حلقه وصل: روز عید قربان از اعیاد مهم اسلامى است. این روز یادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهیم(ع) در برابر پروردگار خویش است، آن جا که فرمان حق براى ذبح اسماعیل صادر شد، و ابراهیم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى این فرمان شد و اسماعیل را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد، ولى ندایى رسید که اى ابراهیم از عهده این آزمون الهى برآمدى! دست نگهدار که فرمانبردارى خویش را به درستى اثبات کردهاى.
جبرئیل همراه با «قوچى» فرود آمد و ابراهیم آن را قربانى کرد، و سنّت قربانى در منا از آن روز برقرار شد، این روز، روز عید و خوشحالى و سرور است. زیرا علاوه بر این که بنده اى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بیرون آمد و بندگى خویش را در پیشگاه خداى بزرگ ثابت کرد، گروه عظیمى از بندگان مخلص خدا به او تأسّى جسته، به زیارت خانه خدا مى شتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مى دهند.
در اینفوگرافی زیر با ویژگیهای عید قربان بیشتر آشنا شوید:
* برخی اعمال عید سعید قربان
* اعمال شب عید
شب دهم ذیالحجه از شبهای مبارک است و جزء چهار شبی است که احیاء و شب زندهداری در آنها مستحب است. در شب عید قربان، درهای آسمان باز است.
برای این شب اعمالی ذکر شده است:
- زیارت امام حسین علیه السلام.
- خواندن دعای یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلیَ الْبَرِیَّةِ که در شب جمعه هم وارد شده است
* اعمال روز عید
۱ـ غسل کردن است که به گفته مرحوم «علاّمه مجلسى»، غسل در آن روز سنت مؤکد است تا آن جا که بعضى از علما آن را واجب دانستهاند.
۲ـ نماز عید قربان است و نحوه انجام آن، به همان کیفیّتى است که در نماز عید فطر گفته شد و نماز عید قربان در زمان غیبت امام(عج) مطابق مشهور فقهاى عظام، سنت مؤکد است.(خواه به صورت جماعت خوانده شود یا فرادى).
۳ـ مستحب است دعاهایى را که پیش از نماز عید و قبل از آن وارد شده است بخواند. به فرموده مرحوم «علاّمه مجلسى»، بهترین دعاها، دعاى چهل و هشتم «صحیفه کامله سجادیه» است که اولش این است: أللّهُمَّ هذا یَومٌ مُبارَک و اگر دعاى چهل و ششم را نیز بخواند بهتر است.
۴ـ خواندن دعاى ندبه در این روز و سایر اعیاد مستحب است.
۵ـ قربانى کردن در این روز براى همه مستحبّ مؤکّد است و بسیار سفارش شده است، تا آن جا که برخى از علما آن را بر کسانى که توانایى دارند واجب دانسته اند و مستحب است بعد از نماز عید، کمى از گوشت آن بخورد.
و نیز مستحب است هنگام قربانى این دعا را که از امام صادق(ع) نقل شده است بخواند:
وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضَ، حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما أنَا
من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم و
مِنَ الْمُشْرِکینَ، إنَّ صَلاتى وَ نُسُکى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ
از مشرکان نیستم. نماز و قربانى و زندگى و مرگم براى خداوندى است که پروردگار
الْعالَمینَ، لا شَریکَ لَهُ، وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ. اَللّهُمَّ مِنْکَ
جهانیان است. شریکى براى او نیست. من به این برنامه مأمور شدم و از مسلمانانم. خدایا از تو و
وَلَکَ، بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ اَکْبَرُ. اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّى.
براى توست. به نام خدا و خداوند بزرگتر است. خدایا از من قبول فرما.
* البتّه اگر به نیّت چند نفر قربانىِ مستحب انجام شود، بگوید: اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا
بسیار مناسب است افراد توانگر، در این روز قربانى نمایند و اکثر آن را به فقرا و نیازمندان انفاق کنند و به همسایگان و آشنایان نیز بدهند.
در روایتى است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: امام على بن الحسین و امام باقر (علیهم السلام) گوشت قربانى را سه قسمت مىکردند؛ یک قسمت آن را به همسایگان مىدادند و یک قسمت آن را به نیازمندان و قسمت سوم را براى اهل خانه نگه مىداشتند.
۶ـ تکبیرات مشهور زیر را بگوید؛ براى کسانى که در این ایّام توفیق حضور در مراسم حج و صحراى «منى» را دارند، بعد از پانزده نماز این تکبیرها را مى خوانند؛ از نماز ظهر روز عید، شروع کرده تا نماز صبح روز سیزدهم؛ ولى کسانى که در آن جا نیستند، بعد از ده نماز آنها را مى خوانند، از نماز ظهر روز عید آغاز نموده، تا نماز صبح روز دوازدهم، و آن تکبیرها مطابق روایت کتاب شریف «کافى» چنین است:
اَللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، و للهِِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَکْبَرُ عَلى
خدا بزرگتر از توصیف است معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است و ستایش خاص خداست خدا بزرگتر است بر آنچه
ما هَدانا؛ اَللهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاَْنعامِ; وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أبْلانا.
ما را راهنمایى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزیمان کرد از چهار پایان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاصّ خداست براى آن که آزمود ما را.
حدّاقل این تکبیرها را بعد از نماز در این ایّام، یکبار بگوید ولى اگر تکرار نماید، بهتر است، و حتّى اگر بعد از نوافل نیز بگوید خوب است.
* از عید قربان تا غدیر در کلام رهبر انقلاب
* پیامک تبریک عید سعید قربان
عید قربان زنده دارد یاد قربانگشتگان را
پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را
خیز و در این عیدقربان سوی قربانگاه رو کن
معنی بیت و حرم را در شهادت جستوجو کن . . .
**********
عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان عزیزترین،
و گذشتن از همه وابستگىها به عشق مهربانترین.
عید شما مبارک
**********
ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب
آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!
**********
بندگی کن تاکه سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تا خلیلالله دورانت کنند
عیدتون مبارک
**********
خدایا قسمت میدهم هر لحظه کمکم کنی تا نفسم را
به قربانگاه درگاهت عرضه کنم و تو قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را عنایت فرما.
عید سعید قربان مبارک
**********
نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه میآرم «منم» را
قربان، عید سرسپردگی و بندگی مبارک
**********
خوشا آنان که با حق آشنایند
مطیع محض فرمان خدایند
چو ابراهیم اسماعیل خود را
فدای امر الله مینمایند
عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک
**********
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه؟
نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه؟
برای طوف کویت جامه احرام بربستم
گدای دورهگرد گوشه خوانت شوم یا نه؟
**********
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاكی چشمه زمزم
مبارک باد عید قربان، نماد بزرگترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس
**********
ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید
* اشعار عید سعید قربان
چرخ زدم چه ناگاه؛ نور شدم چه آسان
روح من از مدینه ست؛ خاک من از خراسان
کیست برابر من؟ آن سویِ مشعرِ من
کُشته ی آن نگاهم در شب عید قربان
سنگ بزن که در من، آینه ای برویَد
سنگ بزن که در من شور گرفته شیطان
نذر دلم کن امشب؛ سِلسله الذَّهَب را
چیست به غیر زنجیر، سلسله های عرفان
دف بزنید امشب؛ با دل من بچرخید
عقل بگو بچرخد؛ عشق بگو بچرخان
این تب لیله القدر یا تب عید اضحی ست
این شب عید فطر است یا شب عید قربان؟
علیرضا قزوه
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده ست جان در پنجه ی گُرگِ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حُلّه ی احرام از انوار ربّانی کنید
در مسیرِ وَجه رَبّک پای جان بگذاشته
گام اول در هُوَ الهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هُو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حُلّه احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آئینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شَوی سر تا قدم آئینه حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر بُرّنده تر
ای عجب نازکتر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کُندی می کنی در امرِ ربّ العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب، پُر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نَبُر
ناگهان آمد ندا از جانب ربّ جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدق ات را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صُلب تو
فدیه آورده ست بر فرزند پاک ات جبرئیل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی؛ تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیل
ما تو را در بوته ی اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزّت تو کرد شیطان را ذلیل
کُشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنّت به صحرای مناست
غلامرضا سازگار
ساقی، مِیِ نابم ده؛ دیوانه و مستم کن
دیوانه ی دیوانه، زنجیر به دستم کن
هر دم بده پیمانه با ساغر جانانه
بی خود ز خودم بنما؛ بی هیچ ز هستم کن
جان را چه کنم دیگر؛ جانانه به بر دارم
زَن شعله به این جان و بی پایه و بستم کن
انداز تو جانم را اندر خمِ می، ساقی
هفت غسل بده آن را؛ پاک از همه پَستم کن
دنیا و ما فیها، دیگر به چه کار آید
زنجیر عبودیّت بر گردن و دستم کن
با خنجر پولادین بر گیر ز من دیده
آزاد کن این دل را؛ دلدار پرستم کن
بر درگهِ معشوقم؛ مشتاق وصالم من
انگشتریِ عقدش، جانا تو به دستم کن
آموز به من ساقی؛ تو رسمِ وفاداری
یادآوری عهدم از روز اَلَستم کن
پیمانِ الستِ حقّ یا عقدِ عبودیّت
فخر است برای من؛ مانع ز شکستم کن
محمد رجبزاده
اول عشق ست ای جان! قُل هُوَ اللهُ أحد
دف بزن؛ ساغر بچرخان؛ قل هو الله احد
گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان
آه از این مضمون سوزان! قل هو الله احد
حضرت لیلی! بیا در صحنه و چرخی بزن
یک غزل مجنون برقصان؛ قل هو الله احد
ساغری آغوش وا کن؛ یک تبسّم مِی بریز
اندک اندک جمع مستان ... قل هو الله احد
می کنم سجّاده را رنگین به مِی، فتوا بده
زُهد من را مِی بنوشان، قل هو الله احد
بر سر آنم به حکم عشق، رقص خون کنم
با دلی عاشق، غزلخوان، قل هو الله احد
در کمند زلف تو پیچید دل، یا لَلعَجَب
دید صدها عید قربان، قل هو الله احد
زیر شمشیر غمت، عشق ست سر دادن به شوق
دست افشان، پایکوبان، قل هو الله احد
من شبی تاریک تاریکم؛ تبسم کن مرا
جلوه کن ای ماه تابان! قل هو الله احد
تشنه ی وصلم؛ الا یا ایّها السّاقی! وصال
اول عشق ست ای جان! قل هو الله احد
رضا اسماعیلی
ای مِنای معرفت، دلهایتان
روی جانان شمع محفلهایتان
در هُوَ الهُو خویش را فانی کنید
عید قربان است؛ قربانی کنید
مشعر و خیف و منا را بنگرید
با نگاه دل خدا را بنگرید
سینه نورانی، نفَسها مُشک خیز
چشمها چون ابر رحمت اشکریز
خاک با مُشک و عبیر آمیخته
اشک مهدی در بیابان ریخته
ای منا! آهنگ دیگر ساز کن
دفتر اسرار خود را باز کن
وصف آن پیر خداجو را بگو
قصّه ی قربانی او را بگو
عشق اینجا خودنمایی می کند
مرگ، دائم، دلربایی می کند
کارد لرزد در کف دست پدر
روح رقصد در تن پاک پسر
بوسه های تیغ روی حنجر است
یا نوازشهای دست هاجر است
عشق می جوشد به رگهای خلیل
تیغ می گوید که یَنهانی جلیل
دوست بهر دوست خود را ساخته
تیغ اینجا رنگ خود را باخته
اَللَّه، اَللَّه همّتی کن جبرئیل
تا بگیری تیغ از دست خلیل
این که کرده جان خود تسلیم دوست
لحظه ای، آنی نمی گنجد به پوست
در جبینش نور احمد را ببین
دیده بگشا و محمّد را ببین
ای قضا ز امر خدا تعجیل کن
خلق را قربان اسماعیل کن
ای فلک دست دعا از دل برآر
ای ملک از عرش قربانی بیار
آی حُجّاج این ندا را بشنوید
بشنوید اینک خدا را بشنوید
در منا از سوی ربّ العالمین
گوسفند آورده جبریل امین
کای خلیل از تو پذیرفتیم ما
امتحان بود آنچه را گفتیم ما
کردی اجرا آنچه را ما خواستیم
بر خلیلیّت تو را آراستیم
هر چه هست و نیست در فرمان ماست
تیغ در دست تو، حکم از آنِ ماست
بندگی کردی خلیل ما شدی
همدمی بر جبرئیل ما شدی
این ذبیح ماست؛ رویش را ببوس
تیغ بگذار و گلویش را ببوس
گر چه طفل ات تیغ ما را مشتری است
آنکه باید ذبح گردد؛ دیگری است
او سراپایش نشان هر بلاست
قتلگاهش در مِنای کربلاست
پیش از آن کآید وجودت در وجود
بوده بر سجّاده ی خونش، سجود
پیشتر از خِلقت این روزگار
کرده اسماعیلها بر ما نثار
تو خلیل مایی؛ امّا او ولیّ ست
نام زیبایش حسین بن علی ست
عشق تا شام ابد مرهون اوست
اشک میثم ها نثار خون اوست
غلامرضا سازگار
ای عزیزان، به شما هدیه ز یزدان آمد
عید فرخنده و نورانی قربان آمد
حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعه ی حضرت سبحان آمد
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما، نعمت باران آمد
خاک میسوخت در اندوه عطش با حسرت
نقش در سینه ی این خاک، گلستان آمد
امر شد تا که به قربانی اسماعیلش
آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد
امتحان داد به خوبی به خدا، ابراهیم
جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد
آن حسینی که ز حجّ رفت سوی کرب و بلا
به خدا بهر سرافرازیِ قرآن آمد