به گزارش حلقه وصل، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
بیمقدمه و اغراق، راهپیمایی امسال روز جهانی قدس، تماشایی بود. برخی میتوانند چشم خود را به روی این واقعیت باشکوه و عظیم ببندند و آن را نادیده بگیرند و یا سعی کنند آن را کوچک بشمارند و جلوه دهند و یا با حیلههایی دیگر برچسب به این حضور گسترده زده و سعی در کمارزش جلوه دادن آن داشته باشند، اما هر چه کنند چیزی از واقعیت و حقیقت کم نمیشود چرا که اگر چشم خود را ببندی شب نمیشود.
شاید بتوان گفت برگزار نشدن دو ساله این یادگار هوشمندانه حضرت روحالله، به دلیل شیوع گسترده کرونا، دلها را برای روز قدس تنگ کرده بود. به نظر میرسد رخدادهای دو سال اخیر نیز در حضور گسترده مردم در این مراسم و رقم زدن این اجتماع باشکوه و دیدنی بیتاثیر نبوده باشد؛ از ابرشهر تهران گرفته که هزاران خبرنگار داخلی و خارجی چشم به حضور مردمش دوخته بودند تا دورافتادهترین روستاهای کشور که اغلبشان شاهدی بر این جهاد رمضانی نداشتند جز خاک پاک آبادی که زیر گامهایشان و خدای همیشه حاضر و ناظر که بالای سرشان بود.
این حضور گسترده و چشمگیر بار دیگر ثابت کرد مردم ایران یک چیز را خوب فهمیدهاند و آن هم اینکه تا رژیم نامشروع اسرائیل هست، صلح و امنیت پایدار در منطقه وجود نخواهد داشت و خیال خامی است اگر کسی گمان کند تجاوز و جنایت این رژیم محدود به جغرافیا و سرزمین فلسطین خواهد ماند. دعوای ما و رژیم صهیونیستی نه بر سر قدرت و سیاست و نه حتی زمین است. نبرد بر سر انسانیت است.
همان چیزی که این رژیم از ابتدا نیز بر اساس زیر پا گذاشتن و نادیده گرفتن آن شکل گرفت و هر چه گذشت بر ابعاد هولناک آن افزوده شد. وقتی انسانیت در چنین ابعادی نادیده گرفته شده و مورد تعدی قرار گیرد، تکلیف قدرت و سیاست و سرزمین دیگر روشن است و جایی برای بحث نمیماند.
آنان را که امروز دم از صلح با این رژیم میزنند و مقاومت را تخطئه میکنند، دیگر نمیتوان خوشخیال و فریبخورده به حساب آورد. بیشک آنان شریک این جنایت علیه انسانیت هستند اگرچه روی صحنه، دستانی پاک داشته باشند و به آن تظاهر کنند. پس از اعلام موجودیت رژیم اسرائیل، اولین کسی که خیال داشت میان این رژیم و فلسطینیها صلح برقرار کند، «کنت فولکه برنادوت»، نماینده سازمان ملل بود. تنها چهار ماه از عمر این رژیم میگذشت و یک گروه شبهنظامی و تروریست به نام اشترن، برنادوت را در بیتالمقدس ترور کردند.
یکی دیگر از تلاشها برای برقراری صلح و آرامش در این سرزمین، صدور قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد است. قطعنامهای که در سال ۱۹۶۷ به اتفاق آراء تصویب شد و از رژیم اسرائیل میخواست به مرزهای پیش از جنگ ۶۷ عقبنشینی کند. جولان را به سوریه، کرانه غربی رود اردن را به اردن و غزه را به فلسطین بازپس دهد. ۵۵ سال از صدور این قطعنامه میگذرد و تلآویو هنوز حاضر به اجرای آن نشده است.
البته اسرائیلیها آنقدرها هم با واژه صلح بیگانه نیستند و در این زمینه طرحهایی هم دادهاند. برای نمونه در همان سال ۱۹۶۷ «ایگال الون» طرح صلح جالبی را ارائه کرد که به طرح الون معروف است. الون معاون نخست وزیر وقت رژیم و از فرماندهان پالماح - شاخه ضربت گروه مشهور تروریستی هاگانا - بود. طرح او در عمل الحاق بخشهایی از اردن و سوریه به سرزمینهای اشغالی بود؛ همینقدر منصفانه و صلحطلبانه!
طرح راجرز، طرح جرینگ، صلح کمپ دیوید، طرح صلح فهد، طرح ریگان، بیانیه ۱۹۸۲ اتحادیه عرب، توافق ۱۹۸۳ لبنان-اسرائیل، کنفرانس مادرید، پیمان اسلو، صلح اردن-اسرائیل، پیمان اسلو۲، پیمان کمپ دیوید۲، ابتکار کلینتون، طرح صلح سعودی و بالاخره طرح صلح اخیر موسوم به طرح ابراهیم، نام برخی از طرحهایی است که طی چند دهه اخیر کوشیدهاند به خیال خود صلح و آرامش را برای ساکنان این سرزمین به ارمغان بیاورند اما در عمل یا در نطفه خفه شده یا تنها به فربهتر شدن این گرگ انجامیده است.
صلح و سازش با رژیم اسرائیل دو مانع و مشکل بنیادین دارد که اساساً آن را غیرممکن میسازد و آنچه تاکنون نیز رخ داده - مانند اسلو، کمپ دیوید و طرح ابراهیم - چیزی جز تسلیم و دادن چراغ سبز به طرف جانی برای جنایت بیشتر نبوده است. مشکل نخست و ماهیتی مربوط به ماهیت ضدانسانی این رژیم است. شما با طرفی میتوانید وارد مذاکره و نوعی توافق و بالاخره صلح شوید که حداقل به اصول اولیه انسانی پایبند باشد. تاریخچه و کارنامه این رژیم و عملکرد پایهگذاران آن پیش از تاسیس، به روشنی نشان میدهد ما با یک مجموعه انسانی به معنای متعارف آن روبهرو نیستیم.
مانع دوم در این زمینه، حیاتی و بنیادین بودن اختلاف است. گاهی شما با فردی اختلافی دارید که میتوان با دادن و گرفتن برخی امتیازات به حل آن امیدوار بود. میزان داده و ستانده در این معادله، به میزان قدرت دو طرف و شرایط کلی حاکم بر منازعه بستگی دارد. اما گاهی اختلاف از این جنس نیست. رژیم اسرائیل بهتر از هر کسی میداند دادن کوچکترین امتیاز واقعی به طرف فلسطینی که کف آن به معنای به رسمیت شناختن موجودیت فلسطین است، در حکم امضای نابودی اسرائیل است. اگر آنجا مردمانی و کشوری به نام فلسطین هستند و این را قبول کنند، نخستین سوال و آخرین سوال این خواهد بود؛ پس اسرائیل چیست و اینهایی که خود را اسرائیلی مینامند از کجا آمدهاند؟!
اسرائیلیها علاقه و تلاش بسیاری دارند که مخالفان خود را تروریست و یا با اغماض، یهودیستیز معرفی کنند حال آنکه آنچه در سرزمینهای اشغالی و منازعه فعلی در جریان است اساساً نه ربطی به تروریسم دارد و نه یهودیستیزی. آنچه امروز در دنیا به عنوان کشور اسرائیل شناخته میشود، در واقع چیزی جز یک آزمایشگاه بزرگ برای جنایت نیست. آزمایشگاهی که در آن جدیدترین، پیچیدهترین و در عین حال مخوفترین روشهای شکنجه و کشتار انسانی مورد آزمایش قرار میگیرد و روزبهروز بر دامنه آن افزوده میشود. جوان فلسطینی اگر در مقابل طراحان و مجریان این آزمایش بیپایان، دست به مقاومت بزند و سنگی به سوی شیشه این آزمایشگاه پرتاب کند، تروریست محسوب میشود و اگر کسی هم در گوشه و کنار دنیا علیه این روند ضدانسانی فریاد بزند، ضدیهود و حامی تروریسم لقب میگیرد!
جمهوری اسلامی ایران به عنوان اصلیترین و محوریترین کشور مقاومت در برابر این آزمایشگاه جنایت، سالها پیش ایده همهفهم و همهپسند خود را برای پایان دادن به این ظلم تاریخی و بیمانند ارائه کرده است؛ «طرح جمهوری اسلامی برای حل قضیه فلسطین و التیام این زخم کهنه، طرحی روشن، منطقی و منطبق بر معارف سیاسیِ پذیرفتهشده افکار عمومیِ جهانی است که قبلاً به تفصیل ارائه شده است. ما نه جنگ کلاسیکِ ارتشهای کشورهای اسلامی را پیشنهاد میکنیم، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را، و نه البته حکمیت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بینالمللی را؛ ما همهپرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد میکنیم.
ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند و نظام حاکم بر کشورش را برگزیند. همه مردم اصلی فلسطین، از مسلمان و مسیحی و یهودی - نه مهاجران بیگانه - در هر جا هستند؛ در داخل فلسطین، در اردوگاهها و در هر نقطه دیگر، در یک همهپرسیِ عمومی و منضبط شرکت کنند و نظام آینده فلسطین را تعیین کنند. آن نظام و دولتِ برآمده از آن، پس از استقرار، تکلیف مهاجران غیرفلسطینی را که در سالیان گذشته به این کشور کوچ کردهاند، معین خواهد کرد. این یک طرح عادلانه و منطقی است که افکار عمومی جهانی آن را بهدرستی درک میکند و میتواند از حمایت ملتها و دولتهای مستقل برخوردار شود.» (بیانات رهبر معظم انقلاب در کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین در مهرماه سال ۱۳۹۰)
طرح منصفانه و انسانی و روشن است اما مگر از آزمایشگاه جنایت میتوان انتظار پذیرش داشت؟ اینجاست که مقاومت معنا مییابد و فلسفه آن روشن میشود. پیشانی و خط مقدم مقاومت، مبارزه مردم فلسطین با غاصبان سرزمین خود است اما آنچه این مقاومت را مستحکم و منتج به پیروزی میکند دو عامل است؛ حمایت و پشتیبانی مادی از مبارزان فلسطین و در کنار آن آگاهیبخشی در سطح جهانی نسبت به واقعیت مسئله فلسطین.
هر دو مورد به دلایل مختلف آسان نیست اما آسان نبودن به معنی ناشدنی بودن، نیست. راهپیمایی روز قدس یکی از مصادیق این حمایت آگاهیبخش و بیدارکننده است. باید این بیداری را با ابتکار و خلاقیت، در سطح جهانی گسترش داد و برای دستیابی به این مهم نمیتوان و نباید تنها به بزرگداشت روز قدس اکتفا کرد. همانطور که دیروز رهبر انقلاب نیز تاکید کردند؛ تا رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیست بر قدس مسلط است، همه روزهای سال را باید روز قدس دانست.