در این کتاب ذکر شده است: «و… او به من صدمه زد لانا.» مثل یک تجربه فرا-جسمانی بود. وحشت کرده بودم، گیج شده بودم.» در این کتاب آمده است که مادر آنها به ناتالی گفته است: «با آن کنار بیا.»