حلقه وصل - اقوام سرخپوست آمریکای شمالی از بازماندگان گروههایی هستند که در حدود بیست هزارسال پیش از میلاد از نواحی سرد شمال سیبری گذشته و به قاره جدید وارد شدند.
سرخپوستان ساکن در ایالات متحده با ورود اروپائیان به این سرزمین دچار بحرانهایی شدند که تا مدتها بصورت جنگ ظالمانه علیه آنان ادامه پیدا کرد؛ نسلکشی گسترده، بیماریهای همهگیر، نابودی فرهنگ و از دست رفتن خاک از دیگر تبعات حضور اروپائیان در آمریکا برای ساکنان اصلی این قاره بوده است.
در ادامه به بررسی دلایل و نحوه یکی از کشتارهای بزرگ سرخپوستان در داکوتای جنوبی که در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۰ روی داد، با نام قتل عام زانوی زخمی میپردازیم:
تاریخ جنایات اروپائیان علیه سرخپوستان آمریکا
درگذر تاریخ سرخپوستان آمریکا سرگذشت بسیار غمانگیزی داشته و ضربههایی سخت از سوی مهاجمان اروپایی بر آنان وارد شده است.
اروپاییان با کشتن سرخپوستان اموال و املاکشان را غارت و تصاحب میکردند و آمریکاییها با کوچ آنان در سرزمینهایشان راه آهن سراسری بنا میکردند و به جای چراگاههای آنها کشتزارهایی عظیم و باغهایی انبوه را برای خود میساختند.
بعد از کشتارها و کوچ، جمعیت آنان بهشدت کاهش یافت و اکنون بیشتر سرخپوستان شمال آمریکا در ایالت داکوتا و بیشتر سرخپوستان جنوب در ایالت آریزونا ساکن هستند و جزو طبقات مستمند آن کشور بهشمار میروند.(+)
تحریف کشتار سرخپوستان آمریکا
تاریخ سرخپوستان آمریکا تاریخی سرشار از توحش و ویرانگری است که آمریکائیها در نگارش آن از فرهنگ خاصی پیروی کردند و به شکل بسیار جالبی تحریف شده است که به دو نمونه از این تحریفات اشاره میکنیم:
در یکی از این موارد آمریکاییها از پیروزی ابر سرخ (رئیس یکی از قبایل سرخپوست) بر واحدهای تحت فرماندهی سرهنگ فترمن با عنوان "قتل عام نفرات فترمن" یاد میکنند.
آمریکاییها در نمونهای دیگر از این کشتارها، وحشیانهترین قتل عام را که نظیر آن تاکنون روی نداده است یعنی کشتار "سند کریک" که علیه افراد قبیله شایان به ریاست سیهدیگ انجام شد که تا مدتها در تاریخ آمریکا با عنوان ظاهر فریب "ماجرای سند کریک" سخن میگفتند.
فاجعه نسل کشی بومیان قاره امریکا با حضور مهاجران اروپایی در قرن 15 میلادی به شکلی گسترده آغاز شد و بعد از تشکیل ایالات متحده آمریکا با کشتار قبیله " ناواهو " در قلعه "وینگیت" در سال ۱۸۶۱ ادامه یافت و نهایتا با کشتار افراد قبیله "سیوکس" در سال ۱۸۹۰ در "وانددنی" به ظاهر پایان میپذیرد.(+)
ایالت داکوتای جنوبی
داکوتای جنوبی ایالتی است در آمریکا و یکی از ایالتهای غرب میانه این کشور بهشمار میرود.
نام این ایالت نیز همانند داکوتای شمالی از قبایل سرخپوستان گرفته شده است که به آن ایالت آفتابی هم میگویند.
این ایالت که هفدهمین ایالت پهناور و پنجمین ایالت کمجمعیت امریکا به شمار می رود کمتر از ۸۵۰ هزار نفر جمعیت دارد.
داکوتای جنوبی جزو ناحیه لویزیانایی بود که پرزیدنت توماس جفرسون آن را از فرانسه خریداری کرد.
کشاورزی در طول تاریخ جزء کلیدی از اقتصاد داکوتای جنوبی بوده است. هر چند که صنایع دیگر در دهههای اخیر گسترش یافته است، تولید محصولات کشاورزی هنوز هم برای اقتصاد ایالت بسیار مهم است به خصوص در مناطق روستایی.
کندهکاری چهرههای چهار رییس جمهور آمریکا ( آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، توماس جفرسون، و جرج واشینگتن) بر روی کوه راشمور در داکوتای جنوبی باعث شده که به آن لقب ایالت کوه راشمور نیز بدهند.(+)
فاجعه کشتار داکوتای جنوبی
چند سال پيش از شروع کشتار قبایل سرخپوست، دولت آمريكا به سرخپوستان قول داده بود تا زماني كه «درختان رشد ميكنند و آبها جاري هستند» مراتع به آنان تعلق خواهد داشت.
اما در اواخر سالهاي دهه ۱۸۶۰ ميلادي و پس از پايان جنگهاي انفصال آمريكا، دولت این کشور تحت فشار سرمايهداري، بخش بزرگي از سرزمينها و مراتع سرخپوستان را به شركتهاي راه آهن واگذار كرد.
سرخپوستان در اعتراض به این اقدام دولت آمریکا دست به شورش زده و ژنرالهاي آمريكايي "شرمن" و "شريدان" شورشهاي آنان را سركوب كردند.
جنگجويان قبيله شايان به دليل فصل شكار بوفالو در اردوگاه حضور نداشتند ولی با اين حال كاستر به اردوگاه حمله كرده و بيش از ۵۰ زن و كودك سرخپوست را بيرحمانه قتل عام میکند، پس از اين واقعه بود که كاستر لقب "قاتل سرخپوستان" را يافت.
چند سال بعد، در سال ۱۸۷۵ ميلادي با كشف طلا در منطقه بلاك هيلز در ايالت داكوتاي جنوبي كه متعلق به سرخپوستان قبايل سیو و شايان بود، سيل جويندگان طلا به اين منطقه سرازير شده و موجب درگيريهايی ميان آنها و قبایل شد.
هنگامی که در سال ۱۸۷۵ كاستر مامور سركوب شورش سرخپوستان شد، قصد داشت در انتخابات رياست جمهوري آمريكا شركت كند به همین دلیل پیروزی در این جنگ و رسیدن به یک موفقیت نظامی برای وی بسیار مهم بود؛ پس با این انگیزه در راس يك واحد سوار نظام شامل ۲۸۵ سرباز و چند عراده توپ تصميم گرفت بار ديگر اردوگاه سرخپوستان را نابود كند.
در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۷۶ ميلادي سوار نظام آمريكا به فرماندهي ژنرال "جرج آرمسترانگ كاستر" در ليتلبيگهورن از سرخپوستان سیو شكست سختي خورد و همه افراد آن در اين نبرد كه به جنگ "ليتلبيگهورن" مشهور شد، كشته شدند.
كاستر اين بار به آرزويش نرسيد و در كنار رودخانه ليتل بيگ هورن در ايالت مونتانا در شمال غرب آمريكا در كمينگاهي كه سيتينگ بول، رئيس قبايل سیو براي او تدارك ديده بود، افتاد و همه افراد خود را از دست داد.
تنها موجود زنده در سوار نظام آمريكا يك اسب به نام كومانچي بود كه تا پايان عمرش در سال ۱۸۹۱ ميلادي از خدمت در سوار نظام معاف شده و مورد مراقبت قرار گرفت.
این بزرگترین پیروزی سرخپوستان بر مهاجران اروپایی در آمریكای شمالی در قرن ۱۹ ذکر شده است.(+)
اوایل دسامبر به مقامات دولتی آمریکا گزارش رسید که سرخپوستان قبیله سیو در حال رقص ارواح هستند که ممکن است پس از آن درصدد پس گرفتن اراضی خود از سفید پوستان برآمده و حمله کنند.
مقامات دولتی آمریکا با شنیدن این خبر و بر پایه خاطره جنگ "سیتینگ بول" تصمیم به حمله به سرخپوستان را گرفتند.(+)
در روز ۱۵ دسامبر سال ۱۸۹۰ میلادی، سیتینگ بول، رئیس قبیله سیو و پسرش کراوفوود در جریان یک درگیری توسط نظامیان آمریکایی اسیر شده و در حالی که بی دفاع بودند به قتل میرسند.
در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۰، رئیس قوم داکوتا و ۳۵۰ تن از پیروانش توسط یگان هفتم دولت ایالات متحده، به سرپرستی ژنرال ساموئل ویتسید، محاصره شدند.
جان شنگرو (John Shangreau)، مفسر و پیشآهنگی که یک نسلش به سرخپوستان باز میگردد، پیشنهاد کرد که آنها فورا خلع سلاح نشوند، چراکه ممکن است منجر به خشونت شود.
سربازان ۸ کیلومتر راه طی کردند تا به کنار رود زانوی زخمی و محل کمپ سرخپوستان رسیدند. عصر آن روز، سرهنگ جیمز فورثیت و دیگر سربازان نیز به آنها پیوستند، تا بدین ترتیب شمار سربازان به ۵۰۰ نفر برسد.
در روز ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰ (۸ دی ۱۲۶۹ خورشیدی) سرانجام فرمان حمله صادر شده و سواره نظام آمریکا وحشیانه اردوگاه قبیله سو را زیر آتش مسلسل و توپ میگیرد و سرخپوستان از همه جا بیخبر که هنوز اغلب آنها در آن صبح زود خواب بودند، در چادرهایشان بر اثر انفجار گلولههای توپ سفیدپوستان قطعه قطعه میشوند.
در این حمله بیش از ۵۰۰ سرباز سواره نظام که ۴ مسلسل و ۲ توپ نیز به همراه داشتند که آنها را به سوی اردوگاه نشانه رفته بودند شرکت داشتند.
سپس نیروی سوار نظام به سوی چادرها یورش میبرند و با شمشیر و سرنیزه بازماندگان را قتل عام می کنند.
در این کشتار بیش از ۴۰۰ سرخ پوست سیو که اغلب زن و کودک و سالمند بودند در غیاب مردانشان بی رحمانه قتل عام می شوند.
۳ روز بعد از کشتار وونددنی در روز ۲ ژانویه سال ۱۸۹۰ میلادی ارتش آمریکا یک واحد را برای پاکسازی محل اعزام می کند.
واحد پاکسازی اجساد یخ زده زنان ، کودکان و سالمندان سرخپوست را بدون کمترین مراسمی در یک گور دستهجمعی دفن میکنند.
در پایان کشتار وونددنی ، مقامات آمریکایی اعلام میکنند که فتح سرزمینهای غرب خاتمه یافته است و قتل عام وونددنی لکه ننگ دیگری را در تاریخ ارتش آمریکا در نسلکشی سرخپوستان برجای میگذارد.(+)
مدال افتخار برای کشتار سرخپوستان
چند روز بعد از این کشتار، ارتش به ۲۰ تن از سربازانی که در جریان این قتل عام، وحشیانهتر جنگیده بودند، مدال افتخار داد. محلیها که به دلیل تلاش برای خاکسپاری اجساد منجمد شده سرخپوستان، در روزهای پس از قتل عام، بسیار متاثر و خشمگین بودند، با گذاردن نام "مدال بیافتخاری" بر روی این مدالها، خواستار بازپسگیری آنها شدند.
ویلیام هاوک، یکی از اعضای قبیله داکوتا در اینباره می گوید: "مدال افتخار به معنی تشویق سربازانی است که دلاورانه جنگیدهاند. اما آنها شجاعتی از خود نشان ندادند و تنها نشان دادند که تا چه حد میتوانند ظالم باشند."
سرانجام پس از کشمکش ها و اعتراض های فراوان، در سال ۲۰۰۱ کنگره ملی سرخپوستان آمریکا اعطای مدال به سربازان را محکوم کرد و از دولت ایالات متحده خواست تا آنها را باطل کند.
تبرئه مسبب اصلی قتل عام
پس از قتل عام، ژنرال نلسون مایلز، سرهنگ فورثیت را متهم کرد و درخواست خلع وی از قدرت را به دادگاه عرضه کرد.
در یک دادگاه نظامی غیررسمی که به درخواست مایلز تشکیل شده بود، فورثیت به دلیل اشتباهاتی که در فرماندهی زیردستانش مرتکب شده بود، مقصر شناخته شد، اما مسبب قتل عام شناخته نشد و تبرئه شد.
وزیر جنگ با تبرئه فورثیت موافقت کرد و وی را دوباره به عنوان فرمانده یگان هفتم کاوالری منصوب کرد. مایلز که معتقد بود فورثیت به صورت عمدی از فرمان ها پیروی نکرده بود تا سرخپوستان را نابود کند، اظهارات انتقادی خود نسبت به وی و دادگاهی که وی را تبرئه کرده بود، ادامه داد. مایلز بر این باور بود که قتل عام زانوی زخمی تنها به دلیل غفلت و سهل انگاری چند سرباز ساده نبود، بلکه یک کشتار برنامه ریزی شده برای از بین بردن سرخپوستان بود.
مقبره و یادبود کشته شدگان در وونددنی
رود زانوی زخمی یکی از انشعابات رود سفید، واقع در جنوب غرب داکوتای جنوبی در ایالات متحده است. نام این رود به زبان لاکوتایی "Chankwe Opi Wakpala" است. بر روی تپهای که سربازان از روی آنها به سرخپوستان شلیک کردند، مزاری دسته جمعی و کلیسایی بنا نهاده شده است.
در سال ۱۹۰۳ نیز بستگان افرادی که در این قتل عام کشته شده بودند، متن یادبودی در آنجا نوشتند که متن آن بدین صورت است: "این متن یادبود از سوی بستگان و دیگر افراد قبیله اوگالالا و به عنوان یادبود اسپاتد الک (پا گنده) و دیگر افرادی که درجریان قتل عام ۲۹ دسامبر سال ۱۸۹۰ کشته شدند، نوشته شده است. سرهنگ فورثیت فرماندهی نیروهای ایالات متحده را بر عهده داشت. پا گنده رهبر بزرگی برای قبایل سرخپوست بود. او گاهی اوقات می گفت: "من تا آخرین روزهای عمرم در صلح زندگی میکنم." وی نیکیهای بزرگی در حق سفیدپوستان و سرخپوستان کرد. زنان و کودکان بیگناه زیادی در این محل کشته شده اند."(+)
یاداشتی از یک سرخپوست داکوتا
مرکز تاریخ شفاهی مستقر دانشگاه داکوتای جنوبی در ورمیلیون Vermillion داکوتای جنوبی، در اواخر سال ۱۹۶۰ با کمک هزینۀ بنیاد دوریس دوک Doris Duke تأسیس گردید، این بنیاد با همکاری شش دانشگاه آمریکایی فرهنگ و تجربیات بومیان آمریکا را ضبط کرده است که در ادامه یادداشتی به قلم یک سرخپوست اهل داکوتا آورده شده است:
زمانی را به خاطر می آورم که یک پسر بچه بودم و با پدر بزرگ و مادربزرگم برنارد فلاد اس آر (Bernard Flood Sr) و آوا لیتل مانی فلاد (Ava Little Money Flood) در داکوتای جنوبی زندگی میکردیم.
پدر بزرگ و مادربزرگ من تا سال ۱۹۷۷ برق و آب لوله کشی نداشتند. آنها به جای نشستن در برابر تلویزیون یا موزیک گوش کردن، هدیۀ با ارزشی به من اهدا کردند.
آنها تاریخ مردم، ابهت رهبران و قدیسان افسانههای خودمان را که در طول زمان آمده و رفته بودند با من در میان گذاردند.
ما در تاریخ قبیلهای خود بسیاری از سنتهایمان، طریقتها و زبانهای بومی خودمان را از دست دادهایم که نتیجه تجربیات مدرسۀ بوردینگ (Boarding) و ذهنیت «سرخپوستها را بکشید، بشر را نجات دهید» بوده است.
من در سال ۱۹۶۲ متولد شدم و از میان رفتن هویت قبیله ای و زبانی خود در اثر تاثیرات عمدۀ محیط دورو برم که برخاسته از شستشوی مغزی حاکم در این مدارس دولتی بود، دیدم و احساس کردم. امروز مردم ما طرز تفکر متفاوتی دارند و روش زندگی، زبان و افکارشان را به شکلی نوین آمیخته با غرور و قدرت از نو ساختهاند.(+)
آخرین سرخ پوست قبیله سو
پیتر گراهام سرمایه دار بزرگ آمریکایی که توانسته بود با ثروت و نفوذ فراوانش بهترین زمینهای منطقه سیو را بخرد، از شر همه کشاورزان و صاحبان زمینهای آن منطقه خلاص شده بود،جز یک جوان ۱۹ ساله آس و پاس به نام «هوزیر» که سند کمتر از یک هکتار از این زمینها به نامش بود.
« هوزیر » آخرین نبیره سرخپوستهای قبیله «سیو» محسوب میشد و با اینکه یک دلار پول هم نداشت وحتی شکمش را با فروختن شیر و پشم هشت بزش سیر میکرد، علیرغم اینکه مرد سرمایه دار حاضر بود پول ده هکتار زمین آن منطقه رو به او بپردازد (تا تمام زمین ها نصیب او شود) اما« هوزیر » زیر بار نرفت!
آقای « گراهام » که سخت عصبانی بود توسط مباشرانش او را به حضور پذیرفت و بدون هیچ مقدمه ای از او پرسید:
« فقط یک دلیل بیار تا من قانع بشم که تو زمینتو بهم نمی فروشی و من نباید به زور متوسل بشم؟»
جوان سرخپوست با آرامش کامل جواب داد:
«دلیلم فقط اینکه اگر من رو از زمینم بیرون کنی میکشمت!»
پیتر گراهام چند ثانیه ای نگاهش کرد و سپس رو به مباشرانش گفت:
« بسیار خوب ، کاری با این سرخپوست نداشته باشین».
« هوزیر » سری تکان داد و از دفتر خارج شد، سپس رئیس دفتر گراهام از او پرسید :
« شما مقابل زمیندارانی که صدها تفنگدار داشتند کوتاه نیامدید،چرا مقابل این پسر سرخپوست تسلیم شدین قربان؟»
مرد سرمایه دار گفت:
« یادت باشه از کسی که هیچ چیزی برای از دست دادن نداره باید ترسید ... من این رو از توی چشمان این سرخپوست فهمیدم»(+)
کتاب فاجعه سرخپوستان امريكا ( دلم را به خاك بسپار)
"قلبم را در سرزمین ووندد نی به خاک بسپار" یکی از مشهورترین رمانهای تاریخی درباره فاجعه سرخپوستان آمریکا نوشته "دی الکساندر براون" است، فردی که از بزرگترین نویسندگان و تاریخ نگاران محبوب معاصر به شمار میآید.
رمان وی هنوز از نظر صاحبنظران و کارشناسان ، بهترین تصویر تاریخی را از خشونت سفیدپوستان فاتح قارهنو و نسلکشی سرخپوستان این قاره ارائه میدهد و در محافل ادبی و پژوهشی همچنان مطرح است.
"ایو برژه" مترجم فرانسوی کتاب در مقدمه خود بر آن می نویسد که دی براون موفق به خلق اثری شده است که میتوان آن را به چهار صفت بدیع، جدی، عظیم و شکوهمند متصف نمود. بدیع از این جهت که براون نخستین کسی است که درباره غرب آمریکا با مراجعه به اسناد و مدارک آن دوران و نوشتههای روزنامهنگاران و اعترافات روسای قبایل سرخپوست و انبوه گزارشاتی که در بایگانی سنای آمریکا و اداره امور سرخپوستان وجود داشته، رمان خود را طراحی کرده است. این کتاب نخستین داستان فتح غرب آمریکا از زاویه نگاه سرخپوستی است.
محمد قاضی در سال ۱۳۵۲ این کتاب را به فارسی ترجمه کرد و در مقدمه خود درباره آن نوشت: "...در این کتاب ، تصویر قهرمانی و زیبا و دادگستر نژاد سفید و تصویر شریر و حیله گر و بی رحم سرخپوست ، که چون قلم در کف دشمن بوده ، از کودکی به فکر و ذهن ما چنین تلقین شده است، درهم میریزند و تصویرهای واقعی به ما عرضه میشوند. این کتاب از روی اشتباهات غرض آلودی که در جالب ترین و گیراترین افسانه های تاریخ غرب آمریکا وجود دارد ، پرده برمی گیرد . افسانههایی که در این چند دهه اخیر الهام بخش ادبیات و سینما بوده است. از پس آن همه قصه های سفیدپوستان که در آن به جنایتها و تبهکاریهای خود رنگ " پیروزی صنعت و تمدن" داده اند ، اینک حقیقت ، مکشوف و حق به حقدار رسیده است.
«گوش کن. میخواهم دلم را به تو بگویم. به ژنرال هوارد بگویید دل او را می دانم. آنچه که او پیشتر از این گفته بود من در دل خود دارم. من دیگر از همه چیز خسته شده ام. از جنگیدن خسته شده ام. پیرهای ما مرده اند. سرد است. بچه ها از سرما خشک می شوند و ما روانداز نداریم. مردم من به کوه ها فرار کرده اند. روانداز ندارند، غذا ندارند، و هیچ کس نمی داند کجا هستند. می خواهم دلم را به تو بگویم. می خواهم میان تپه ها دنبال بچه هایم بگردم. شاید آنها را در میان کشته ها پیدا کنم. به من گوش بده. می خواهم دلم را به تو بگویم. من پیر و خسته ام. قلبم بیمار و اندوهگین است. از جایی که آفتاب اکنون ایستاده است، دیگر نخواهم جنگید. گوش کن. دیگر هرگز نخواهم جنگید.»
سرنوشت بومیان سرخپوست آمریکایی از جمله داستانهای ناگواری است که کمتر به آن پرداخته شده است؛ در حالیکه مدارک تاریخی نشان میدهد که شیوع بیماریهای مرگبار، انواع جنگهای میکروبی، قتل عام، کشتار و انواع جنایات توسط مهاجران اروپایی و آمریکاییها که خود را صاحب تمدن بشری میدانند همواره در کمین این ساکنان واقعی سرزمین کشف شده کریستف کلمب بوده است. جنایاتی که به معنی واقعی کلمه میتوان آن را نسلکشی ساکنان یک قاره نامید.
برخی منابع:
http://www.enotes.com/wounded-knee-reference/wounded-knee
http://www.legendsofamerica.com/sd-woundedknee.html
http://www.danielnpaul.com/WoundedKnee.html
http://mwfpress.com/vdcfiydmaw۶dc.giw.html
http://forum.hammihan.com/thread۴۴۵۷۰.html
http://www.pazhoheshkade.ir/%D۹%۸۵%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۹%۸۷-%D۸%A۷%DB%۸C-%DA%A۹%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۹%۸۴-%D۸%AF%D۸%B۱-%D۹%۸۵%D۹%۸۸%D۸%B۱%D۸%AF-%D۸%B۳%D۸%B۱%D۸%AE-%D۹%BE%D۹%۸۸%D۸%B۳%D۸%AA%D۸%A۷%D۹%۸۶/
http://www.persiansoveramerica.com/southdakota.html
http://www.aftabir.com/lifestyle/view/۱۲۷۲۱۰/۲۹-
http://www.hamvatansalam.com/print۱۵۱۹۷۵.html
http://ohwm.ir/print.php?id=۱۷۳۱
http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=۹۳۴&articleID=۶۶۵۴۸۰
http://www.jamejamonline.ir/NewsPreview/۱۳۲۵۹۱۴۲۷۱۸۳۵۸۲۸۰۲۸
http://khabarfarsi.com/ext/۳۶۶۴۴۹۸
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/۱۳۳۲۲۵/
http://www.nabnevis.in/archive/index.php/t-۲۴۶۳۶.html