
به گزارش حلقه وصل: رئیسجمهور اوکراین «ولودیمیر زلنسکی» روز شنبه، تنها یک روز بعد از آنکه در کاخ سفید در محاصره آتش خشم رئیسجمهور آمریکا «دونالد ترامپ» و معاونش، «جی دی ونس» قرار گرفت باز هم به مذاکره با آمریکا چراغ سبز نشان داد.
او روز شنبه برای چندمین بار بعد از آن ده دقیقه آتشین کاخ سفید همان جملاتی را بر سر زبان آورد که ترامپ و ونس میگفتند مایل بودهاند آن را بشنوند، اما اوکراینیها آنها را از شنیدنش در سالهای جنگ دریغ کردهاند: «کمک آمریکا عامل بقای ما بوده و میخواهم به این اعتراف کنم».
این البته تنها رقص زلنسکی به ساز ترامپ و آمریکا در این دو روز نبوده. او تنها دقایقی بعد از اخراج از کاخ سفید از هر فرصتی که توانست برای خوشرقصی استفاده کرد و حتی گفت که آماده امضای توافق معدن با ترامپ است.
«جاکویی هنریش» خبرنگار «فاکسنیوز» در کاخ سفید از لفظ «التماس برای مذاکره» جهت توصیف رفتار زلنسکی بعد از آن همه رفتار تحقیرآمیز در کاخ سفید استفاده کرده است.
این خبرنگار که یکی از حاضران جلسه پرتنش روز جمعه در کاخ سفید بود به پایگاه «ریلکلییر پالیتیکز» گفته که زلنسکی بعد از بگو مگو با ترامپ «التماس میکرده» که در کاخ سفید بماند و مذاکره کند.
پاسخ ترامپ به چنین رفتاری مشخص و قابل پیشبینی است: زلنسکی و هیئت همراه او از کاخ سفید بیرون رانده شده و به آنها دستور داده شد تا زمانی که آماده پذیرش شرایط آمریکا نیستند به آنجا بازنگردند.
اما زلنسکی تا اینجای کار چه واکنشی به این همه رفتار تحقیرآمیز نشان داده؟ تشکر بیشتر از ترامپ و درخواست بیشتر مذاکره! یعنی همان کاری که دونالد ترامپ را به عنوان یک بیمار مبتلا به اختلال شخصیت نارسیسیزم بدخیم به هضم بیشتر اوکراین در دل منافع آمریکا و تحقیر ملی بیشتر این کشور ترغیب خواهد کرد.
رفتار رئیسجمهور اوکراین در این موقعیت مصداقی بارز از «سندروم استکهلم» است؛ عارضهای روانشناختی که در آن یک فرد (یا یک کشور) به جای آنکه از کسی که او (یا کشوری دیگر) را هدف آزار و اذیت و تحقیر قرار میدهد فاصله بگیرد اتفاقاً بیشتر خودش را تسلیم آزارگریها و سوءاستفادههای او میکند.
سندرم استکهلم چیست و چطور شکل میگیرد؟
نام عارضه، چنانکه معروف است، از یک حادثه گروگانگیری در سال ۱۹۷۳ در یکی از بزرگترین بانکهای استکهلم نشأت گرفته. در آن حادثه دو گروگانگیر ۴ کارمند بانک را به مدت ۶ روز به اسارت گرفته و در یکی از خزانهها زندانی کردند.
نکته تعجبآور آنکه اسرا در این مدت کوتاه چنان وابستگی و اتکایی به گروگانگیرها پیدا کردند که حتی از همکاری با پلیس برای دستگیری آنها سر باز میزدند و بعد از آزادیشان هم از آنها دفاع میکردند. آنها حتی حاضر به شهادت در دادگاه علیه گروگانگیرها و تقبیح اقدامات مجرمانهشان برای سرقت هم نبودند.
چه مکانیسمهایی ممکن است در شکلگیری این نوع پیوند سمی میان قربانی و آزارگر در کار باشند؟ در پاسخ به این سوال، تبیینهای زیادی ارائه شدهاند اما یکی از جامعترین آنها توضیحی است که در اصل برای پدیدهای بسیار مشابه اما کلیتر به نام «پیوند تروما» (Trauma Bonding) ارائه شده است. (سندرم استکهلم خودش یکی از انواع پیوند تروما است).
گفته میشود پیوند تروما در واقع هنگامی اتفاق میافتد که بقاء یا حیات و ممات یک طرف در دستان طرف دیگری قرار میگیرد که در همان حال که تنها منبع حمایت و احتمال بقاء است میتواند در نقش بزرگترین منبع آزار و تهدید بقاء هم جلوه کند.
در چنین شرایطی گویی دستگاه روان برای کاستن از بار فشار روانی و جلوگیری از فروپاشی در نتیجه هجوم هیجانات منفی نظیر ترس به صورت خودکار چهره طرف آزارگر را تلطیف کرده و حتی او را تا قامت ناجی ارتقاء میدهد.
لحظه استکهلمی زلنسکی
قابل استدلال است که زلنسکی رابطهای از همین نوع با آمریکا برقرار کرده است. او با اعتماد به وعدههای آمریکا برای الحاق اوکراین به ناتو اجازه داد منافع کشورش توسط ایالات متحده گروگان گرفته شود و حال خود میگوید چارهای جز التماس به گروگانگیر برای بقای کشورش ندارد.
زلنسکی مضاف بر این با اعتماد به غرب منافع ملی اوکراین کشورش را قربانی منافع آمریکا و ناتویی کرد که در آن مقطع زمانی به یک جنگ نیابتی با روسیه نیاز داشتند.
او حتی درک درستی از کمکهای اعطایی آمریکا در دوران ریاستجمهوری جو بایدن هم نداشت. دو سال پیش هنگامی که بایدن خطاب به زلنسکی گفت که «هرگز تنها نمیمانید» شاید او تصورش را هم نمیکرد که در عوض کمکهایی که از ایالات متحده دریافت میکند دونالد ترامپ معادن اوکراین را گروگان خواهد گرفت.
این همان «تقویت (تشویق) متناوب» (Intermittent Reinforcement) است که گفته میشود یکی از عوامل مهمی است که در شکلگیری و حفظ پیوندهای ترومایی نقش دارد.
منظور از این برنامه تشویق آن است که طرف سوءاستفادهگر به صورت یکدست تنبیهگر و آزاردهنده نیست که تکلیف قربانی با او مشخص باشد بلکه در رابطه با او دوزهایی اندکی از مشوقها و رفتارهای مثبت در لابلای تجارب منفی و آزاردهنده پیچیده شده و فضایی غبارآلود برای تصمیمگیری ایجاد میشود.
یکی از عواملی که باعث میشود خروج از رابطههایی که مبتنی بر پیوند تروما هستند بسیار دشوار باشد همین است که طرف قربانی دقیقاً نمیداند که نوازش نصفه و نیمهای که به آن اعتیاد پیدا کرده بعد از چند سوءاستفاده و ضربه بالاخره از راه خواهد رسید.
به غیر از اوکراین، ایالات متحده از کمکهایی که به هر کشور دیگری ارائه میکند نیز به همین صورت برای گروگان گرفتن سیاستها و منافع آن کشور در جهت منافع خودش استفاده میکند.
حال شاید بهتر بتوان مفهوم این جمله «هنری کیسینجر»، وزیر خارجه اسبق و نظریهپرداز معروف آمریکایی را درک کرد که گفته «دشمنی با آمریکا خطرناک اما دوستی با او کشنده است».