به گزارش حلقه وصل، گفته میشود موج سوم عصر اطلاعات بعد از پشت سر گذاشتن اقتصاد دیجیتالی و اقتصاد شبکهای، اکنون مبتنی بر اقتصاد و سازمانهای کوچک دانشبنیان است. تجربیات کشورهای مختلف نشان میدهد که شرکتهای کوچک در توسعه فناوری، رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال مولد نقش اساسی دارند و به گفته اکثر صاحبنظران زیربنای اقتصاد دانشبنیان به شمار میروند. مهمترین ویژگی و مزیت این بنگاهها علاوه بر روانتر بودن و داشتن قدرت سازگاری با شرایط متغیر محیطی، وضعیت رقابتپذیری و نوآورانه آنان است.
نگاهی به فعالیت بنگاههای کوچک دانشبنیان یا واحدهای بزرگ صنعتی حاصل از ادغام چند واحد کوچک یا یک ائتلاف استراتژیک در کشورهای به اصطلاح توسعهیافته و یا در حال توسعه، بیانگر نوعی ارتباط تنگاتنگ و مؤثر میان پیشرفت اقتصادی- اجتماعی این کشورها با توسعه این بنگاهها است.
به عبارت دیگر موتور محرک پیشرفتهای فناورانه، ایدههای کاربردی خلاقانهای است که در ذهن کارآفرینان، مخترعان و مبتکران شکل میگیرد و با پیگیری جدی آنان در قالب کسب و کاری جدید به بار نشسته و آغازگر مفهوم کارآفرینی است اما اغلب این کارآفرینان، فارغالتحصیلان جوان و خوشفکری هستند که فاقد تجربه در سه عامل اصلی برای موفقیت در بازار رقابتی هستند.
این عوامل عبارتاند از: 1- دانش و تجربه مدیریتی 2- منابع مالی کافی 3- بازار و مشتری
بسیاری از این تلاشها جهت راهاندازی کسب و کار جدید یا تغییر رویکرد ایدههای گذشته در سازمانهای بزرگ بر اساس شرایط تازه بازار (نظیر شرایط تحریم) به دلیل نبود این سه عامل با شکست مواجه میشود. از میان این سه عامل در این جا بیشتر به مبحث دانش و تجربههای مدیریتی به مفهوم عام و مهارتهای رهبری به طور خاص در هدایت شرکتهای نوپای دانشبنیان پرداخته میشود.
در حوزه درونسازمانی، یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر فعالیت بنگاههای کوچک دانشبنیان عدم برخورداری از مهارتهای مدیریتی در رأس این واحدها است. این مؤسسات که معمولاً از سوی متخصصین و مهندسین کارآفرین تأسیس میشوند قادر به مدیریت مناسب و بهینه منابع و هدایت جریان هزینهها نیستند.
این در حالی است که شرکتهای دانشمحور با تغییرات و تحولات نوظهوری در محیطهای اقتصادی، اجتماعی، فناوری، فرهنگی و سیاسی مواجه هستند. شرکتهای دانشبنیان فرایند محوری خود را بر اساس دانش انتخاب کرده و برای حرکت در مسیر اقتصاد دانشمحور گام بر میدارند و بنا بر این بیشتر در معرض تغییر و تحولات نوظهور قرار دارند و برای باقی ماندن و فعالیت در رقابت باید با مفاهیم جدید در عرصه سازمان و مدیریت آشنا شده و آنها را به کار برند.
در واقع برای رقابتپذیر باقی ماندن، توجه به این نکته ضروری است که مدیران مؤسسات دانشمحور باید به آموزههای مدیریتی توجه کنند و آنها را به کار گیرند.
از طرفی امروزه فضای رقابتی موجود، تمامی سازمانها را وادار به مدیریت داراییهای نوآورانه، فناورانه و دانش خود کرده است. به همین جهت مفاهیم مدیریت فناوری، مدیریت نوآوری و مدیریت دانش در بنگاههای دانشبنیان که محصولات با فناوری برتر را تولید میکنند یا در تولید محصولات خود از فناوریهای برتر بهره میگیرند از اهمیتی دوچندان برخوردار شده است.
مدیریت نوآوری، مدیریت دانش و مدیریت فناوری سه مفهوم اساسی و موردنیاز برای شرکتهای دانشبنیان است، بنابر این محققین برای یکپارچهسازی این سه نوع مدیریت و بهرهگیری از ویژگیهای هر یک، و جلوگیری از دوبارهکاری و مدیریت جزیرهای مفاهیم پیشرفتهتری نظیر چارچوب دانش فن نوآوری را پیشنهاد کرهاند.
بنابراین شرکتهای دانشبنیان نیاز به مدیریت پیچیدهتری نسبت به سایر سازمانها دارند با این وجود به دلیل آنکه معمولاً این شرکتها توسط مهندسین جوان و بدون آموزههای مدیریت و رهبری لازم تأسیس و هدایت میشوند بنا بر این عموماً این مؤسسات در سالهای اولیه به شدت درگیر مسائل و مشکلات مدیریتی هستند. به عنوان مثال برخی پژوهشگران دریافتند که مدیر- مالکان شرکتهای کوچک، بعضاً حتی معنی واقعی مدیریت منابع انسانی را درک نمیکنند.
در تحقیقات دیگری نیز مشخص شده ضعف عمده شرکتهای کوچک در ایران ریشه در تواناییهای کارآفرینی، مدیریتی و آموزشهای مربوطه دارد. بنابراین تا اینجا لزوم آموزههای مدیریتی به طور عام برای مهندسین جوان و کارآفرین جهت هدایت مؤسسات نوپای دانشبنیان مشخص شد اما همانطور که عنوان شد در مسأله هدایت یک سازمان، مدیریت با رهبری کاملاً متفاوت است. اینکه هدایت یک شرکت نوپای دانشبنیان نیازمند چه رویکردی است نیاز به کنکاش بیشتری دارد.
هدایت یک شرکت نوپای دانشبنیان در سالهای اولیه قویاً نیازمند مهارتهای رهبری است. میدانیم که شرکتهای کوچک در سالهای اولیه تأسیس و رشد خود به شدت مستعد شکست و انحلال هستند تا جایی که تحقیقات 80 درصد شرکتهای کوچک را در 5 سال اول در معرض شکست میداند، در تحقیق دیگری نرخ شکست این شرکتها فاجعهآمیز توصیف شده است.
بنابراین رهبری یک شرکت دانشبنیان در سالهای اولیه و گذر از «دره مرگ» اساسیترین نیاز این شرکتهاست. این مسأله ای است که رویکرد رهبری در مهندسی را برای مهندسان کارآفرین در هدایت شرکتهای نوپای دانشبنیان و البته در پیادهسازی رویکردهای تازه رقابتی (شرایط تحریمی) برای شرکتهای بزرگ بسیار حائز اهمیت میکند.
در فرهنگ کارآفرینانه، رفتار سازمانی فرصت محور بوده و فرصتیابی محدود به حوزه محدودی نیست و شکست، مذموم نیست؛ در حالی که در فرهنگ اداری، جستجوی فرصتها محدود به منابع در دسترس بوده و شکست و عدم موفقیت مذموم و ناپسند است.
فرهنگ کارآفرینی، فرهنگ شرکتهایی است که ایدههایی را ایجاد کرده و برای آن ارزش قائلند. سازمانهایی که به صورت کارآفرینانه مدیریت میشوند کارکنان را به خلق ایده و درگیر ساختن در فعالیتهایی تشویق میکنند که منجر به ایجاد بازده بالاتر میشود.
ویژگی بارز اقتصاد امروز، تغییرات سریع است. بنا بر این کشورهایی میتوانند در چنین اقتصادی موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. اگر نگاهی بر سیر تاریخی نظریات توسعه اقتصادی داشته باشیم، در مییابیم که جدیدترین این نظریات تأکید دارند که توسعه صنعت و پیشرفت در اقتصاد جامعه مبتنی بر تغییر ایدهها و خلق نوآوریها است و بدون قرار گرفتن در صف پیشروان علم و نوآوری، هیچ کشوری در پیمودن سریع مسیر توسعه موفق نخواهد بود.
طبیعی است که بارزترین ابزاری که میتواند ما را به این مقصود برساند، کارآفرینی است. در نظام اقتصادی مبتنی بر کارآفرینی، نوآوران و صاحبان فکر و ایده، سرمایههای اصلی یک بنگاه اقتصادی و از عوامل اصلی توسعه پایدار محسوب میشوند. کارآفرینی با توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها رابطه تنگاتنگی دارد و امروزه یکی از شاخصهای توسعه در کشورهای روبه رشد محسوب میشود.
مطالعات و تحقیقات نشان میدهد کارآفرینی نقش شایسته و بایستهای در رشد و توسعه اقتصادی، حضور فعال در بازارهای جهانی، رقابت، اشتغالزایی پایدار، توسعه عدالت، کاهش فقر، درآمد ملی و حل مشکلات جامعه دولت و بخش عمومی دارد. برای توسعه کارآفرینی در کشور به کارآفرینان توانمند نیاز است.
منظور از توسعه کارآفرینی ایجاد فرهنگ کارآفرینی در کشور، تقویت گرایش مثبت عمومی به کارآفرینی و در پی آن افزایش نرخ فعالیتهای کارآفرینانه است. کارآفرینی نه تنها یک حوزه علمی نوخاسته بلکه یک نوع راه و رسم زندگی است. واقعیت امر این است که توسعه در کشور اسلامی ما مستلزم ظرفیتسازی کارآفرینانه در بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است. این امر منجر به پرورش افرادی میشود که میتوانند در بخشهای مختلف جامعه کسب و کارهای نوین ایجاد کنند، ظرفیتهای موجود را توسعه دهند و با نوآوری، مشکلات جامعه،دولت و بخش عمومی را کاهش دهند.
در صورت تحقق این هدف مهم، از ظرفیتهای بالقوه در جامعه حداکثر استفاده به عمل خواهد آمد و اشتغالزایی، عدالت و رفاه اجتماعی، توسعه پایدار، کیفیت زندگی نشاط و امید به زندگی و اقتدار ملی در ایران اسلامی را به دنبال دارد.
بر این اساس رفع معضل بیکاری دانشآموختگان با آموزش مهارتهای کارآفرینانه به دانشجویان و دانشآموختگان همه رشتهها از یک سو و توسعه انواع رشتهها و گرایشهای جدید کارآفرینی در کنار سایر دروس رشتههای موجود از سوی دیگر ممکن خواهد بود.
از این طریق تعداد بیشتری از دانشآموختگان به سوی تأسیس کسب و کار و ایجاد اشتغال برای سایر بیکاران گام بر خواهند داشت. استفاده از ظرفیتهای موجود و توسعه فناوری پیشرفته به وجود افراد خلاق، نوآور و کارآفرین در جامعه نیاز دارد که این نیاز در همه بخشها و رشتهها مشهود و ملموس است.
*دانشآموخته اقتصاد و کارآفرینی دانشگاه اصفهان و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی
منابع پژوهش:
- فصلنامه تخصصی پارکها و مراکز رشد، شماره 29 و35
- مجله پژوهش مجلس، شماره 59
- نشریه مدیریت دولتی دانشگاه تهران، شماره یک
- نظریههایکارآفرینی، انتشارات دانشگاه تهران