به گزارش حلقه وصل: محمدجواد اخوان در یادداشتی نوشت: با سقوط دمشق جنگ داخلی سوریه که نزدیک به ۱۴ سال قدمت داشت، وارد مرحله جدیدی شد. اینک جریان سلفی اِخوانی بر غرب و پایتخت و جریان قومیتگرای کردی بر شرق سوریه مسلط شده و رژیمصهیونیستی نیز از فرصت استفاده کرده و با ورود مرزی به توافق آتشبس ۵۰ ساله خود پایان داد.
اینکه وضعیت سیاسی سوریه پسااسد چگونه است و حکومت مسلط نهایی به چه نحو شکل خواهد گرفت، اکنون مشخص نیست، اما نشانههای بارزی وجود دارد که سوریه وارد دوران جدیدی از هرجومرج با دامنه زمانی میانمدت خواهد شد. این بیثباتی بر وضعیت سایر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای نیز اثر خواهد گذاشت.
روابط ایران و سوریه در ۵۰ سال اخیر همواره متأثر از وجود دو دشمن مشترک یعنی رژیم بعث عراق و رژیمصهیونیستی بوده است. اکنون مهمترین مسائل ایران در مورد سوریه عبارتند از سرنوشت شیعیان و اعتاب مقدسه، حمایت از مقاومت مردم لبنان و نیز دغدغه اشاعه بیثباتی و حتی تروریسم از سوریه به سایر نقاط منطقه از جمله ایران. در خصوص شیعیان و حرمین، باید امیدوار و البته هوشیار بود، در خصوص حمایت از مقاومت لبنان نیز اکنون با توجه به توانمندی خوداتکای حزبالله و تجربه موفق یمن، جای نگرانی زیادی نیست و در خصوص اشاعه ناامنی به خارج از سوریه، همه کشورها باید دغدغهمند باشند. بیثباتی سوریه بیش از آنکه مستقیماً بر ایران تأثیر بگذارد، بر امنیت همسایگان سوریه که بعضاً در حوادث اخیر ذینفع هم بودهاند، اثر خواهد گذاشت.
صهیونیستها بیش از همه باید نگران آینده سوریه باشند و اقدامات اخیرشان نشان میدهد متوجه خطر شدهاند. ممکن است برخی گروههای مسلح مسلط بر سوریه دارای روابط ویژه با کشورهای دوست اسرائیل در منطقه باشند، اما در فضای هرجومرج حاکم بر سوریه، هیچ تضمینی بر ناامن نشدن مرزهای جولان وجود ندارد. از سویی انتظار میرود انتقال پنهان تسلیحات به جولان اشغالی و جلیل نیز افزایش یابد. چهبسا شاهد عملیات مقاومتی در آینده نزدیک در این مناطق، شهرکهای صهیونی و شهرهایی مثل صفد با جمعیت عرب ساکن سرزمینهای ۱۹۴۸ باشیم. به نظر میرسد ناامنی شمال که در سه ماه گذشته در اثر جنگ شدت گرفت، ادامه خواهد یافت.
ترکیه نیز هرچند مهمترین مدافع گروههای مستقر در ادلب بود و خود را پیروز میدان سوریه میداند، از ناامنیهای آن در امان نخواهد بود.
پیشرویهای اخیر جریان کردی «قسد» که در همسایگی بخشهای کردنشین دولت ترکیه مسلط شده است، چالشی اساسی برای ترکیهای خواهد بود که سالها وجود کردها را انکار میکرد و تا همین ۳۰ سال پیش آنان را «ترک کوهستانی» (!) میخواند. از سویی تضمینی وجود ندارد که کنار زده شدن بشار اسد، پایان جنگ داخلی باشد و در صورت امواج بعدی جنگ که به دلیل فقدان قدرت مرکزی سهمگینتر خواهد بود، سیل شدیدتر آوارگان به مرزهای ترکیه گسیل خواهد شد.
اردن، عراق و لبنان نیز از ناامنی سوریه اثرپذیر هستند و در این میان اردن با جمعیت اکثریت اهل سنت و گرایش قابلتوجه به اخوانالمسلمین در صف اول آسیبپذیری از بحران جدید سوریه خواهد بود.
سایر کشورهای ضداخوانی همچون عربستان سعودی، امارات و مصر نیز طبیعتاً نگرانیهایی از این جنس دارند و پیشبینی میشود که برای تضعیف محور قطر- ترکیه، گروههای نیابتی خود را در شام مجدداً احیا کنند که متأسفانه در این میان فضا برای ظهور مجدد تروریستهای داعش نیز فراهم خواهد آمد.
از سویی از ابتدای بحران در سوریه سواحل مدیترانهای سوریه بهویژه بنادری، چون لاذقیه و طرطوس در اختیار دولت سابق سوریه و نیز روسها بوده، اما اینک این شهرها هم به سیطره مسلحین درآمده و در واقع سرنوشتی مشابه بقیه این سرزمین پیدا کرده است. ناامنی این بنادر در واقع بهمثابه ناامنی در مدیترانه و بهویژه بنادر جنوب اروپا و دریانوردی کشورهای فرامنطقهای خواهد بود و مسیر همواری را برای امواج احتمالی آوارگان آینده به اروپا فراهم خواهد آورد. ازاینرو وضعیت جدید سوریه این بار امنیت و منافع اروپا را مستقیماً تهدید خواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران با آنکه بهصورت مبنایی معتقد و مبلغ مردمسالاری دینی است، اما از ابتدا باور داشت که تقویت مشارکت سیاسی مردم صرفاً با اصلاحات بومی و داخلی در نظام سوریه امکانپذیر است و شورش مسلحانه صرفاً به ناامنی منطقهای و اشاعه تروریسم تکفیری دامن خواهد زد. بههرروی اینک سوریه وارد دورانی جدید شده که بیش از همه بانیان آن را زخمی خواهد کرد؛ بانیانی که اینک سرمست از تحقق آرزوهای ۱۴ ساله خود هستند.