سرویس سیاست حلقه وصل- اردیبهشت سال ۱۳۸۵ در یکی از اتاق های دفتر حزب اعتدال و توسعه پنج نفر از اعضای شورای مرکزی حزب کنار یکدیگر نشسته و رسانهها را برای یک کنفرانس خبری دعوت کردند. هدف همراهان هاشمی رفسنجانی در آن جلسه نقد ادبیات طوفانی رئیس جمهور وقت در برخورد با غربیها بود، تا پیش از این عضو ارشد این حزب مسئول پرونده ایران در مذاکرات هستهای بوده و حالا پس از برکناری میخواست از لایحه دفاعیه خود پیش چشم خبرنگاران دفاع کند.
حسن روحانی پس از تعارفهای معمول، رشته سخن را در دست گرفته و گفت: غرب به ما بدبین شده است، حتی اگر آمریکا را دشمن خود بدانیم، لااقل باید با اروپاییها همراهی کنیم. سر تیم سابق مذاکره کننده ایران کمی هیجانی شده و صدایش را بلندتر کرده و میگوید: «روی سنگلاخهای تیز و سخت نمیتوان دوید، دولت فعلی تجربه نداشته و نمیداند که در مذاکره فقط سختگیری لازم نیست، گاهی هم باید نرمش داشت.»
یارِغار هاشمی درحالی مانیفست سیاسی خود را از روی کاغذ میخواند که فراموش کرده بود که نزدیک به سه سال قبلتر از این وقتی با آلمانیها در برلین توافق کرد که سازمان انرژی هستهی را پایلوت کند تا به جایش درهای ورود ایران به سازمان تجارت جهانی باز شود؛ بوش با آن طرح مخالفت کرده و گفته بود حتی یک موتور بوئینگ نیز به تهران نخواهد داد! البته حسن روحانی روحانی در آن میتینگ خبری در آخرین بند از اعلامیه دیپلماتیکش پاسخی قابل توجه به ابهامات پیرامون «میزان اعتماد به غرب» داده و گفته بود گاهی باید در برابر بیاعتمادی تاریخی گذشت کرد و معبرهای مسدود شده را باز نمود.
روحانی پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری نیز نزدیک به هشت سال از همین تِز سیاسی استفاده کرده و هر بار پس از شکست دوباره آماده مذاکره با غربیها بود. این مسئله تا جایی پیش رفت که سال گذشته در آخرین دقایق از دور ششم گفتگوهای هستهای میان تهران و اروپا، عباس عراقچی حاضر شد در برابر دریافت ۳ میلیارد دلار تعلیق هستهای را بپذیرد. در آن زمان روحانی در یکی از آخرین سخنرانیهای خود در کسوت رئیس جمهور اعلام کرد که اگر نظام به مذاکره کنندگان ایرانی اختیار عمل بیشتر بدهد، کار را تمام خواهد کرد، البته با این درخواست عجیب مخالفت شد.
چرا با آمریکاییها توافقی شکل نمیگیرد؟
اواخر اسفند ماه سال گذشته جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با انتشار چند توییت سریالی درباره سرنوشت مذاکرات هستهای نوشت که متن توافق روی میزش آماده است و کافی است تنها دو طرف(ایران و آمریکا) در وین حاضر شده و زیر آن را امضا کنند.
فردای آن روز یک روزنامه اصلاح طلب در سرمقاله خود نوشت که درنگ جایز نیست و هر چه زودتر باید زیر قرارداد جدید را امضا کرد. این جملات از سوی نویسنده آن یادداشت در ظاهر منطقی به نظر رسیده و طرف ایرانی باید با اولین پرواز به پایتخت اتریش سفر کرده و زیر یک توافق را امضا میکرد، در ظاهر همه چیز برای «توافق خوب» محیا بود، اما هیچ پروازی از تهران به سوی وین حرکت نکرد، زیرا دیپلماتهای ایرانی اقدام جدید اروپا را دامی زیر پای خود میدیدند.
پس از این تحرک دیپلماتیک از جانب اروپا، در رسانههای جریان اصلی در غرب اینگونه تبلیغ میشد که تهران برای توافق تعلل میکند. ماجرای جالبی بود! از بیرون تروئیکای اروپایی بیانیه داده و جمهوری اسلامی ایران را مقصر به عدم توافق و نیز متهم به وقت کشی میکرد و از داخل نیز جریانهای غرب گرا این گونه تبلیغ میکرند که دولت و مذاکره کنندگان آن اصلا اعتقادی به توافق نداشته و فرصتهای مهم را از یکی پس از دیگری دست داده و به بخت خود لگد میزد. این جملات درست مانند همان مانیفست سیاسی بود که ۱۵ سال قبلتر حسن روحانی زیر گوش دولت وقت خوانده بود!
صحنه سازی داخلی و خارجی به گونهای بود که گویی تهران از زیر یک توافق مهم با ثمرات زیاد شانه خالی کرده و بازی را به هم زده است. اما این مهندسی افکار عمومی، تنها برشی ساده لوحانه از پیشنهاد غربیها به تهران بود و در پشت صحنه آمریکاییها در حال پخت و پز یک طرح ضد ایرانی بودند. با فرو نشستن گرد و غبار اولیه، سخنگوی وقت وزارت خارجه با انداختن توپ در زمین غرب از موضع اروپاییها استقبال کرده و اعلام کرد که اگر عامل خارجی دخالت نکند، رسیدن به توافق دور از دسترس نیست. اشاره خطیب زاده به «عامل خارجی» درخواستهای جدید از سوی آمریکاییها بود که تمایل داشتند برخی مسائل غیربرجامی و فراپادمانی را نیز درمتن توافق جدید وارد کنند.
آن روزها یک تیم امنیتی ازعربستانسعودی در همکاری مشترک با رژیم صهیونیستی به بایدن فشار میآورد که مسائل منطقهای و موشکی در قرارداد جدید ذکر شود. آمریکاییها نیز با بزک کردن این طرح و استفاده از عباراتی چون ساختن «ناتوی عربی» به آن بال و پر داده و فضا را برای تحمیل توافق به ایران آماده میکردند.
علی باقری مذاکره کننده ارشد کشورمان برای نشان دادن موضع ایران در گفتگوهای وین به طرف اروپایی پیشنهاد کرد که همه به سال ۲۰۱۵ بازگشته و آمریکاییها با لغو تحریمها، انتفاع تهران از برجام را تضمین کنند. پاسخ رابرت مالی به این پیشنهاد منصفانه آن بود که اگر بیشتر میخواهید باید بیشتر بدهید!
در حالیکه غرب با انجام مانور تبلیغاتی ادعا میکرد که آماده توافق است، حتی حاضر نبود به توافقی که خود در سال ۲۰۱۵ آن را امضا کرده است باز گردد. بعدها مشخص شد که هدف طرف غربی از ارائه چنین پیشنهادهایی صرفا تحریک اجتماعی با هدف فشار به ایران برای رسیدن به یک توافق دلخواه بوده است.
مذاکرات دوحه؛ آخرین تلاش در آخرین روزها!
در حالیکه در تهران به این موضوع ایمان داریم که بدون برجام نیز چرخ اقتصاد چرخیده و میتوان با تکیه بر توان داخلی بر مشکلات غلیه کرد، با دعوت امیر قطر و با هدف نشان دادن «حسن نیت منطقهای» بار دیگر بخت طرفین برای رسیدن به یک توافق آزموده شد. در دو اتاق هتل اینترکنتیننتال دوحه طرف ایران و آمریکایی بر سر میز نشستهاند و میانجیهای اروپایی و قطری یادداشتهای هر طرف را به دیگری دادند. وزارت امور خارجه این روش از مذاکره را «گفتگوهای سه جانبه غیر مستقیم» خوانده بود، این پیغام و پسخوانهای دیپلماتیک البته به نتیجه مطلوب نرسید.
از همان ابتدای مذاکرات دوحه، طرف ایرانی به خوبی میدانست که آمریکا اصولا از مسئلهای به نام «برجام» گذشته و احیای آن در دستور کار تیم آمریکایی قرار ندارد. این موضوع حتی برای واشنگتن موضوعی محرمانه نیز محسوب نمیشود! ولی نصر در یک مقاله مشترک با حسین موسویان (عضو سابق و پرحاشیه تیم مذاکرات) نوشته است که بایدن باید به سمت یک توافق جدید به جای برجام برود. در این مقاله نوشته شده است که آمریکا حل مسائل منطقهای را باید در کانال گفتگوهای مستقیم میان ایران و عربستان سعودی پیگیری کرده و در دو یا سه پرونده پیوسته به هم، تهران را تحت کنترل درآورد. انریکه مورا(متخصص جنگ شبکهای در بالکان) این پیشنهاد را قابل تامل و اجرایی دانسته است.
در بخشی از این مقاله مهم آمده است:
آمریکا بجای اصرار بر مذاکرات منطقه ای درقالب گفتگوهای ایران و شش قدرت جهانی و بعنوان پیش شرط بازگشت به برجام، باید از مذاکرات جاری ایران و عربستان حمایت کند تا به موازات گفتگوهای برجامی، گفتگوهای منطقه ای بین کشورهای منطقه و ایران شکل گیرد. آمریکا باید عربستان وسایر کشورهای منطقه خلیج فارس را تشویق کند که مذاکرات ایران-عربستان در بغداد به سکوی گفتگوهای ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس تبدیل شود تا خودشان در مورد امنیت منطقه گفتگو کنند.
این پروسه میتواند در چهارچوب قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و با هدایت سازمان ملل صورت گیرد. قطعنامه ۵۹۸ که موجب توقف جنگ عراق و ایران شد، به دبیرکل سازمان ملل ماموریت میدهد که گفتگوهای منطقه ای برای امنیت منطقه آغاز کند. این قطعنامه با حمایت جامعه بین المللی شامل عربستان و سایرکشورهای منطقه تصویب شد.
به نظر میرسد که آمریکاییها (با واسطه اروپا) با تغییر مکان مذاکرات مدل بازی را نیز عوض کردهاند. دلیل عدم توافق هستهای(با وجود آماده بودن بسترهای آن) در دور اول گفتگوها در دوحه نیز به همین موضوع باز میگردد. پلن (نقشه) جدید واشنگتن آن است که به جای گنجاندن موضوعات مختلف در یک توافق، سلسله گفتگوهایی همپوشانی شده را پیش برده و با کانالیزه کردن ایران به مجموعه توافقاتی دست یابد که ترامپ خواب آن را نیز نمیدید!
واقعیت آن است که تا پیش از این انریکه مورا و جوزپ بورل چندبار پیامهای مبادله شده میان تهران و واشنگتن را جابهجا کرده و هر دو طرف(ایران و آمریکا) به خوبی میدانستند که در دوحه قرار است بر سر چه موضوعاتی و تا چه سر حد و مرزی با هم گفتگو کنند. اما رابرت مالی به ناگهان با بهانههای واهی و بیان چند موضوع فراپادمانی زیر میز گفتگوها زد.
در حال حاضر هدف آمریکاییها آن است که در یک «جنگ ترکیبی» با افزایش فشار، فضای تحلیلی در ایران را بر هم زده تا پس از سفر بایدن به منطقه یک ساختار جدید امنیتی را شکل دهند. در ذیل این سازو کار جدید هم زمان موضوع ناتوی عربی، گفتگوهای منطقهای و نیز مذاکرات هستهای پیش رفته تا تهران در ذیل چند توافق مجزا از یکدیگر واشنگتن را به اهداف خود در خاورمیانه برساند. افزایش اقدامات شروروانه از سوی رژیم صهیونیستی و عوامل مزدور در ماههای اخیر کاتالیزور این برنامه است.
بدیع یونس روزنامهنگار عرب زبان در این باره نوشته است: طرح جدید واشینگتن برای خاورمیانه؛ مهار ایران و بهبود روابط با متحدان است، سفر شتاب زده مصطفی کاظمی به تهران را باید درست تفسیر کرد!
البته اجرای این نقشه شوم از سوی آمریکاییها با رصد اطلاعاتی و میدانی و نیز مقاومت دیپلماتیک از سوی جمهوری اسلامی ایران روبرو گردیده است. این روزها صداهای مشکوک از داخل از جانب برخی لیبرالها برای تغییر در آرایش دیپلماتیک و حذف علی باقری سر تیم مذاکره کننده کشورمان از مذاکرات بی دلیل نیست.
مقاومت دیپلماتیک در داخل و ایستادگی در برابر زیادهخواهی دشمن، مانعی بزرگ در برابر اجرای طرح مهار ایران از سوی بایدن در آستانه سفر به منطقه است، روزنامه جمهوری اسلامی که این روزها از خط انقلاب اسلامی خارج شده، در سرمقاله خود نوشته است که اگر احیای برجام را میخواهید، باقری را برکنار کنید. حتی آمریکاییها هم جرات نکردند این درخواست را در واشنگتن پست مطرح کنند!