به گزارش حلقه وصل، «بلفاست»، فیلم جدید کارگردان کنت برانا اثری است که چندی پیش برنده جایزه منتخب مردم در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو 2021 شد. این فیلم که توسط برانا نوشته شده و بر اساس دوران کودکی خودش ساخته شده است، بازیگران بسیار خوبی را شامل میشود که از میان آنها میتوان به کایتریونا بالف، جیمی دورنان، کیران هایندز، جودی دنچ (برنده جایزه اسکار) و جود هیل بازیگر نه ساله اما درخشان در این اثر اشاره کرد.
این فیلم، نامهای عاشقانه به خانه دوران کودکی برانا در بلفاست، پایتخت ایرلند شمالی است و داستان بادی پسری نُه ساله و خانواده کارگری او در سال 1969 را روایت میکند که شامل برادر، مادر (بالف) و پدرش (دورنان) میشود. بادی یک زندگی شاد و معمولی دارد، با دوستانش بازی میکند، با مردم محلی زندگی میکند و دختری را که در کلاس جلوی او مینشیند را در تخیلات کودکانهاش دوست میدارد و تحسین میکند. پدر بادی باید برای کار به انگلیس سفر کند و هفتهها از پیش آنها میرود و همین باعث میشود تا مادرش که به شدت تلاش میکند آنها را از مشکلات مالی خلاص کند، همیشه دارای استرس باشد.
در این بین، بادی به عنوان یک کودک پُر جنبوجوش و البته گاهاً بیش از حد فعال به پدربزرگ و مادربزرگش، به ویژه پدربزرگش، که مشکلات سلامتی خودش را پنهان میکند، بسیار نزدیک است. اما با شروع درگیری در شهر بلفاست بین پروتستانها و کاتولیکها در خیابانهای محله کوچک بادی، کل دنیای او دستخوش تغییر میشود. با دوری پدر بادی، مادرش تمام تلاش خود را میکند تا خشونت بر فرزندانش تأثیر نگذارد، اما با افزایش درگیری انجام این کار غیرممکن میشود. به طور کلی فیلم بلفاست نمایانگر این التهابات و تاثیرات آن بر زندگی بادی و خانواده اوست.
کنت برانا، با الهام از زندگی خود، واقعاً بهترین فیلماش را ساخته است، که فیلمی زیبا و تأثیرگذار در مورد بزرگ شدن است، بزرگ شدنی که با پسزمینه درگیریهای ایرلند شمالی همراه است. در حالی که اکثر سینما دوستان برانا را به عنوان یک بازیگر توانا میشناسند، اما او همزمان فیلمساز کاملاً ماهری است و از سی سال پیش که عملاً در هالیوود شروع به کار کرد، فیلمهای خود را کارگردانی میکند. کارهای اولیه برانا به عنوان یک فیلمساز شامل فیلمهای تحسین شدهای مانند «هِنری پنجم»، «مرگ دوباره»، «هیاهوی بسیار برای هیچ»، «فرانکنشتاین» و «هملت» است.
اما، در بخش بزرگی از دهه گذشته، برانا فیلمهای استودیویی بزرگی مانند «ثور»، «جک رایان: استخدام سایه»، «سیندرلا»، «قتل در قطار سریع السیر شرق» و «آرتمیس فاول» را کارگردانی کرده است. ممکن است تعجب کنید که چرا برانا در مدت زمان نسبتاً کوتاهی این همه فیلم استودیویی را کارگردانی کرد. اما بعد از دیدن «بلفاست»، فکر میکنم جواب را خواهید یافت. کنت برانا در جشنواره فیلم تورنتو گفت که بیش از سی سال است که در تلاش برای ساخت این فیلم است، و اینجاست که همه چیز برای شما معنا پیدا میکند. چرا کارگردان «هنری پنجم» و «هملت» تصمیم میگیرد «ثور» یا «سیندرلا» را بسازد؟ این به این دلیل بود که او در نهایت توانست بودجه «بلفاست» را تامین کند و آن را بسازد، و ارزش این انتظار را داشت.
یکی از شاخصترین نکات مثبت این کار فیلمنامه ساده و بی شیله پیله برانا است؛ در تک تک قابهای این فیلم و در تمام دیالوگهای گاهاً شاعرانه فیلم رنگ و بوی صداقت و یکدستی به مشام میرسد. فیلمنامه فیلم همه چیز را به قدری ساده نگه میدارد تا در چشم انداز دوستانه باقی بماند. اما شاید سوال باشد که مگر این سادگی مد نظر فیلمنامه دارای هدف خاصی است؟ من به شما میگویم بله؛ ماهیت ساده در روایت چنین داستانی دارای یک امتیاز بزرگ است. در واقع این امر ما را به واحد خانواده مرکزی فیلم بیشتر نزدیک میکند.
جدای از این، شیوه روایت داستان توسط برانا بسیار شبیه به یک افسانه مدرن است. با نگاهی به طول سفر شخصیت اصلی یعنی بادی، متوجه میشویم کهن الگوهای افسانهای در تار و پود ذهنی این کودک دارای جایگاه مشخص و ویژهای است. این نکته زمانی بهتر نمایان میشود که برانا اغلب جادوی سینما و گریز با آن را نشان میدهد. برای مثال نمایش دادن اینکه چقدر وسترنهای قدیمی هالیوود چشمان بادی را به دنیای بزرگتر اطرافش باز کردند و به او نشان دادند که چه دنیای خیره کننده و رنگارنگی در آنجا وجود دارد تا بفهمد آیا به اندازه کافی شجاع است یا خیر.
این سکانسها در یک تلاش کارگردانی رو به جلو، کنت برانا را به سمت مسیری کشانده که فیلم او را نیز بهتر کرده است. به نظر میرسد رویکرد مینیمالیستی در بیشتر قسمتهای فیلم، همه چیزهایی را که روی پرده میبینید، پایهگذاری میکند. اما با این حال، گاهی اوقات، بهطور دقیق و با دقت، برانا دقیقاً آنچه را که میخواهد مخاطب با تکنیکی پر جنب و جوش نگاه کند، با رنگ و زرق و برق بیشتر به آن اشاره میکند. کنار هم قرار گرفتن این لحظات نشان میدهد که این فیلم برای برانا چقدر شخصی بوده است و این برای کسانی که ممکن است با برانا آشنا باشند نیز مانند دیدن یک اتفاق نیکو است.
کنت برانا در چندین فیلم قبلیاش، صدای کوچک درونش را کاملاً رها کرده بود، و شاید این استودیوها بودند که او را سانسور میکردند. اما هرچه بود برانا در آثار قبلیاش از هر انتخاب هنری مناسب فاصله زیادی گرفته بود. اما مایه خوشحالی است که بدانیم این فیلمساز ایرلندی با «بلفاست» به بلوغ کامل خود رسیده و به شکل هنری شروع کارش بازگشته است. در حالی که برانا سعی میکند کارگردانی خود را بر روی شخصیت و روایت درست داستان متمرکز کند، اما بازهم اندیشه اصلی او به سمت نگارش دقیق فیلمنامه باقی میماند. بنابراین، بلفاست به اندازه کافی اثبات میکند که برانا همچنان یک داستانپرداز درخشان است.
بلفاست فیلمی بینقص است، زیرا کنت برانا، اصرار دارد که کمال خود را در هر شات دوربینش به ما نشان دهد، کادری عالی با تمرکز بهگونهای که بیننده محو گرمای شیرین یک کودک و خانوادهاش میشود. دیدگاه کودکانه فیلم برانا نیازی به درک وقایع پر فراز و نشیب در پسزمینه آن ندارد. چرا که او با استفاده از لنزهای واید و عریض و سکانسهایی که مانند یک موزیکال یا وسترن به صحنه میروند، تخیل و تجربیات شخصیت بادی را قانعکننده به تصویر میکشد،
به نظر من جای تعجب نیست که چرا بلفاست جایزه برگزیده مردم را در جشنواره فیلم تورنتو گرفت؛ چون به همان شکلی که کتاب سبز سال 2018 ما را به این فکر انداخت که در حال گفتن چیز مهمی است در حالی که واقعاً فقط ما را با سینما سرگرم میکرد، بلفاست نیز همین مسیر را تکرار کرده است.
اما جدا از فیلمنامه و کارگردانی سزاوار جایزه اسکار، همه بازیگران نیز در این فیلم بهترین اجراهای خود را به ارمغان میآورند و در حالی که همه رقبای بالقوه اسکار هستند؛ ولی کیران هایندز، جودی دنچ و البته جود هیل نه ساله به نمایش بهترین عملکرد میپردازند. بدون شک بازی کیران هایندز و جودی دنچ در این فیلم مصداق بارز یک کلاس بازیگری است. جدای از این جود هیل با اعتماد به نفس و مهارت خالص بازی میکند که برای چنین بازیگر جوانی تعجب آور است.
شایعاتی در مورد نامزدی او برای بهترین بازیگر مرد در اسکار وجود دارد و میتوانم ببینم که این اتفاق با شور هیجان میافتد. اما هرچه باشد او در این نقش به قدری طبیعی است و آنقدر احساسات عمیق از خود میافزاید که تقریباً شگفتآور است. او کاملاً گیرا است و تا حدی واقعاً فیلم را بر پشت شانههای خود حمل میکند. اما گفتن این جمله نیاز است که اگر هیل جوان ریههای نفس آفرین فیلم است و یک تنفس یا زندگی جدید را به هالیوود میبخشد، پس از آن، بدون تردید کیران هایندز نیز قلب تپنده و عنصر هویت بخش این کار است.
همچنین در میان بازیها باید به اجرای قدرتمند کایتریونا بالف و جیمی دورنان نیز اشاره کنیم. بالف بهعنوان مادر بادی، اجرای شگفتانگیزی ارائه میکند، و تمام نگرانیهای یک مادر جوان را در موقعیتش به جریان میاندازد، و در عین حال معصومیت جوانی را از خود بیرون میدهد که شخصیت او را سرگرمکننده میکند. این بازیگر همچنین طیف وسیعی از احساسات را در فیلم به نمایش میگذارد که کاملاً چشمگیر است. جیمی دورنان نیز در قامت پدر بادی خوب است. اگر بخواهم نسبت به اجرای او خوشبین باشم، احساس میکنم که چند صحنه طول میکشد تا دورنان در نقش جا بیفتد، اما زمانی که او این کار را انجام دهد جادویی است.
در پایان میخواهم به موسیقی متن کار اشاره کنم؛ چرا که موسیقی متن این فیلم نیز فوقالعاده است. نمایش چند آهنگ راک کلاسیک تاریخی مربوط به آن زمان، برای تقویت صحنهها و افزایش انرژی در کار عالی است. از طرفی ارجاعات سرگرمکننده به فیلمهایی مانند پیشتازان فضا یا «Chitty Chitty Bang Bang» نیز بسیار جذاب است. به طور کلی انتخاب موسیقی فیلم آنقدر پرانرژی و هیپنوتیزمکننده است که نمیتوانید عاشق شنیدن آن با صحنههای درون فیلم نشوید.
بلفاست در نهایت یک فیلم دلگرمکننده با بازیهای فوقالعاده، فیلمبرداری زیبا و فیلمنامهای پر احساس است. بدون شک «بلفاست» یک پیروزی مطلق برای کنت برانا به عنوان یک فیلمساز است؛ این اثر سینما را دوباره اختراع یا از نو بازنویسی نمیکند. اما به سادگی نشان میدهد که وقتی یک داستان را به روشی زیبا و خوش ساخت قاب میکنید چه چیزی به دست میآورید.
بنابراین بلفاست، نگاهی گرم و نوستالژیک به چیزهایی است که ما را پرورش میدهند و به ما قدرت میدهند و خاطراتی که هرگز از بین نمیروند. فیلم برانا به طرز قابل توجهی نشان میدهد که او چقدر سپاسگزار انسانیت خانوادهاش و شهری است که تخیل او را پرورش داده است. من انتظار دارم که بلفاست نامزد بهترین فیلم شود و برانا نیز نامزدی کارگردانی و فیلمنامه اورجینال را دریافت کند و به نظر این شخص با این فیلم شایسته هر دو آنها است.
منبع: ویجیاتو