در بخشی از کتاب «رهبر به روایت همسر شهید» میخوانیم: «دلش نمیآمد بیدارش کند، اما دلم میخواست بیدار میشد، گریه میکرد، به کمکم میآمد و نمیگذاشتیم از درِ اتاق بیرون برود، اما اینها همه در خیالم بود...»