به گزارش حلقه وصل، از آغاز فصل هم نسبت به سن بالای او و تضاد آن با جوش و خروش لازم برای هدایت تیمی بشدت پرتحرک مثل تراکتور تردیدهای اساسی وجود داشت. هفت بازی بدون باخت و بدون حتی یک گل خورده آن شکها را تا حدی از یادها برد اما تحمل اولین شکست در هفته هشتم لیگ برتر و آنگاه باخت مضمحلکننده 2-4 پریشب در مقابل استقلال و آن هم در تبریز آن تردیدها را از نو بر اذهان نشانده است. حتی اگر باور داشته باشیم که توان ذاتی بازیکنان تراکتور و جوهر وجودیشان برای قهرمانی در لیگ امسال کفایت میکند، نمیتوانیم از خود نپرسیم که آیا سن و اندیشهها و فراتر از آن کشش جسمانی سرمربی ترکیهای امسال پرشورهای تبریزی هم برای این مهم مناسبت و کفایت دارد یا خیر؟
آیا او توان یک لیگ 30 هفتهای فرسایشی و بیش از حد پر فراز و فرود را که تعطیلیها و سکونهایش فزونتر از اندازه و فشردگی مسابقات آن چشمگیر و فرصت بازیابی و ریکاوری تیمها اندک است، دارد و آیا میتواند در 9 ماه و اندی وقت خودش و تیمش را طوری مدیریت کند که منجر به کسب بهترین نتایج در شرایط موجود و بهرهگیری حداکثری از امکاناتی شود که حتی اگر در اردوی تبریزیها به حد کمال نزدیک باشد، برای بهرهگیری کامل از آن باید هوش و حواسی بسیار جمع داشت. خوردن شش گل در دو بازی اخیر و فرو ریختن مکرر دژی که به نظر میرسید با همت رشید مظاهری دست نیافتنی باشد، تنها مبنا و دلیل این سؤالها نیست و پرسش مهمتر این است که دنیزلی حدود 15 سال پس از اولین ظهورهایش در فوتبال ایران و مشهور شدن در پاس و سپس ارائه بازیهای زیبا در پرسپولیس تا چه میزان با تواناییهای آن زمانش برابری میکند و آیا میتوان (و باید) از او همان توقعی را داشت که در سالهای 1384 و 85 داشتیم.
بدون جام در ایران دو نکته در این ارتباط گفتنی است. یکی اینکه بهرغم روحیات تهاجمی دنیزلی و فوتبال چشمنواز تیمهای تحت هدایت وی نه پاس در دوران او جامی برد و نه دست پرسپولیس به افتخاری رسید و این از ناقص بودن طرحهای مردی میگوید که حتی اگر فوتبالهای طراحی شده توسط او مقبول باشد، تضمینی به نتیجه دادنش در فوتبال ایران نیست. نکته دوم ضررها و کاستیهای برخاسته از بالا رفتن سن است که به صغیر و کبیر رحم نمیکند و هر ذهن شفافی را به سوی تیرگی نسبی سوق میدهد و از اثردهی بهترین طرحها هم میکاهد و انسانهایی را شکل میدهد که حتی اگر طراحیشان بهخوبی گذشته باشد، ادوات اجرایش را از دست دادهاند و حس و حال بازنشستگانی را دارند که اگر چه میل به خودنمایی مجدد دارند اما در دل میدانند که باید آرام گیرند. توشاک، لیکنز و اولیویرا چه کردند؟ نمیدانیم زنوزی از تجربیات جذب مربیان پیر قبلی تراکتور به کدام نکات و نتیجهگیریها رسیده اما این نکته مبرهن است که وقتی با هدایت جان توشاک و جورج لیکنز هم که مثل دنیزلی در مرز 70 سال سن قرار داشتند، کسب نتایج حداکثری امکانپذیر نشد. رویکرد مجدد به این سیاست و دادن دوباره اختیار تیم به مردی مسن نمیتوانست اقدامی از سر خوشفکری باشد. قبل از اینها نیز تونی اولیویرای پرتغالی در حالی در تبریز در سه نوبت سکاندار شد که در مرز 70 سال سن قرار داشت و مثل دنیزلی و توشاک در یک حالت نیمه بازنشستگی قرار داشت و پیشنهادی از سایر تیمها دریافت نکرد و تو گویی فقط منتظر رسیدن پیامی از تبریز بود تا شال و کلاه کند و به آن دیار برگردد و دوباره سرمربی پرشورهای این شهر شود. بازگشت سایههای قدیمی در فهرست فتوحات و تعداد جامهای فتح شده توسط دنیزلی در فوتبال ترکیه شکی وجود ندارد و او پس از فاتحتریم فراتر از سنول گونش پرجامترین مربی فوتبال ترکیه و مردی تأیید شده و از جهات فنی موجه است اما سؤال اولیه که از شش هفت سال پیش گرد سر او پرواز میکرده و پاسخ آن هم تا حدی مشخص است با دو شکست تلخ و مهم هفتههای اخیر که دومی فاجعهآسا بود، یک بار دیگر بر اذهان فشار میآورد و باز کابوس پیری سرمربی تراکتور بر اهدافی سایه افکن شده که شرط مهم احراز آن پیر نبودن است. این سؤال نیز بیپاسخ مانده است که چرا مالک متمول تراکتور که ظاهراً قادر به خریدن پپ گواردیولا و آنتونیو کونته هم هست، مکرراً با رویکرد به پیرها با دست خویش آرزوهای تیمی را که سزاوار رسیدن به اهدافش نشان میدهد پیوسته پرپر میکند و میانهاش با مربیان جوانتر خوب نمیشود و حتی پرونده محمد تقوی مربی جوان وطنی را هم با وجود ارائه کارنامهای خوب در تبریز به سرعت بایگانی میکند.