یک دهه از شروع فعالیت جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی می گذرد. به نظر می رسد که تا کنون فهم درستی از فرامین تاریخی رهبر معظم انقلاب در معماری این جبهه صورت گرفته است. فرامینی مثل مردمی بودن، چراغ خاموش بودن، عدم ورود در کار اجرایی، عدم وابسته کردن مالی مجموعه ها، نظارت مومنانه و... اگر به دنبال تحول هستیم و می خواهیم بر اساس آن فرامین، طرحی نو دربیندازیم باید به فهم متقابل بین خودمان و مردم خیمه بزنیم. تجربه نشان می دهد در بسیاری از موارد ما حرف مردم را خوب نفهمیده ایم، ساختار ذهنی و اجتماعی آنها را به درستی درک نکرده ایم. اگر جایی مردم پای کار طرح های ما آمده اند آنجا نمونه ی موفقی از فهم متقابل است.
در عرصه های اجتماعی معمولا این ارتباط بیشتر نمود پیدا کرده است زیرا ما نیاز مردم را بصورت محسوس می بینیم بعد برای آن چاره جویی می کنیم. اما در عرصه های فرهنگی علیرغم روشن بودن نیازها، میزان اثر گذاری ما کمتر است.
این مساله، دو دلیل می تواند داشته باشد؛ یا مخاطب نمی داند که مسئله ای دارد و باید به دنبال برطرف کردن آن باشد و یا می داند اما ما را مرجع حل مسلئه خود نمی داند یا اینکه می داند اما نمیتواند ارتباط بگیرد. در صورت اول ضعف ما در قدرت اقناع مخاطب و اعتمادسازی است و در صورت دوم در ایجاد جاذبه یا معرفی توانمندیمان است.
هر وقت نام فاصله طبقاتی را می شنویم به یاد فاصله های اقتصادی و خط فقر می افتیم. اما به نظر می رسد ما یک فاصله طبقاتی فرهنگی داریم که از آن غافلیم. این که علت ایجاد فاصله طبقاتی فرهنگی در جامعه چیست پژوهش های مفصل میطلبد اما آنچه که روشن است خودبرترپنداری تمام این طبقات است. شاید بتوان فاصله طبقاتی فرهنگی را عرضی دانست نه طولی! فاصله بین عناصر جبهه انقلاب و حزب اللهی ها با توده مردم بویژه قشر خاکستری فاصله معناداری است. نشانه آنکه به محض ورود در عرصه امر به معروف و نهی از منکر، مقوله عفاف و حجاب، تبیین عقاید و ارزش ها با جبهه گیری جریان مقابل، تنش و دو قطبی مواجه میشویم. افراد معدودی از جمله شهید والامقام حاج قاسم سلیمانی در کاهش این فاصله و تفاهم با مردم بسیار موفق بودند که محبوبیت ایشان مرهون همین ویژگی است. برای شناخت این عرصه و تلاش برای تقریب اذهان و ایجاد تفاهم بیشتر، لازم است تا در جبهه، بخش های ماهر و توانمندی در بافت های جامعه نفوذ و واقعیت نیاز مردم را در بستری امن و بدون سوگیری از بین آنان استخراج کنند.
جامعه کارگری، دانشجویان، فعالان اقتصادی، فعالان مجازی، مشاغل آزاد و... اقشار مهمی از مردم هستند که لایه های پنهان دارند. ما برای ارتباط گیری با اینها می بایست هم برنامه ویژه و هم تیم ویژه داشته باشیم. کرسی های آزاد اندیشی نسخه رسمی تفاهم بین گروه هاست. نشست های نقد و نظر، استفاده از ظرفیت روابط دوستانه و فامیلی، آموزش مهارت های ارتباط موثر به کنشگران این عرصه از جمله نسخه های غیررسمی و مقدماتی خواهد بود.