری: تنها نقشی که جا داشت یک نفر وسوسه شود و بازیگر بیاورد، صالح قاری بود. آنها که ۲۳نفر نوجوان بودند و بازیگر شناخته شده در آن مقطع سنی نداریم. بقیه هم بچه های عرب زبان بودند که باید نقش عراقی ها را بازی می کردند. در بحث صالح اتفاقا در پیش تولید ما ذهن مان به سمت بازیگرانی مثل آقای پرستویی رفت. دوتا نکته داشتم که خودم را متقاعد کردم و سعی کردم تهیه کننده و سرمایه گذار را هم متقاعد کنم. نکته اول اینکه من دارم تلاش می کنم که فیلم من رئالیستی شود. یعنی لحن دیالوگها، بازی ها، میزانسن و واقعی باشد. اینکه شما قاب بندی و میزانسن خوب داشته باشید و بیننده میزانسن و قاب بندی را نبیند، خیلی مهم است.| حالا اگر بازیگر چهره می آمد، همه چیز را به هم می زد. یعنی همه چشم شان در چشم پرستویی بود و آنهای دیگر کمرنگ تر می شدند. نکته دوم این بود که من در پایان فیلم می خواستم به صالح واقعی ارجاع بدهم و دوست داشتم کسی باشد که شباهت هایی داشته باشد یعنی شباهت ظاهری، گریم و صدا. عربی راحت حرف بزند و ادا در نیاورد. اینها باعث شد که به طور اتفاقی به آقای عبادی رسیدم که از دوستان جديد من بودند. خودش مستندساز و نویسنده و بازیگر تئاتر است.
حلقه وصل: بازخورد مخاطبان در سینمای مردمی چگونه بود؟
جعفری: در مورد مخاطبان که خوشبختانه فرصت جشنواره فجر برای همه فیلم ها یک فرصت آزمایشگاهی خوبی است که مخاطبان می بینند و نمره میدهند. بازخورد مردم از انتظار من فراتر بود. فیلمم را برای مخاطب و برای ماندن ساختم اما فکر نمی کردم با این حجم از استقبال مواجه شوم. آن دستی که پشت ما بود این اتفاق را رقم زد و به من این نوید را داد که فیلم، اکران خوبی خواهد داشت. منظورم از اکران فقط فروش نیست یعنی به نظرم فروش و اکران یک دوره دو ماهه یا چند ماههای حباب گذرا است. امیدوارم آن هم اتفاق خوبی برایش بیفتد. فیلم با استقبال خوبی در مسیر تاریخیش در آینده | مواجه خواهد شد.
حلقه وصل: شما قرار است این مسیر را ادامه دهید و برای کارهای بعدی در این فضا و ژانر کار کنید؟
جعفری: تمایل خودم این است که از عمر اندک باقی مانده ام حتما همین طوری بتوانم استفاده کنم و فیلم خوب بسازم با همین مضامین؛ نه الزاما دفاع مقدس کما اینکه من هنوز چند تا فیلم دفاع مقدسی گوشه ذهنم دارم که باید ساخته شود. موضوعاتی که خودم شنیدم یا کتابش را خواندم یا هر چیز دیگر. ولی خارج از موضوع دفاع مقدسی هم فیلمی میسازم که ارزش ساخته شدن داشته باشد. نمی خواهم با کلمات بازی کنم ولی حتی اگر داستانی تخیلی گفته می شود یا یک درام اجتماعی باید واقعا من را به عنوان سازنده راضی کند که اگر خانواده ای رفتند فیلم را دیدند، چند شب بعد به آن فکر کنند و اثری رویشان بگذارد و تلنگری بزند. عمدتا فیلم هایمان را این طوری نمی سازیم. می سازیم برای پول درآوردن. من به شدت موافق ساخت فیلم کمدی هستم برای پول در آوردن و برای خوب کردن حال مردم، اما از راه درستش. یا فیلمی بسازیم که اثری بگذاریم نه اینکه حتی پیامی دهیم یا محتوای عجیب و غریب منتقل کنیم. حوزه اخلاق برایم مهم است یعنی مایک اثر اخلاقی روی اجتماع مان بگذاریم؛ حالا چه فردی و چه اجتماعی. ما ابزاری برای تاثیرگذاری به اسم هنر و سینما داریم که حیف است از آن استفاده نکنیم. حالا تاثیر گذاری مان باید دست چه کسی باشد و روی چه می خواهد تاثیر بگذارد یک داستان دیگر است. برای من چیزی که می خواهم بگویم یا قصه ای که می خواهم بسازم مهم تر از خود فیلمسازی است.
حلقه وصل: فیلم میتواند مخاطب جهانی هم داشته باشد. چون حرفی که دارد میزند لزوما متعلق به این جغرافیا و تاریخ نیست. تصور خودتان از بازخورد جهانی فیلم چیست؟
جعفری: جزو آرزوهایم است که این فیلم و فیلم های شبیه به این بتوانند مخاطب جهانی داشته باشند به خاطر اینکه به یک دلیل خیلی ساده همه ما راجع به اینکه دفاع مقدس ما چه بود و چه نبود یا ارزش هایی که در آن است صحبت می کنیم ولی هیچ وقت نتوانستیم چیزی را منعکس کنیم. خودمان ساختیم و جایزه به خودمان دادیم و به هر بهانه ای خودمان را زیادی تحویل گرفتیم. ولی چیزی که در ذات دفاع مقدس بود را نتوانستیم به دیگران هم بگوییم که ببینید ما فقط شعار نمی دهیم فقط حرف نمی زنیم چیزی در آن بود و این هم سندش است. این فیلم از آنهایی است که با مستندات می تواند در قالب یک فیلم سینمایی به خیلی از مخاطب های بین المللی حقانیت تاریخی ما را در یک دوره ای اثبات کند. به لحاظ فرم و اجرا و همه چیز برای مخاطب بین المللی مناسب است. امیدوارم دوستان در حوزه پخش حالا چه جشنواره ای و چه همان که فرمودید دیدن مخاطب، جوری عمل کنند که به دست مخاطب های بین المللی هم برسد.