سرویس جهان حلقه وصل - نشریه آمریکایی نیوزویک در یادداشتی به قلم دانیل دیپتریس عضو اندیشکده اولویتهای دفاعی آمریکا و ستوننویس حوزه امور خارجی در این مجله نوشت: آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا روز ۱۳ اکتبر پس از ملاقات با همتایان اسرائیلی و اماراتی خود در پشت درهای بسته، حامل پیامی برای ایران بود: وقت مذاکره بر سر بازگشت به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ رو به پایان است. بلینکن به خبرنگاران گفت: «اگر ایران تغییر مسیر ندهد، آمادهایم به سراغ دیگر گزینهها برویم.» رابرت مالی نماینده آمریکا در امور ایران نیز روز ۲۵ اکتبر به نحو یکسانی ابراز سرخوردگی کرد و گفت که مقامات آمریکا با همکاری شرکای این کشور در خاورمیانه و اروپا «درباره آنچه که در صورت عدم بازگشت ایران به میز مذاکره انجام خواهیم داد، بسیار اندیشیدهاند.»
مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه میخوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارشها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید حلقه وصل نیست.
هر دو طرف تمایلی به تغییر موضع ندارند
دیپتریس مینویسد: علی باقری کنی معاون وزیر امور خارجه ایران روز چهارشنبه اظهار داشت که گفتگوها قبل از پایان نوامبر از سر گرفته خواهند شد. اما کاملاً مشخص است که روند به ظاهر ساده رفع تحریمهای آمریکا در ازای عقبنشینیهای هستهای ایران به هیچوجه آسان نیست. مقامات اروپایی که معمولاً در رابطه با احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ خوشبین هستند، اکنون در تقلا هستند تا موج فزاینده بدبینیها را پس بزنند. هر دو طرف مواضع خود را سفت و سخت چسبیدهاند و تمایلی به تغییر موضع ندارند تا مبادا ضعیف به نظر برسند. اگر این تکاپو ادامه یابد، دیپلماسی با ایران ممکن است بطور کامل فرو پاشد.
آمریکا باید غرور خود را زیرپا بگذارد
این نشریه آمریکایی توصیه کرد: جهت اجتناب از چنین سناریوی ناگواری که ممکن است بر شدت تنشهای ناخواسته در خاورمیانه بیفزاید، تصمیمات جسورانهای باید اتخاذ شوند. در این راستا، آمریکا باید غرور خود را زیرپا بگذارد و امتیازات محدودی به منظور شتاب بخشیدن به گفتگوها به ایران ارائه دهد.
نباید فراموش کرد که چرا آمریکا و ایران در چنین مخمصهای افتادهاند. رئیسجمهور دونالد ترامپ روز ۸ مه ۲۰۱۸ خروج آمریکا از توافق هستهای (با نام رسمی برنامه جامع اقدام مشترک) و وضع مجدد تحریمهای جامع ضد بخشهای انرژی، مالی، و پتروشیمی ایران را رسماً اعلام کرد. مایک پمپئو وزیر امور خارجه وقت آمریکا با این ادعا که توافق مزبور «دنیا را به خطر میاندازد»، فهرستی از ۱۲ خواسته تهیه کرد که دولت ایران در راستای رفع تحریمها میباید به آنها عمل میکرد ــ خواستههایی که موارد گوناگون از تعلیق همه فعالیتهای غنیسازی گرفته تا خروج نیروهای ایران و شبهنظامیان وابسته به این کشور از سوریه را شامل میشدند. در همین حال، تحریمها نه تنها به اجرا گذاشته شدند، بلکه بسط و گسترش یافتند.
فرضیات آمریکا در خصوص راهبرد فشارحداکثری غلط از آب درآمد
فرضیه ورای راهبرد فشار حداکثری این بود که هرچه مصائب مالی بیشتری متوجه دولت ایران شود، این کشور در خصوص تن دادن به خواستههای آمریکا درماندهتر خواهد شد. با وجود این، فرضیه مزبور غلط از آب درآمد ــ و این امر با گذشت ماهها و سالها نمود بیشتری پیدا کرد. تحریمهای آمریکا بیشک توانستند مانع عرضه نفت خام ایران در بازار شوند (صادرات نفت خام ایران ۸۴ درصد بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ کاهش یافت و این امر موجب شد تا دولت ایران از حدود ۲۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی محروم شود)، اما این تحریمها نتوانستند ایران را وادار به تسلیم کنند. ایران به جای تسلیم، موقعیت خود را تقویت کرد. این کشور بر میزان ذخایر اورانیوم خود افزود، کیفیت غنیسازی را بالا برد، و سانتریفیوژهای سریعتر و کارآمدتری را نصب کرد.
پس از اجرایی شدن راهبرد فشار حداکثری، رفتار منطقهای ایران نیز بطور مشهودی تهاجمیتر شد. در ماه مه ۲۰۱۹، یک ماه پس از آنکه دولت ترامپ پایان معافیتهای تحریمی مربوط به نفت ایران را اعلام کرد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست سازمانهای تروریستی خارجی گنجانید، تهران در رابطه با مجموعهای از حملات با مین ضد کشتیهای باری در خلیج فارس مقصر شناخته شد. یک حمله دیگر با استفاده از مین که توسط ایران سازماندهی شده بود، در ماه ژوئیه ۲۰۱۹ ضد یک نفتکش صورت گرفت. ماه بعد، سپاه یک نفتکش که با پرچم انگلیس حرکت میکرد را توقیف و خدمه آن را بازداشت کرد. همچنین در ماه سپتامبر، تهران یک حمله موشکی و پهپادی کاملاً هماهنگ ضد تأسیسات نفتی عربستان صورت داد. حملات ایران تا به امروز ادامه یافتهاند و جدیدترین آنها در ماه جولای ضد یک شناور غیرنظامی متعلق به اسرائیل انجام گرفت.
معماران راهبرد فشار حداکثری شکست خوردند
در ادامه این یادداشت آمده است: معماران راهبرد فشار حداکثری خاطرشان جمع بود که این راهبرد موجب تضعیف و انزوای بیش از پیش ایران خواهد شد. آنچه در عوض نصیبشان شد، انزوای بیش از پیش آمریکا، افزایش دل و جرئت ایران، و چرخه زیانبخش تشدید تنشها بود.
جو بایدن در جریان کارزار انتخاباتی خود به درستی به راهبرد فشار حداکثری دولت بایدن تاخت و مقاماتی نظیر جیک سالیوان مشاور امنیت ملی و رابرت مالی نماینده ویژه که نقش اساسی در مذاکرات برجام ایفا کرده بودند را در دولت خود بکار گرفت. با وجود این، حتی این مقامات هم روز به روز در مواجهه با تاکتیکهای وقتکشی ایران محتاطتر میشوند و رابرت مالی در این خصوص آشکارا گفته که واشنگتن باید «برای دنیایی آماده شود که در آن، ایران با هیچ محدودیتی در خصوص برنامه هستهایش مواجه نیست و مجبوریم گزینههایی را برای مقابله با آن مدنظر قرار دهیم.»
اعطای امتیازات محدود به ایران
هنوز هم میتوان از این سناریو دوری کرد. اما آمریکا در این خصوص راه به جایی نمیبرد اگر قرار باشد که گوشهای بنشیند و منتظر بماند تا ایران به طرز معجزهآسایی موضع خود را تغییر دهد.
دولت بایدن میتواند همچنان بر توالی بیعیبونقص امور پافشاری کند و بر روی این مسئله که چه کسی باید اول به میز مذاکره برگردد، متمرکز شود. با این حال بهتر است دولت بایدن در عین حال کنشگرانه رفتار کند و امتیازات محدودی به ایران بدهد ــ مثلاً به تهران اجازه دهد تا به بخشی از میلیاردها دلار مبالغ مسدود شده خود در بانکهای خارجی به منظور تأمین مالی واردات ضروری و غیرنظامی دسترسی پیدا کند. در خصوص راهکار اول، این خطر وجود دارد که وقت به هدر رود و فرصت دیپلماتیک ناچیز باقیمانده ضایع گردد. راهکار دوم بطور بالقوه میتواند یک مانع ملالآور را از میان بردارد و همزمان توجهات را به سمت ایران معطوف سازد تا این کشور نیز به نوبه خود امتیازاتی به طرف مقابل بدهد.
بحران در خاورمیانه آخرین چیزی است که آمریکا به آن نیاز دارد
نیوزویک در پایان آورده است: البته، ابتکار عمل از طرف واشنگتن صرفاً به معنای اقدام مشابه از طرف ایران نیست. این امکان وجود دارد که ایران پولها را دریافت کند و در عوض هیچ امتیازی ندهد. اما اگر رهبران ایران چنان مسیری را انتخاب کنند، تمام دنیا آنها را در بهترین حالت بیصداقت و در بدترین حالت فریبکار قلمداد خواهند کرد. برای کشوری که به دنبال ترمیم روابط با همسایگانش است، فریبکار قلمداد شدن همان چیزی است که تهران میخواهد از آن اجتناب کند. یک بحران دیگر در خاورمیانه آخرین چیزی است که آمریکا به آن نیاز دارد. دیپلماسی مبتنی بر عقل سلیم میتواند به ما کمک کند تا از بحران دوری کنیم.