به گزارش حلقه وصل: حقیقت همواره مورد هجوم باطل است. گاهی حق در وجود آدمی است و باید آن را به نحوی با حذف کردن کنار گذاشت و گاهی حقیقت در پس انتزاع است و باید با تحریف و دروغ آن را واژگون جلوه داد. حقیقت تاریخ معاصر ایران در یک مفهوم خلاصه میشود: جمهوری اسلامی ایران. پس طبیعی است که چشمِ شور منکران در طمع حذف آن باشد و در این راستا از هر اقدامی کوتاهی نکنند.
تحریف تاریخ یکی از ابزاری است که جریان رسانهای سلطه غرب همیشه از آن برای کنار گذاشتن حقیقت بهره میبرد. در رابطه با انقلاب و رأی به جمهوری اسلامی آنان مدعی هستند مردم از سر هیجان و نادانی این کار را کردند و چنین کنشی از سر تأمل نبوده است. برای پاسخ به این دروغ و بیانصافی مخالفان با مسعود رضایی، کارشناس مطالعات انقلاب اسلامی صحبت کردیم.
مسعود رضایی
راه مبارزه از مسیر تفکر میگذرد، نه مسلسل
رضایی در ابتدا گفت: نکته مهم در ارتباط با نهضت اسلامی مبارز به رهبری امام خمینی این است که از سال ۱۳۴۱ به بعد این جریان تأکید وافری روی فعالیتهای فرهنگی و اعتقادی به منظور ارتقای آگاهی مردم داشت. امام خمینی راه اصلی مبارزه را آگاهیبخشی مردم میدانست و معتقد بود باید فکر و اندیشه مردم را قبل از هرچیزی به دست گرفت. این مسیر را مقایسه کنید با گروههای مسلح و چریکی که راه مقابله را تنها در مسلسل و نارنجک میدیدند. امام خمینی به شدت این مسیر را رد کرده و درخواست برخی از این حزبهای چریکی را که از امام درخواست تأیید داشتند، نپذیرفت.
استثنایی در انتخاب جمهوری اسلامی
وی افزود: این موضوع یک تمایز اصلی بین انقلاب اسلامی و سیاست بعد از آن یعنی جمهوری اسلامی با سایر انقلابهای دنیا ایجاد میکند. آن سطح از تأکید و فعالیت علمی و فرهنگی که در طول ۱۶ سال از سوی جریان حزباللهی صورت گرفت آن وجه اصلیای است که انقلاب ایران را از سایر براندازیهای سیاسی مثل آن چه که در روسیه و چین گذشت، جدا میکند. نتیجه این موضوع آن است که وقتی از دیماه ۵۶ شاهد قلیان نهضت انقلابی بین مردم هستیم، عموم جامعه راه به سمتی رفتند که در راستای نگرش و خواست امام خمینی بود، به تعبیری از پیش از انقلاب، امام و امت یک مسیر واحد را طی میکردند.
از چپ و راست گسستند، به اسلام پیوستند
او بیان داشت: از طرفی دیگر مردم ایران در شرایطی زندگی میکردند که مرامها و مسلکهای مختلف سیاسی در سطح جامعه دست به فعالیتهای جدی زده بودند و اصلا فضای تکصدای نهضت اسلامی وجود نداشت. از چپهای مارکسیستی تا راستهای لیبرال در سپهر سیاسی ایران دست به اقدامات گوناگون میزدند و در پی فعالیت بودند، منتها چرا مردم مرعوب این احزاب نشدند و خود را زیر پرچم جمهوری اسلامی قرار دادند؟ اگر صحبت از هیجانزدگی مردم در انتخاب جمهوری اسلامی است مگر میشود در چنین فضای پرهیاهویی همه مردم را جوگیر و هیجانزده دانست؟ این موضوعات همه شواهدی است که نشان میدهد از قضا بر خلاف مدعای برخی مخالفان انتخاب انقلاب اسلامی از روی درک و فهم مردم بوده است. دستگاه رسانهای غرب و شرق در تبلیغ رویکردهای سیاسی مطلوب خودشان قویتر و پیشرفتهتر از نوارکاستهای مذهبیها بود، اگر صحبت از رسانهزدگی بود طبیعی است که مردم باید سمت چپ و راست میرفتند نه جمهوری اسلامی!