حلقه وصل: هفتاد و دومین غواص نوشته حمید حسام، خاطرات جانباز کریم مطهری فرماندۀ گردان غواصی جعفر طیار؛ لشکر انصار حسین است. در این کتاب ناگفتههایی شگفتانگیز از عملیات کربلای ۴ و جانفشانیها و رشادتهای غواصان شهید از زبان یکی از همرزمان آنها میشنوید.
علاقهمندان به ادبیات پایداری و خاطرات جانبازان و شهدای جنگ تحمیلی مخاطبان این کتاباند.
بریدهای از خاطرات آقای کریم مطهری را میخوانیم:
در عملیات کربلای چهار چند دسته آدم هرکدام متفاوت با دسته دیگر حضور داشتند رزمندهای داشتیم که ۱۴ سال بیشتر نداشت و حتی موهای صورتش درنیامده بود.
موهای بلندی داشت و مثل لاتها و داشمشتیها حرف میزد تصمیم داشتم او را نپذیرم و به عذری از گردان حذف کنم چون جنس او به جنس ما نمیخورد ولی او نمیرفت.
سعی کردم به بهانههایی مثل ضعف بدنی و سن کم دست به سرش کنم اما گریه کرد و خواست که بماند و به ناچار پذیرفتم به مرور سوگلی گردان ما شد و بعد در عملیات شاهکار کرد و به شهادت رسید.
در کنار او طلبههایی را هم داشتیم که نماز شبشان قضا نمیشد روز و شب در آب سرد زمستانی اروند آموزش میدیدند اما بعد بهجای اینکه از زمان استراحت برای استراحت استفاده کنند مشغول عبادت میشدند و نماز شب میخواندند.
به یکی از آنها گفته بودیم پیشنماز ما شود اوگفته بود نماز شبم قضا شده وشرم دارم جلوی کسانی بایستم که نمازشان را خواندهاند یا رزمندهای که با وجود رماتیسم زانو همه تلاش خودش را میکرد که در آموزش خطایی نکند و اسمش خط نخورد چون ما فقط۷۲ دست لباس داشتیم و اسم هرکسی را که نمیتوانست خط میزدیم یا رزمندهای بود که وقتی آرپیجی بعد از شلیک از دستش افتاد و به عمق آب رفت دستوپا میزد که آن را زیر آب پیدا کند زیرا میگفت بیتالمال است و من درقبال آن مسئولیت دارم در حالیکه خود او در واقع بیتالمال بود.
جهت مشاهده و تهیه کتاب همراه برگه مسابقه میتوانید به سایت من و کتابhttps://manvaketab.com/book/336017/ مراجعه نمایید.