به گزارش حلقه وصل، در طول عمر 40 ساله انقلاب اسلامی، داشتن روحیه جهادی و کمک رسانی به هم نوع، سبب ساز تغیر و تحولات زیادی در مناطق مختلف به ویژه مناطق محروم شده است و هنوز خاطره خوش حضور مردم در قالب جهاد سازندگی در روستاها و مناطق محروم در اذهان باقی مانده است.
گروه جهادی بقیةالله (عج) متشکل از جمعی از طلاب علوم دینی حوزه علمیه بقیةالله(عج) تهران است که با ابتکار جالب توجه خود، یک روستای زلزله زده و واحدهای مسکونی تخریب شده آن را بازسازی کردهاند.
گروه جهادی که با همت مثال زدنی و اقدام جهادی، غبار محرومیت را از سیمای روستائیان روستای «تپه عظیمه»شهرستان سرپل ذهاب از مناطق کرمانشاه زدودند و روح امید و سرزندگی را بر پیکر زخم خورده آنها دمیدند.
این گروه جهادی توانستند در مدت 200 روز 40 واحد مسکونی را که در حادثه وقوع زلزله سال گذشته استان کرمانشاه به کلی تخریب شده بود، بازسازی کنند.
حجتالاسلام مهدی اخوان صباغ، مدیر حوزه علمیه بقیةالله الله (عج) در نشستی به بیان چگونگی فعالیت گروه جهادی بقیة الله پرداخت که مشروح این نشست از نظرتان میگذرد.
وی اظهار داشت: مدیر حوزه علمیه بقیةالله (عج) تهران هستیم. از سال 91 این حوزه تأسیس شد و در دو مقطع دیپلم و لیسانس به بالا طلبه جذب میکنیم. حدود 223 طلبه مرد، حدود 80 استاد و در مجموع نزدیک به 300 طلبه و کادر اجرایی هستیم. دو حوزه خواهران نیز زیر مجموعه این حوزه است و حدود 200 طلبه خواهر مشغول تحصیل هستند.
از چه زمانی فعالیت جهادی را آغاز کردید؟
از اوایل تأسیس حوزه کارهای جهادی به صورت کم و بیش انجام میشد. بعد از وقوع زلزله در کرمانشاه گروه جهادی را راه انداختیم و کمکهای مردمی را جمع کردیم و بعد از حضور رهبر معظم انقلاب در کرمانشاه و اینکه فرمودند "هرکسی هر کاری میتواند انجام دهد"، احساس تکلیف کردیم تا به هموطنان آسیب دیده کمک کنیم.
*بازدید از روستایی که در نقشه نبود!
در آذرماه سال گذشته با نیت فعالیت فرهنگی با صد طلبه وارد منطقه زلزله زده شدیم. با تیم حاج حسین یکتا و گروه جهادی امام رضا (ع) همکاری کردیم و با سازماندهی، کار فرهنگی و تبلیغی را در قالب خدمات رسانی معیشتی شروع کردیم. با حاج آقای دسمی تولیت حوزه بقیه الله به بازدید روستایی به نام «تپه عظیمه» رفتیم که در نقشه نبود.
این روستا در مسیر پادگان ابوذر و بازی دراز قرار دارد و 200 نفر سکنه و 48 خانه دارد. 90 درصد منازل این روستا تخریب شده بود. وقتی مردم ما را دیدند گفتند "پس از بیست و دو روز از وقوع زلزله شما اولین افرادی هستید که اینجا آمدهاید و نسبت به وضع موجود معترض بودند. ابتدا دیدیم یکسری چادر در کنار جاده است و فکر نمی کردیم اینجا روستا باشد؛ چراکه روستا با خاک یکسان شده بود.
با دوستان مختلف تماس گرفتیم و سپاه گفت " این روستا در نقشه ما نیست." دلیل هم این بود که به روستای کناریاش ملحق شده بود. بالاخره به این نتیجه رسیدیم که باید خدمات خود را آغاز کنیم. ما با نیت کار فرهنگی به مناطق زلزله رفته بودیم اما دیدیم مشکل مردم در مرحله اول معیشتی است.
از دی ماه 96 مستقر شدیم و با سپاه تهران هماهنگ کرده و کانکس تهیه کردیم. گروه جهادی خود را به قرارگاه سازندگی و خدمات رسانی بقیةالله تبدیل کردیم تا به وسیله طلبهها فعالیتهای خودر ا منسجم تر شروع کنیم.
هزینههای ساخت واحد مسکونی در این روستا را چگونه تأمین کردید؟
قرارگاه که تشکیل دادیم ابتدا بدون پول بودیم و با تشکیل قرارگاه ستاد ما در تهران تشکیل شد و این ستاد موظف شد از خیرین پول جمع آوری کند و بخش دیگرنیروهای ستاد نیز کار بازسازی در روستا را شروع کنند.
طلبهها را در گروههای بیست نفره تقسیم کردیم و 17 گروه تشکیل دادیم.هر هفته یگ گروه بیست نفره در روستا میماندند و پس از یک هفته کار گروه دیگر جایگزین میشدند و در مجموع، 250 طلبه مشارکت داشتند.
*مدفن دوم شهید حاجی بابا
در این روستا همه شیعه و از مقلدین رهبرمعظم انقلاب هستند. اینجا کسی اجازه سیگار کشیدن و یا استفاده از ماهواره را ندارد و یکی از خصوصیات جالب این روستا بود که مقبره یک شهید در ابتدای آن قرار دارد که نامش شهید «حاجی بابا» است.
این شهید جانشین حاج احمد متوسلیان و فرمانده غرب در دفاع مقدس بوده است. البته این شهید در اینجا دفن نبود بلکه از شهدای بزرگ تهران و لشکر 27 محمد رسول (ص) است و مزار اصلی او در تهران است اما مردم منطقه گفتند اینجا محل نبرد این شهید بوده و فرمانده این منطقه بوده است.
وقتی این شهید در داخل ماشین شهید شدند قطعاتی از بدنش در ماشین ماند و بعد مردم این منطقه قطعات بدنش را جمع کرده و با اجازه یکی از مراجع در اینجا دفن کردند. همه مردم منطقه خود را خانواده شهید میدانند و پنج شنبه هر هفته در این مکان جمع میشوند. با اینکه 90 درصد روستا تخریب شده بود اما یک نفر هم تلفات نداشت و فقط یک نفر زخمی شده بود و این را از برکات حضور مزار این شهید میدانند.
*شما طلبهها آمدهاید عکس بگیرید!
بنیاد مسکن در منطقه حاکم بود و ما برای اینکه خود را به بنیاد مسکن ثابت کنیم نیاز به زمان داشتیم و رئیس بنیاد مسکن منطقه آمد و گفت "شما طلبهها را چه به ساخت و ساز! شما هم مثل خیلی از افراد آمدهاید چند عکس بگیرید و بروید."
* اولین روحانی پیمانکار بنیاد مسکن هستم!
مهندسان مسکن برآوردشان از هزینههای ساخت متری 700 هزار تا یک میلیون تومان بود و ما برآوردمان بین 450 هزار تا 500 هزار تومان بود. بنده به بنیاد مسکن منطقه رفتم و به عنوان پیمانکار تعهدی به بنیاد مسکن دادم.من تنها روحانی پیمانکار بنیاد مسکن در کشور هستم.
در آن زمان دیدم بنیاد مسکن مبلغی را به صورت وام به مردم میدهد و اگر ما هم معادل آن را از خیرین بگیریم، میتوانیم منازل مسکونی را بسازیم.
* ساخت متراژ خانهها به دلخواه مردم روستا
نقشه بنیاد مسکن برای ساخت واحدهای مسکونی 75 و 90 متری بود اما مابه مردم گفتیم "هر متراژی بخواهید میسازیم "آنها گفتند "ما خانه 120 متری میخواهیم." ما نیز قبول کردیم و 40 خانه 120 متری را ظرف مدت 200 روز ساختیم.
نقشه ساختمانها در خوزستان و در دفتر پدرم که از مهندسان ساختمان است کشیده شد آن هم بدون پرداخت مبلغی و آن را در سازمان نظام مهندسی تهران تأیید کردیم. بعد نقشهها را در نظام مهندسی بنیاد مسکن هم تأیید کردیم.
* روایت قول ساخت 50 خانه توسط وزیر دفاع
دو روز بعد از آن روز که ما کار را شروع کردیم، وزیر دفاع به منطقه آمد و گفت "وزارت دفاع 50 خانه میسازد." من به حاج آقا دسمی گفتم "حاج آقا وزیر دفاع با همه امکانات وزارت قول ساخت 50 خانه را داده است، حالا ما چه امکاناتی داریم که قول ساخت 40 خانه را داده ایم؟!"
حاج آقا دسمی جواب داد "ما خدا را داریم!"
رمز عملیات ما «هوالرزاق» بود و کار را شروع کردیم. ما با یک پروژه سه میلیارد تومانی مواجه بودیم.طلبهها در تهران کار تبلیغ را شروع کردند تا این مبلغ فراهم شود و قرار شد هر طلبه یک میلیون تومان جمعکند؛ البته برخی طلبهها توانستند صد میلیون تومان پول جمع کنند.
شما چطور توانستید نظر مثبت و اعتماد مردم برای کمک به این پروژه را جلب کنید؟
ابتدا قرار شد خیلی تبلیغ عمومی نکنیم و مخفیانه کار را شروع کردیم و تنها سپاه تهران و بنیاد مسکن استان همدان که معین این بخش از مناطق زلزله زده بود از موضوع خبر داشتند.
خیرانی را که برای کمک کردن راضی میکردیم به آنها هم گزارش میدادیم و هم بخشی از آنها را به این روستا بردیم تا فعالیت ما را از نزدیک ببینند.
برای نمونه یک نفر وقتی دید ما چه کار میکنیم به جای 5 میلیون تومان مبلغی که قرار بود بدهد 50 میلیون تومان کمک کرد. ما سه مهندس ناظر داشتیم که به کارهای ساخت و ساز نظارت داشتند و همه طلبه ها به عنوان کارگر کار میکردند و استاد کار بنایی حرفهای داشتیم.
در هر مرحله از ساخت و سازها چند طلبه کار میکردند؟
بیست نفر از طلاب در هر دوره یک هفتهای کار میکردند و از ساعت 8 صبح تا اذان مغرب کار میکردیم.در این روستا در سال فقط 7 روز روحانی حضور داشته بود اما ما 8 ماه در آنجا کارگری کردیم.
شما در مدت فعالیت در این روستا در کجا اسکان داشتید؟
اوایل کار در چادر زندگی میکردیم و بعد مثل مردم در کانکس ساکن شدیم. آنجا مسجدی دارد که سقف آن ریخته بود. اولین گروه که آمدند مسجد را تمیز کردیم و با وجود خرابی، سه وعده نماز جماعت راه انداختیم.هر کاری که با مردم داشتیم میگفتیم بیایید مسجد و هر جلسه ای را در مسجد برگزار میکردیم.
*ساخت 40 خانه در 200 روز
از چه تاریخی ساخت منازل آغاز و چه زمانی پایان گرفت؟
ما از 15 دی ماه سال گذشته شروع به کار کردیم و در مدت 200 روز، کار ساخت 40 خانه روستایی در عید غدیر سال جاری تمام شد.
از خاطرات کار چند ماهه در این روستا برایمان بگویید
یک روز در ایام سرد و بارش برف بودیم و صبح قصد داشتم به سرویس بهداشتی که در فاصله هفت قدمی کانکس بود بروم اما هوا به حدی سرد بود که وقتی بیرون آمدم کلیههایم تقریباً یخ زده بود و وقتی به کانکس برگشتم روبه آسمان کردم وگفتم" خدایا! تو شاهد هستی و میدانی نماز جماعت واجب نیست و نماز واجب است، نمیشود در این هوای سرد نماز جماعت را در مسجد برگزار کنیم.
برای ساخت منازل روستایی بنیاد مسکن چه واکنشی نشان داد؟
بنیاد مسکن تا 25 روز اجازه ساخت را به ما نمیداد و میگفت "باید مهندسان ما نقشهها را تأیید کنند. بالاخره نقشهها رابه تهران آوردیم و در بنیاد مسکن آنها را تأیید کردیم.
بیست و پنج روز معطلمان کردند و ایرادات مختلفی از ما میگرفتند و به سختی به ما اعتماد کردند و هرچه گفتند ما قبول کردیم.
از آن روزی که به ما اعتماد کردند ما 40 وام مسکن مردم منطقه که 35 میلیون تومان بود را ظرف یک ماه گرفتیم.
آیا شما از تسهیلات و امکانات دولتی در ساخت مساکن روستایی استفاده کردید؟
_نه ما یک ریال هم از بودجه دولتی استفاهده نکردیم و همه را خیران دادند، بجز کمکهای اضطراری که سپاه تهران کرد، ما بقی یک ریال هم از کمک دولتی نبود.
*ساخت روستایی با 3 میلیارد تومان
چقدر در این منطقه هزینه کردهاید؟
_ برای خانهها دو میلیارد و چهارصد میلیون تومان هزینه کردیم و برای ساخت مسجد و یادمان شهید 600 میلیون تومان خیّر پیدا کردیم. در مجموع حدود سه میلیارد تومان هزینه کردیم و قصد ما تبلیغ حوزه علمیه نبود، بلکه میخواهیم بگوییم با یک میلیارد تومان هم میتوان یک روستا را آباد کرد.
گروههای جهادی در کشورمان بیش از 400 میلیارد تومان پول خرج میکنند اما هیچ وقت روستاها آباد نمیشود. ما یکی از کارهایی که کردیم سه پروژه را در این روستا تعریف کردیم و هر بیست طلبه در هر دوره کاری در کنار ساخت خانه ها کار فرهنگی میکردند.
اکنون مشکل آموزش قرآن روستا را حل کردهایم و در حال رفع مشکل سواد آموزی افراد ساکن روستا هستیم تا هیچ بی سوادی در روستا نباشد؛ضمن اینکه مشکل آسفالت روستا نیز را حل شده است.
ساخت هر خانه 70 میلیون با ما تمام شد که 35 میلیون تومان این مبلغ را وام داده بودند و 50 درصد هزینه ساخت خانهها را خیرین دادهاند.
برنامه دیگر گروه جهادی بقیةالله (عج) چیست؟
قصد داریم در یک روستای دیگر فعالیت کنیم و این تجربه اول ما بود. میخواهیم این کار را استمرار دهیم. اولویت بعدی ما با همین مدل انجام کار در یک روستای استان تهران است و میخواهیم در روستا همه مشکلات را از صفر تا صد انجام داده و آبادانی کامل را ایجاد کنیم.
* پول فروش خانه تولیت حوزه علمیه صرف ساخت خانه روستائیان
چه تعداد افراد خیّر پشت سر گروه جهادی شماست؟
مشخص نیست. ما فقط با رمز «هوالرزاق» کار میکنیم. روزهای اول فکر میکردیم که چگونه میتوانیم با این بضاعت مالی کم این کار را انجام دهیم. اولین پول کار این طور به دست آمد که حاج آقا دسمی تولیت حوزه علمیه خانه خود را فروخت و پول آن را برای این کار داد.
حاج آقا دسمی یک هفته بود که خانهاش را فروخته بود. من به او زنگ زدم و گفتم "به ما پول بدهید تا کار را شروع کنیم."وی گفت "من پول خانهام را میدهم تا شما کار را شروع کنید." گفتم "معلوم نیست کی پول شما برگردد." حاج آقا گفت "خدا بزرگ است! ضمن اینکه هنوز هم پولش را نگرفته است.
ما در ساخت خانه ها بهترین مصالح را خریداری کردیم. آجر را از ملایر، سیمان را از کرمانشاه و ماسه را از کامیاران سنندج آوردیم و بسیار محکم و با هزینه متری 480 هزار تومان ساختیم.
*پیشنهاد بنیاد مسکن به طلاب برای ساخت روستاهای آسیب دیده
مسئولانی که مخالف فعالیت شما در منطقه بودند اکنون که ساخت و ساز تمام شده است چه واکنشی نشان دادهاند؟
اکنون مسئولان بنیاد مسکن به ما گفتند "بیا دو سه روستا را به شما بدهیم و آنها را بسازید!»
در روزهایی که طلبهها در منطقه فعالیت میکردند کلاس درس آنها چطور برگزار میشد؟
در یک هفته که گروههای طلبهها در آنجا بودند شبها در کانکس درس میخواندند و زندگی در شرایط سخت بود.
ما امید را به زندگی مردم این منطقه وارد کردیم و آنها فکر نمیکردند خانهای به این شکل داشته باشند.ما مردم روستا را به کمک گرفتیم و این کار دو ثمره داشت؛ یکی مشارکت و دیگری کار فرهنگی بود و مردم را با معارف دینی آشنا کردیم.
انجام این کار خیرخواهانه چه تأثیراتی در زندگی شخصی شما داشت؟
موضوع مهم ساختن خود آدم است! ما به نیت ساخته شدن شخص خودمان رفتیم و نرفتیم فقط کمک کنیم بلکه رفتیم تا آنها به ما کمک کنند.این عرصهای بود که خدا به ما کمک کند. گرههای بزرگی از حوزه علمیه و زندگی شخصیمان باز شد و در روحیه خانواده ما تأثیرات زیادی داشته است و خدا از جاهایی که فکر نمی کردیم روزی میرساند.
منبع: فارس