سرویس معرفی: 28 مرداد 1357 مصادف با نیمه رمضان شاهد یک فاجعه ملی بود. آتش پلیدی و خباثت پهلوی ها افروخته شد، دامن بیش از 370 نفر از مردم مظلوم و بی دفاع آبادان را فرا گرفت و از آنان جز تکه های ذغال باقی نگذاشت.
آتش گرفتن سینما رکس، یکی از مهمترین حوادث سال ۱۳۵۷ که در افزایش خشم عمومی نقش موثر داشت و کشته شدن صدها تماشاچی را در خاطراتش ثبت کرد.
برخی آن را فاجعه بزرگ ملی دانستند و برخی روزنامه ها عزای عمومی در آبادان را بعنوان تیتر اصلی روزنامه خود برگزیدند. تحقیقات از عمدی بودن حادثه خبر می داد و اینکه رژیم طاغوت برای بد نام کردن نیروهای انقلابی دست به این کار زده بود.
بعدها در سال ۱۳۵۹ فردی به نام حسین تکبعلیزاده که قبل از انقلاب به همین اتهام دستگیر شده بود، اقرار کرد که عامل جنایت او و دوستانش بودند که پس از آتش سوزی مفقود شدند.
پس از پیروزی انقلاب و هجده جلسه محاکمه، حسین تکبعلی زاده، متهم ردیف اول واقعه، در اعترافاتش به شواهدی اشاره کرد که مشخص شد آتشسوزی سینما رکس کار دولتِ وقت و ساواک بوده است.
وی در دادگاهی به ریاست سید حسین موسوی تبریزی به اعدام محکوم و تیرباران شد اما به همراه تکبعلی زاده، سروان منوچهر بهمنی، ستوان شهربانی آبادان، علی نادری صاحب سینما رکس، اسفندیار رمضانی مدیر داخلی سینما رکس، سرهنگ سیاووش امینی آل آقا رییس سابق اطلاعات شهربانی آبادان و فرجالله مجتهدی کارمند ساواک نیز اعدام شدند.
بقایای سینما در سال ۱۳۸۴ تخریب و به مجتمع تجاری تبدیل شد و کشته شدگان سینما هم شهید محسوب شدند. هم اکنون از این سینما تنها تندیس و یادبودی باقی مانده است.
«یک نیمروز سوخته» درباره حادثه سینما رکس آبادان به قلم پروین کاشانیزاده از مجموعه داستانهای پروژه «روزهای انقلاب» دفتر ادبیات کودک و نوجوان حوزه هنری است که پس از طی مراحل فنی وهنری از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب گردیده است.
کاشانی زاده می گوید: با توجه به رویدادهایی که 28 مرداد سال 57 در آبادان و حاشیه آتش سوزی سینما رکس رخ داد، فضای بسیار خوبی را برای پرداخت داستانی به این واقعه مهیا بود و به همین دلیل تصمیم به نوشتن این داستان گرفتم.
این داستان نویس درباره منابع نگارش این مستند داستانی گفت: بیشتر منابع من روزنامههای آن زمان و مردمی بودند که به نوعی با این واقعه ارتباط داشتند؛ من با بسیاری از خانوادههای قربانیان این حادثه مستقیما مصاحبه و ایده داستان را هم از دل همان خاطرات انتخاب کردهام.
وی با بیان اینکه نگارش داستان «یک نیمروز سوخته» بهترین فرصت بود تا به ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آبادان و همچنین آداب و رسوم مردم آن بپردازم، افزود: در این داستان که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، نیم نگاهی به زندگی مردم آبادان و فرهنگ آن ازجمله ارتباطات این شهر با کشورهای خارجی همسایه، دنبال کردن مسائل سیاسی اجتماعی روز از سوی مردم آبادان، علاقهمندی آنها به هنر و سینما حساسیت رژیم به این شهر و مردم آن و ... داشته است.
کاشانی زاده که در زمان وقوع آتش سوزی سینما رکس آباد حدود 17 ساله بوده، درباره فضاسازیهای داستان «یک نیمروز سوخته» گفت: از آنجا که در زمان حادثه نوجوان بودم ذهنیت و پیش داشتههایی از آن روز در ذهنم هست و هنگامی که با خانوادههای شهدای این واقعه صحبت میکردم میتوانستم به خوبی فضاها را در ذهن تجسم کنم و این کمک زیادی در پرداخت داستان آن روز به من کرد.
وی افزود: قرار بود آثار پروژه ادبی «روزهای انقلاب» با تلفیق واقعیت و با استفاده از عناصرداستانی نوشته شود که درباره داستان «یک نیمروز سوخته» باید بگویم بخش داستانی ذهن من، همان خاطرات و داشتههایی بود که از حال و هوای آن روز در ذهن داشتم و از این رو حتی بخش داستانی هم به نوعی مستند است چون به درستی میدانستم وقایع چگونه و در چه فضایی رخ دادهاست.
این خاطرهنگار و داستاننویس از نگارش داستانی برای واکاوی واقعه سینما رکس آبادان اظهار خرسندی کرد و گفت: اگر چه پیش از این نویسندگی داستانها و قصههای کودک و نوجوان برای تهیه انیمیشن با همکاری صدا و سیما را انجام داده بودم، اما این نخستین داستان بلند و کار جدی من برای گروه سنی نوجوان بوده که فکر میکنم داستانی قوی و جذاب دارد.
دو کتاب خاطرهنگاری دفاع مقدس از پروین کاشانی زاده با عنوانهای «ترنم آشیانه سرخ» و «نور چشم آبادان» هم اکنون در مرحله کارشناسی و ویراستاری برای چاپ است.