به گزارش حلقه وصل، عبدالله گنجی فعال رسانهای در کانال تلگرامی خود نوشت: در واکنش به یاداشت انساب و انتصاب نظرات زیادی عنوان شد که از واکنش احساسی تا ذهن های کلیشه ای، انگیزه دیده شدن، عقده گشایی سیاسی، تا نقد مشفقانه و برادرانه را در خود داشت که از دسته آخر تشکر می کنم.
تردید ندارم که اکثر اظهار نظرهای توهین آمیز -و بعضا شرم آور -مبتنی بر گزینش یک جمله از سوی یک نفر و دیده شدن آن در تویتر بود که فاجعه است.
هدف از آن یاداشت پیدا کردن راهی برای بکارگیری منسوبان است که نه مانند اکنون عمدتا رانت باشد و نه مانند مواجهه مخالفان که هیچ انتصابی از منسوبان به مدیران نظام را در میدان عمل (هم در عرصه خصوصی و هم در عرصه حاکمیتی) تایید نکرده اند
در این یاداشت سه بار رانت خانوادگی محکوم و افشاگری در باره آن تایید شده است اما قسمت دوم هر عبارت یکامادارد که بعد از آن امادر واکنش ها سانسور شد.
این سه عبارت ذیل از متن یاداشت مورد مناقشه را با دقت بخوانید
بدون تردید جوانی که تازه از دانشگاه خارج میشود، اگر به واسطه خانواده و بستگان مسئولیتی نامتعارف برعهده گیرد، حتماً نکوهیده است و این رشد غیرطبیعی است. اما مسئولان جمهوری اسلامی را میتوان در انتصابات دو نوع دانست؛ اقلیتی که حضور چهارساله یا هشتساله در قدرت برای آنان بهسان طعمه است که باید بار را بست، اما برخی اینگونه نیستند و سابقه هر دو دسته در مقابل نخبگان کشور است
اگر ما مدرک و سند و حجتی بیابیم که فرد فاقد صلاحیت صرفاً با یک تلفن منصوب شده است، حتماً محکوم است و لحظهای در برخورد نباید درنگ کرد. اما ساختن بنبست ضدارزشی برای بهترین جوانان کشور به جرم انتساب میتواند به فروپاشی خانواده و حتی آرزوی مرگ برای خود یا فلان بستگان منجر شود که جرم من چیست؟
هرجا حجتی دست داده شد که رشد غیرطبیعی است یا رانت در تصمیمگیری مؤثر بوده است، حتماً باید افشاگری کرد، اما اینکه طبق هیچ قاعدهای نباید فرزندان منصوبین نظام وارد کار حاکمیتی شوند، ظلم مضاعف به بخشی از آیندهداران این کشور است
پس در این یاداشت رانت آقازادگی محکوم و رد شده است اما کسی برجسته نکرد.ضمن این که مدعی هستم در خانواده بزرگ بنده این اصل رعایت شده است و جسارت سخن گفتن در این باره از رطب نخوردگی است
اما دو عبارت هست که می پذیرم از جهت استخدام واژه ها لغزنده و شاید جامع و مانع نباشد و منجر به تکثر چشم اندازهای نگاه به آن شود
این دو عبارت یکی این بود که مسولین به تحصیل فرزندان بیشتر اهمیت می دهند.کسی این را رد نمی کند اما ممکن است واقعیت تلخی بداند.مسولین عمدتا تحصیلات تکمیلی دارند یا هیات علمی هستند.یعنی از مسیر تحصیل به شغل رسیده اند.و تحصیلات عالیه فرزندان را به سان یک پرستیژ و خلاف آن را زشت می دانند.بنابراین ممکن است نگرش یک معلم دانشگاه به تحصیل فرزندان برجسته تر از یک تاجر، کشاورزو...باشد و این انتخاب یک راهبرد در زندگی است نه اینکه صرفا علت آن را حصر در دسترسی ها کنیم(البته جابجایی تحصیل فرزندان اعضای هیات های علمی به سمت دانشگاه های برتر را ناروا می دانم)
یک تاجر یا مغازه دار یا تولید کننده شاید مسیر کار خود را برای فرزند انتخاب کند اما برای تحصیل کردگان، اولویت، درس خواندگی فرزندان است.
یک شهرستان را در نظر بگیرید که سی مدیر دارد طبیعی است که تحصیل فرزندان برایشان مهم تر از کسانی است که در همان شهرستان کار اقتصادی می کنند.این واقعیت است اما شاید بگویید این وضعیت مطلوب نیست که موافقم.
موضوع دوم مقایسه حال با دهه۶٠از جهت شغلی است.در این باره کسانی میدان دار هجمه شدند که اصلا دهه۶٠را درک نکرده اند.در اینجا ففط وضعیت تحصیل حال و دهه۶٠مورد بحث است و گر نه در حوزه ارزشگرایی حتما پس رفت داشته ایم.در دهه 60 نه تحصیل اینقدر در اولویت بود و نه اینقدر تحصیل کرده داشتیم و نه قوانین موضوعه تحصیلات را محور انتصابات می دانست.مثلا فرزند آیت الله جنتی یا فرزند شهید رجایی وارد کار دولتی نشدند.اما امروز یک فوق لیسانس یا دکتری که با علایق زیادی درست خوانده است را نمی توان به آن شغل توصیه کرد.متاسفانه بین تحصیل و میز در کشور ما رابطه مستقیم وجود دارد که دهه۶٠ اینگونه نبود.
دهها سوال در آن یاداشت طرح کردم و مثال از حوزه خصوصی، دولتی و حتی بیکاری فرزندان یک مسول(رحمانی فضلی)آوردم که با همه موارد تند برخورد شده است.باید حاکمیت و نخبگان مدلی بیابند که قابلیت پذیزش عمومی داشته باشد که بین رانت آقا زادگی -که در جمهوری اسلامی بسیار زشت است -و عدم محرومیت به جرم انساب، راه حلی یافت که مسولانه و فاقد تبعیض مثبت و منفی باشد.چنین سازکاری اکنون نداریم و مناظره اصولی بر سر آن را لازم می دانم
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.