حلقه وصل: در تقویم رسمی شیعه پایان ماه صفر مصادف با سالروز شهادت امام هشتم شیعیان حضرت رضا(ع) است. روزی که شیعیان و دلدادگان اهل بیت علیهمالسلام پس از پیادهروی عظیم اربعین حسینی، رهسپار مشهد میشوند و به زیارت امام غریبشان در طوس میپردازند.
علی بن موسی الرضا(ع) هشتمین امام شیعیان است که بیست سال امامت ایشان با دوران خلافت هارون الرشید و مامون همزمان بود. آن امام همام در سیام ماه صفر به دست مامون به شهادت رسیدند. در تقویم رسمی امسال ۷ آبان مقارن با سالروز شهادت امام رضا (ع) است.
* اینفوگرافیک | آفتاب هشتم ولایت
* پوستر صلوات خاصه امام رضا(ع)
* اینفوگرافیک | زندگی به سبک امام رضا(ع)
* آداب زیارت امام رضا(ع)
توجه به زیارت قبور مطهر امامان معصوم (ع) همواره در سیره اهلبیت (ع) دیده میشود و نیز تأکیدات فراوانی نسبت به این امر برای شیعیان داشتهاند. از جمله مواردی که در ایندست روایات دیده میشود، برشمردن ثوابهای بالا بهواسطه زیارت قبور ائمه (ع) است تا گوشهای از اهمیت این موضوع را به شیعیان و محبانشان گوشزد کنند. شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه که از کتب اربعه شیعیان است، روایتی را با چنین مضمونی از رسول اکرم (ص) نقل میکند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّی بِخُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَکْرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کَرْبَهُ وَ لَا مُذْنِبٌ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ»؛ بهزودی پارهای از تن من در خراسان مدفون خواهد شد، که هیچ غمزدهاى او را زیارت نمیکند مگر آنکه خداى عزّ و جلّ غبار غم را از خاطرش برطرف میکند و هیچ گناهکارى مگر آنکه خدا گناهانش را میآمرزد.
اینک بهمناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت امام رضا (ع)، به برخی از آداب زیارت آن حضرت به نقل از رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره میکنیم.
* بسته پیامک ویژه شهادت امام رضا(ع)
دلم برای تو پر میکشد امام غریب
غمت ز سینه شرر میکشد امام غریب
زیارت تو که فوق همه زیارت هاست
دل مرا به سفر میکشد امام غریب
**********
انگور میدهند که قربانیات کنند
لازم نکرده دعوت مهمانیات کنند
صدها رواق در جگرت زهر باز کرد
میخواستند آینه بندانیات کنند
**********
عاقبت از زهر مأمون، پاره شد قلب رضا
در میان حجر در بسته، میزد دست و پا
گه، جوادش را، گهی معصومه، را میزد صدا
داغ او تا صبح محشر، بر دل سوزان ماست
**********
خادمت پشت در قصر خبر میخواهد
از شب مبهم این فتنه سحر میخواهد
کاش آن خوشه مسموم زبانش میگفت:
لب شیرین تو انگور مگر میخواهد؟
**********
کعبهی اهل ولاست صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا
در صف محشر خدا مشتری اشک اوست
هر که در اینجا کند گریه برای رضا
**********
کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد
دم از صفات رضا بی احد نخواهد زد
گدای کوی رضا شو که این امام رئوف
به سینه احدی دست رد نخواهد زد
**********
من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم
**********
شب شهادت مولای مهرپرور ماست
کسی که سایه لطفش پناهِ کشور ماست
شب شهادت هشتم امام معصوم است
**********
در اوج غربت و غم زهر کینه یارش بود
میان حجره دلش تنگ گلعذارش بود
در آرزوى جوادش دمى قرار نداشت
به آخرین نفسش چشم انتظارش بود
**********
نالهای بر لبم از فرط تقلا مانده
سوختم از عطش و چشم به دریا مانده
باز دلتنگ جوادم که در این شهر غریب
**********
آمد از راه و کشیده است عبا را به سرش
وای از سینۀ سوزان و دل شعله ورش
همچو شمعی که بسوزد ز شرر آب شود
آب کرد آتش آن زهر ز پا تا به سرش
**********
ای همه دلها، حرمت یا رضا
خلق خدا و کرمت یا رضا
جنّ و بشر، حور و ملک میبرند
سجده به خاک حرمت یا رضا
**********
بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت
بر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت
همچمون کبوتران ز عطش بال میزنم
لب تشنه ام، دلم، جگر پاره پاره سوخت
شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد
**********
هر که روی معرفت زیارت رضا کند
ز نعمت زیارتش زیارت خدا کند
ببین مقام زائرش که از طواف قبر
ثواب صد هزار حج خدا به او عطا کند
شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد.
**********
خواهی اگر ای دل که شود مشکلت آسان
در برزخ و در حشر نباشی تو هراسان
بگشای به درگاه رضا دست گدایی
بنشین به در خانهی سلطان خراسان
شهادت اقا امام رضا (علیه السلام) تسلیت.
**********
عرش را منتظر خویش دگر نگذارم
فرش را خسته و پیوسته قدم بردارم
آن چنان قوت زانوی مرا زهر گرفت
که شده روز، چنان شام، به چشم تارم
**********
السلام ای هشتمین مهر ولایت
السلام ای بحر اَلطاف و عنایت
ای فروغ آفتاب رحمت حق
ای مسیرت بر همه راه هدایت
شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد
**********
کاشکی همچون کبوتر میزدم پر در هوایت
یاکه بودم چون غباری بر ضریح با صفایت
کاشکی بودم غلامی از غلامان حریمت
خاک میگشتم بپای سائل صحن وسرایت
شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد
**********
صیدم و با دیدن صیاد گفتم یا رضا
تا گره در کار من افتاد گفتم یا رضا
آرزوی دیدن کرب و بلا را داشتم
رفتم و در صحن گوهر شاد گفتم یا رضا
شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد
**********
خوشا مشهد و شاه بی مثالش
خوشا آن صاحب ، صاحبْ کمالش
خوشا صحن پر از جاه و جلالش
خوشا هر کس که روزی شد وصالش
شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد
* اینفوگرافی | القاب امام رضا(ع)
*برگزیده اشعار شهادت امام رضا(ع)
کار تو همه مهر و وفا بود، رضا (ع) جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا (ع) جان
آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصومه مظلومه (س)، کجا بود رضا (ع) جان؟
بر دیدنت آمد چو جوادت (ع) ز مدینه
سوز جگرش، یا ابتا بود رضا (ع) جان
تنها نه جگر، شمعصفت شد بدنت آب
کی قتل تو این گونه روا بود، رضا (ع) جان
تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا (س)
بالای سرت نوحهسرا بود رضا (ع) جان
یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت (ع)
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا (ع) جان
جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها
این زهر، برای تو شفا بود رضا (ع) جان
از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضا (ع) جان
روزی که نبودیم در این عالم خاکی
در سینه ما، سوز شما بود رضا (ع) جان
از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
عمری در این خانه گدا بود رضا (ع) جان
غلامرضا سازگار
***
مسافری که اجل گشت همسفرش
سفر رسیده به پایان در آخر صفرش
هنوز آید از آن حجره غریب به گوش
صدای ناله آهسته پسر پسرش
چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند
که پاره جگرش، پاره پاره شد جگرش
اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن
جواد آمده از ره به دیدن پدرش
ز اشکهای جوادالائمه پیدا بود
که شسته دست دگر از جهان محتضرش
پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش
پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش
غلامرضا سازگار
***
آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی
نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی
صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی
زهر از جان تو آقا جگرت را میخواست
آتشی بر جگرت بود زمین افتادی
ناله میکرد جوادت به سرش میزد آه
اشک در چشم ترت بود زمین افتادی
مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی
ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین…
مسعود اصلانی
***
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت
میترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت
مردم میان شهر تماشات میکنند
این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت
دامان هیچ کس به سرت سر نمیزند
حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود
راهی برای دفن شه کربلا نبود…
علی اکبر لطیفیان
***
دل همیشه غریبم هوایتان کرده است
هواى گریه پایین پایتان کرده است
وَ گیوههاى مرا رد پاى غمگینت
مسافر سحر کوچههایتان کرده است
خداش خیر دهد آن کسى که بال مرا
کبوتر حرم باصفایتان کرده است
چگونه لطف ندارى به این دو چشمى که
کنار پنجرههایت صدایتان کرده است؟
چگونه از تو نگیرم نجات فردا را؟
خدا براى همینها سوایتان کرده است
چرا امید ندارى مدینه برگردى؟
مگر نه آنکه خدا هم دعایتان کرده است؟
میان شهر مدینه یگانه خواهرتان
چه نذرهاى بزرگى برایتان کرده است
تو آن نماز غریب همیشهها هستى
که کوچههاى خراسان قضایتان کرده است
سپیدهاى و به رنگ شفق در آمدهاى
کدام زهر ستم جابجایتان کرده است
علی اکبر لطیفیان
ناله و زمزمه مرغ سحر میآید
مگر امروز عزیزی ز سفر میآید
برو ای باد صبا گو به غریب الغربا
تقی امروز به دیدار پدر میآید
منتظر باش طبیبانه پسر از ره دور
سر بالین تو با دیده تر میآید
چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس
ناگهان دید جوادش که ز در میآید
لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست
آنچه در دست ز تاریخ و خبر میآید
دید در کرببلا زینب مظلومه زار
که حسین بر سر بالین پسر میآید
چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید
خون از آن صورت مانند قمر میآید…
***
در خاک میپیچد تنش را مرد غربت
دارد در این حالت تماشا مرد غربت
باید تماشا کرد و خون از چشم بارید
دریا به دریا همنوا با مرد غربت
هرم نفسهایش پر از تأثیر زهر، است
در آتش افتاده ست گویا مرد غربت
او آب را پس میزند ای وای، ای وای
در فکر عاشوراست آیا مرد غربت؟
یک شهر عاشق دارد و سرگشته اما
تنهاتر از تنهاست این جا مرد غربت
دردانهای بوی مدینه با خود آورد
خوبست دیگر نیست تنها مرد غربت
یک کهکشان راه است تا فهمیدن او
هفت آسمان شد فاصله تا مرد غربت
محمد بابامیری
***
آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش
یعنی امروزست روز نالههای آخرش
هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت
میکشد خود را به سوی خانه مثل مادرش
روی خاک کوچه دنبالش اگر دقت کنی
بنگری آثاری از خاکیترین بال و پرش
او زمین میخورد و میخندید بر حالش عدو
این هم ارثی بود که برده ز جدّ اطهرش
صحنه جان دادن او روضه مستوره شد
حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش
بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن
خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش
یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت
از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش
کربلا بابا رسید اما پسر افتاده بود
قلب شاعر آب شد در این دو بیت آخرش
هر چه قدر آغوش خود وا کرد اکبر جا نشد
تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش…
قاسم نعمتی
***
با سینهای که آتش از آن شعله میکشید
ناله برای کشته دیوار و در کشید
او بود و خاک حجره و یک ناله ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید
یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود
گاه سحر به جانب جانانه پر کشید
در انتظار آمدن میوه دلش
پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید
سینه زنان دریده گریبان پسر رسید
دستی به روی ماه کبود پدر کشید
شمس الشّموس روی زمین اوفتاده و
فریاد ای پدر ز دل خود قمر کشید
آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب
آمد تن امام زمانش به بر کشید
با دست زخم خورده خود دختر علی
تیر شکسته از تن ارباب در کشید
گل مانده بود در وسط تیغ و نیزهها
آمد ز پای ساقه یاسش تبر کشید
حسن لطفی
***
از داغ زهر پیکرم آتش گرفته است
گویی تمام بسترم آتش گرفته است
تر میکند لبان مرا کودکم ولی
از تشنگی، لب ترم آتش گرفته است
پا میکشم به خاک و نفس میزنم که شهر
از آه آه آخرم آتش گرفته است
حالا کبوتران به غمم گریه میکنند
از بال و پر زدن، پَرم آتش گرفته است
امشب تمام حجره من کربلا شده
یک جرعه آب، حنجرم آتش گرفته است…
حسن لطفی
زهر جفا نیلی نموده پیکر من
یعنی رسیده لحظههای آخر من
در بین حجره بر خودم میپیچم از درد
این چه بلایی بود آمد بر سر من
چشمم نمیبیند، زمین خوردم دوباره
این ضعف بسیارم شده درد سر من
درد کمر آخر امانم را بریده
تازه شبیه تو شدم ای مادر من
از روضههای «تازیانه»، «میخ»، «سیلی»
آتش زبانه میکشد از باور من
با هر نفس خون جگر میریزد از لب
آلاله میبارد کنار بستر من
شکر خدا این جا نبوده تا ببیند
این صحنه جان کندنم را خواهر من
تصویری از گودال و تلّ زینبیه
افتاده بین قاب چشمان تر من
محمد فردوسی
***
جگرش خون شد و چشمش نگران بر در بود
سینهاش سوخته از غربت و چشمش تر بود
وقت تودیع جگر گوشه خود را میخواست
به تمنای رخش دیده او بر در بود
سوخت از زهر، کسی که به حرم خانه وحی
عالم علم نبی، بضعه پیغمبر بود
در و دیوار هم از غربت او نالیدند
حجرهاش بس که غم انگیز و ملال آور بود
دل قدسینفسان غرق غم و محنت شد
که به بالین نه پسر داشت و نی خواهر بود
سوخت از یاد در سوخته گلشن وحی
گوئیا چشم به راه قدم مادر بود
آمد از راه به امید وصالش اما
اول وصل پسر، در نفس آخر بود
رفت او چون ز جهان خیل ملائک دیدند
در سماوات به پا شورشی از محشر بود
خار غم داشت به دل چون که «وفائی» میدید
هشتمین گل به گلستان نبی پرپر بود
سیدهاشم وفایی
***
ای دل غمزده برخیز و بیا گریه کنیم
وقت آن است که با اهل ولا گریه کنیم
همچو پروانه پر خویش به آتش بزنیم
یا بسوزیم چنان شمعی و، یا گریه کنیم
چون غریبان بنشینیم به بزم غم او
بر سر کوی غریب الغربا گریه کنیم
گاه گل بوسه به خاک حرم او بزنیم
گاه در خلوتی از اشک و دعا گریه کنیم
عرشیان در غم او سوک نشینند بیا
همره عرشنشینان خدا گریه کنیم
به غریبی و غم و محنت او ناله زنیم
بر دل شعلهور از زهر جفا گریه کنیم
پاره جان نبی پاره جگر شد، برخیز
ز جگر ناله زنیم و همه جا گریه کنیم
به جگر گوشه او تسلیتی برگوئیم
همره آن گل ماتم زده ما گریه کنیم
ای «وفائی» چو یتیمان پدر مُرده بیا
در شب شام غریبان رضا گریه کنیم
سیدهاشم وفایی
***
یا آن که بخوانید به بالین پسرم را
یا بر سر زانو بگذارید سرم را
شب تا به سحر چشم به راهم که نسیمی
از من ببرد سوی مدینه خبرم را
کی باور من بود که از آن حرم پاک
یک روز جدا گردم و بندم نظرم را
مجبور به تودیع حرم بودم و ناچار
در سایه اندوه نشاندم پسرم را
هنگام خداحافظی از شهر، عزیزان
شستند به خوناب جگر رهگذرم را
گفتم همه در بدرقهام اشک ببارند
شاید که نبینند از آن پس اثرم را
دامانم از این منظره پر اشک شد اما
گفتم که نبیند پسرم چشم ترم را
با کس نتوان گفت ولیعهدی مأمون
خون کرده دلم را و شکسته کمرم را
من سر به ولیعهدی دونان نسپارم
بگذارم اگر بر سر این کار سرم را
تهمت ز چه بندید به انگور، که خون کرد
همصحبتی دشمن دیرین جگرم را
آفاق همه زیر پر رأفت من بود
افسوس بدین جرم شکستند پرم را
آن قوم که در سایهام آرام گرفتند
دادند به تاراج خزان برگ و برم را
بشتاب به دیدار من ای گل که به بویت
تسکین دهم آلام دل در به درم را
روزم سپری شد به غم، اما گذراندم
با یاد تو ای خوب، شبم را سحرم را
محمدجواد غفورزاده
***
پر اشک است دو چشم تر تو
شده وقت نفس آخر تو
در دل حجره زمین افتاده
به روی خاک چرا پیکر تو
مرغ بسمل شدی و بال زدی
خاک حجره است به روی پر تو
آنقدر فاطمه (س) گفتی آمد
و شده سینهزنت مادر تو
خواهرت نیست کنارت اما
هتک حرمت نشده خواهر تو
گریه میکرد کنار تو جواد (ع)
خوب شد آمده او در بر تو
جگرت پاره تنت سالم بود
هست در دست تو انگشتر تو
گر چه از زهر گلویت میسوخت
پاره پاره نشده حنجر تو
سر تو در بدنت باقی ماند
به سر نیزه نرفته سر تو…
مجتبی شکریان همدانی
عکس گنبد حرم امام رضا
آقایمان آمد عبا روی سرش بود
رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود
در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد
یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود
دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار
پهلو گرفتن یادگار مادرش بود
او در میان حجرهای دربسته اما
صدها فرشته در کنار بسترش بود
او دست و پا میزد ولی با کام عطشان
گویا که دیگر لحظههای آخرش بود
اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود
یاد غریبیهای جد بیسرش بود
مردم گریز کربلایم اینچنین است
آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود
اما به دشت کربلا جور دگر شد
اربابمان بالای نعش اکبرش بود
باید جوانان بنیهاشم بیایند
تا این بدن را بر در خیمه رسانند
حبیب باقرزاده
***
ای ضامن آهو همه بود و نبودم
قربان تو و لطف و عطای تو وجودم
جان میدهم آقا! عوضش عشق عطا کن
در معاملهای یک طرفه طالب سودم
در بین محبان تو آلودهترینم
شرمنده از اینم که مطیع تو نبودم
گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای
صد حیف که آغوش برایت نگشودم
گاهی به سر سفره کنار تو نشینم
همراه تو ای شاه غذا میل نمودم
یا فاطمه (س) میگویم و این اذن دخول است
راهم بده من سینهزن یاس کبودم
گفتم به شما شیعه اثنی عشرم، نه
از کودکیام گریه کن جدّ تو بودم
در صحن دو چشم من از آن روز که وا شد
با گریه و با اشک حسینیه بنا شد
ای حضرت سلطان بنگر حال گدا را
از من بخر این ناله و این اشک و بکا را
پر باز نکردی و کرم لااقل آقا
وا کن به روی من یکی از پنجرهها را
ای دست شفابخشی تو پنجره فولاد
انگار مسیح از تو گرفته است شفا را
این نقطه پایان محرم، صفر ماست
امضا بنما تذکره کرب و بلا را
امروز، دو ماه است عزادار شمائیم
سخت است در آریم ز تن رخت عزا را
در روز سیهپوشیمان مادرمان بست
با دست خودش دکمه پیراهن ما را
امروز ولی نیست توقع که بیاید
باید که کند دفع خطر شیر خدا را
جز اشک ندارم به کفم، شاید همین اشک
خاموش کند دامن ام النّجبا را
امروز که از زهر، ز پا تا سرتان سوخت
انگار دوباره، پس در مادرتان سوخت
تو آمدی و بود عبا بر سرت آقا
خون بود سفیدی دو چشم ترت آقا
وقتی به روی خاک نشستی به گمانم
شد زنده تو را خاطره مادرت آقا
ای لاله شاداب گلستان امامت
دست چه کسی کرد تو را پرپرت آقا
این کیست عمامه به سرش نیست؟ جواد است
از راه دراز آمده تاج سرت آقا
شد موقع تحویل امانات امامت
دادی به پسر خاتم انگشترت آقا
صد شکر سر تو به روی دامن او بود
وقتی که کشیدی نفس آخرت آقا
چشم تو به ره ماند و نیامد به کنارت
در موقع جان دادن تو خواهرت آقا
تشییع شدی لیک نه در زیر سم اسب
گل بود که میریخت روی پیکرت آقا
کی با لب تشنه سرت از پشت بریدند؟
آیا پی انگشترت، انگشت بریدند؟
سعید توفیقی
عطر امام رضا(صابر خراسانی)
مداحی شب شهادت امام رضا(محمود کریمی)
کلیپ شهادت امام رضا(ع)(میثم مطیعی)
مداحی شهادت امام رضا(حمید علیمی)
مداحی شهادت امام رضا(جواد مقدم)