سرویس جنگ نرم حلقه وصل - ایان برمر کارشناس و تحلیلگر آمریکایی و رئیس و بنیانگذار اندیشکده آمریکایی «گروه اوراسیا» که در حوزه پژوهش و مشاوره در رابطه با تهدیدات جهانی فعالیت میکند و همچنین بنیانگذار شرکت رسانههای دیجیتال «گراوند زیرو مدیا» نوشت: پایان ساده و بیتکلف طولانیترین ماجراجویی نظامی و طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا رقم خورد. چگونگی آغاز این جنگ، نحوه دنبال کردن آن، پولی که برای آن هزینه شد، و تلفات انسانی آن مورد سرزنش و ملامت فراوان قرار خواهد گرفت و بدون شک کتابهای بسیاری درباره آن نوشته خواهد شد. اما در حال حاضر باید به بیکفایتیها در حوزه اجرایی در خصوص پایان دادن به جنگ و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بپردازیم.
مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه میخوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارشها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید حلقه وصل نیست.
روند خروج آمریکا از افغانستان افتضاح بود
در این گزارش آمده است: سیاستی که با آن موافقم و یک راهبرد واقعی میدانم، این است که با توجه به وضع موجود پیشین و پیشروی طالبان و در دست گرفتن قدرت توسط آنها، یا باید حضور خود را افزایش میدادیم یا از آنجا خارج میشدیم. اما روند اجرایی افتضاح بود. این به باور من به مراتب عقوبتبارترین بحران سیاست خارجی است که از زمان بحران گروگانگیری در ایران و سپس ناکامی در نجات گروگانها شاهدش بودهایم. بنابراین، این اتفاق بزرگی است. ما شاهد بحرانهای بزرگتری در حوزه سیاست داخلی در آمریکا بهطور مشخص در روز ششم ژانویه بودهایم. اما در حوزه سیاست خارجی، این یک بحران فوقالعاده بزرگ است.
چهار شکست اصلی بایدن در نحوه خروج از افعانستان
این اندیشکده مینویسد: کجای کار اشتباه بود؟ به باور من، چهار شکست اصلی در حوزه اجرایی ذیل مسئولیت بایدن اتفاق افتاده است:
- شکست اول یک شکست نظامی و اطلاعاتی بود. بایدن نخستین بار روز ۱۱ سپتامبر اعلام کرد که همه نیروها تا ماه اوت از افغانستان خارج میشوند. در آن مقطع، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا گفتند که قوای دفاعی افغانستان قادر خواهند بود به مدت دو تا سه سال طالبان را عقب برانند. پس از آنکه طالبان طی چند روز گذشته تهاجم خود را آغاز کرد، ارزیابی اطلاعاتی به دو تا سه روز کاهش یافت. در طول فعالیت شغلیام هیچگاه شاهد اینچنین شکست اطلاعاتی نبودهام. دو حقیقت در اینجا واقعاً نفسگیر هستند. حقیقت نخست اینکه، آمریکا بیست سال وقت و حدود ۹۰ میلیارد دلار هزینه صرف تعلیم قوای افغانستان کرد و این نیروها از جنگیدن امتناع کردند. حقیقت دوم نیز این است که آمریکا پس از آنکه به مدت دو دهه شخصاً افغانها را تعلیم داد، هنوز از روحیه و قابلیتهای نیروهایی که تعلیم داده بود، خبر نداشت.
متحدان آمریکا سرخورده شدهاند
- شکست دوم همانا شکست در زمینه هماهنگسازی بود. من به اندازه کافی درباره این موضوع صحبت کردهام، اما تکرار این حرفها خالی از لطف نیست. آمریکا به مدت دو دهه در کنار متحدان ما جنگید، در پی رویدادهای ۱۱ سپتامبر از آنها خواست تا در کنار ما بجنگند، و آنها با روی گشاده پذیرفتند و شجاعانه جنگیدند. آنها شجاعانه در میدان نبرد جنگیدند و تلفاتی را متحمل شدند. اما وقت خروج که فرا رسید، رئیسجمهور بایدن تکروی کرد. او صرفاً روند تصمیمگیری، اعلام تصمیم، و سیاستهای جاری را مدنظر قرار داد، سیاستهایی نظیر اینکه مثلاً آیا پناهجویان را بپذیریم یا نپذیریم و اینکه آیا کمکهای بشردوستانه ارائه دهیم یا نه یا این موارد را به چه نحو صورت دهیم. حتی مواردی نظیر نقش سفیر آمریکا در افغانستان نادیده گرفته شد و سفیر موقت آمریکا از افغانستان گریخت و آن کشور را ترک کرد. سفیر انگلیس همچنان در افغانستان بود و تلاش میکرد تا شهروندان کشور متبوعش را از آنجا خارج کند. چرا نتوانستیم در خصوص موضوعی به این سادگی با متحدان خود هماهنگ شویم؟ شکستی به این بزرگی در زمینه ایجاد هماهنگی اتفاق افتاده و متحدان آمریکا از این مسئله سرخورده شدهاند و سرخوردگی خود را نشان میدهند. آنها طی چند ماه گذشته سرخوردگی خود را در خلوت نشان میدادند و اکنونی علناً این کار را میکنند.
عدم برنامهریزی برای خروج بسیار تکاندهنده است
- شکست سوم به مقوله برنامهریزی مربوط میشود. خطای اطلاعاتی و ناکامی در زمینه ایجاد هماهنگی را میتوان هضم کرد، اما اگر برای سناریوهای ثانویه برنامهریزی صورت گرفته بود، چنین فاجعهای اتفاق نمیافتاد. اوضاع همیشه طبق انتظار پیش نمیرود و تشکیلات اطلاعاتی و نظامی آمریکا مطمئناً به لحاظ تاریخی تلاش کردهاند این موضوع را مدنظر قرار دهند. با توجه به این مسئله، شکستی در زمینه برنامهریزی تکاندهنده است. طبق همه آنچه میدانیم، ما در زمینه برنامهریزی در آنجا مطلقاً ناکام بودیم. آمریکا بر اساس جدول زمانی خویش عمل کرد و مجبور شد نیروهایی را از خاک آمریکا جهت کمک به روند تخلیه به افغانستان اعزام کند. تعداد ۶۰۰۰ نیرو اعزام شدند، بیش از تعداد نیروهایی که این کشور در وهله اول از افغانستان خارج کرده بود. برنامهریزی به منظور تأمین امنیت هزاران هزار شهروند افغان که به نیروهای آمریکایی کمک کرده بودند نیز بسیار ضعیف بود و بسیاری از آنها در افغانستان جا ماندند. بسیاری از آنها بیشک جانشان را از دست خواهند داد. همه این کارها را میشد طی ماههای منتهی به خروج انجام داد و میباید در آن مقطع صورت میگرفت. بسیار عجیب است که چنین چیزی اتفاق نیفتاد.
پیشبینیهای وارونه بایدن
- در نهایت به شکست چهارم در زمینه برقراری ارتباط میرسیم. اکنون دیگر ویدئوهایی مربوط به روز هشتم جولای را دیدهاید که در آنها رئیسجمهور بایدن در حمایت از خروج از افغانستان به آمریکاییها اطمینان میدهد و سلطه طالبان بر سرتاسر کشور را بسیار نامحتمل میداند. او در این خصوص مصرانه اظهار داشت: «قرار نیست شرایط به گونهای رقم بخورد که شاهد خارج کردن افراد از راه پشتبام سفارتخانه آمریکا باشیم، آنگونه که در سال ۱۹۷۵ در سایگون اتفاق افتاد.» این پیشبینیها بیدرنگ به صورت وارونه اتفاق افتادند و ما همچنان شاهد آن بودیم که بایدن و وزیر امور خارجه و دیگر مقامات در کاخ سفید در قالب اظهارات علنی خود خروج نیروها را موفق ارزیابی میکنند، ادعایی که مایه شگفتی است. رئیسجمهور بایدن در جریان وقوع این بحران ترجیح داد همچنان در کمپ دیوید بماند و تعطیلات را آنجا سپری کند. او تصویری منتشر کرد از گفتگوی خود با مشاوران امنیت ملیاش که هیچکدامشان آنجا حضور نداشتند و از طریق تماس اینترنتی با او در ارتباط بودند. این مسئله نیز بسیار عجیب است.
اشتباهی که میتواند به قیمت از دست رفتن ریاست جمهوری بایدن تمام شود
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: اکنون، با توجه به اوضاع کنونی، من فکر نمیکنم این بحران برای مردم آمریکا یا برای بایدن در حد و اندازه بحران سایگون در سال ۱۹۷۵ باشد. برای این حرفم چند دلیل دارم. یک دلیل آن است که مردم عادی آمریکا، نه آنهایی که اهل سیاست هستند و در توییتر حضور دارند و سیاست خارجی را به باد انتقاد میگیرند، افغانستان واقعاً برایشان اهمیتی ندارد و خواهان خروج هستند. همه قساوتها در حوزه حقوق بشر که طی هفتهها و ماهها و سالهای آتی شاهدش خواهیم بود، آنچه اساساً یک سیاست عامهپسند قلمداد میشود را دستخوش تغییر نمیکند. علیرغم آنچه گفته شد، کار هنوز تمام نشده و اوضاع میتواند از این هم بدتر شود. بیشک این امکان وجود دارد که در نهایت نیروهای آمریکایی و طالبان درگیر نبرد با یکدیگر شوند. بیشک این امکان وجود دارد که آمریکاییها کشته شوند. این امکان وجود دارد که شاهد بحران آدمربایی و بحران گروگانگیری باشیم. اگر چیزی شبیه این رخ دهد، در آن صورت بحران گروگانگیری در ایران تکرار میشود و این امر میتواند به قیمت از دست رفتن ریاست جمهوری بایدن تمام شود.
آمریکا دیگر قابل اعتماد نیست
ایان برمر در پایان نوشت: من فکر میکنم اکنون وضعیت در داخل بیشتر شبیه خط قرمز ناموفقی است که اوباما برای سوریه وضع کرده بود. او گفت «اسد باید برود»، اما اسد هیچ جا نرفت. اما این موضوع در سطح بینالمللی از اهمیت بیشتری برخوردار است. متحدان آمریکا که امیدوار بودند آمریکا طبق گفته بایدن بازگشته باشد، احساسشان این است که آمریکا به تنهایی عمل میکند و یکجانبهگراست و نمیتوان به آن اعتماد کرد. در خصوص چینیها و روسها، من فکر نمیکنم این امر موجب به خطر افتادن منطقه بالتیک یا تایوان شود. به باور من، به لحاظ ایدئولوژیکی، توانایی و تمایل آنها در خصوص گرایش به سمت این گفتمان که آمریکا فاقد مشروعیت بینالمللی است، به وجهه آمریکا نزد دیگر کشورهای دنیا بیش از پیش خدشه وارد میکند، به رفتارهای کجدار و مریز دامن میزند، و به شکلگیری دنیایی میانجامد که در آن هیچگونه اهرم فشار سیاسی و اقتصادی وجود ندارد و هر کس راه خودش را میرود، نه دنیایی که ترجیح میدهیم در آن زندگی کنیم.