سرویس پرونده: خوشآمدگویی، تاکید بر اینکه «اینجا فقط کالای تولید داخل میخرید» و هشدار که «فروشگاه مختص بانوان» است و «ورود آقایان ممنوع» و تعیین زمان برای مشتریهای هدف که میتوانند «فقط روزهای فرد از ساعت 10 تا 18» کالای ایرانی بخرند، اینها تمام پیامهایی است که در اولین برخورد «فروشگاه خانه ایرانی» به مخاطب ارائه میکند. حتما اگر یک فرد بازاری این پیامها را ببیند میگوید که مسئولان این فروشگاه کاسب نیستند و فروش برای آنهای اهمیت ندارد. شما به آنچه گفته شد مکان فروشگاه را هم اضافه کنید که در انتهای پارکینگ مسجد امیر و پاساژ ارمِ در فاز سهِ شهید محلاتی قرار دارد. مدیریت فروشگاه خانه ایرانی را فاطمه مطلق بر عهده دارد. او مهندسی نرمافزار خوانده و الان صاحب چهار فرزند است. خانم مطلق 37 سال سن دارد و با به دنیا آمدن اولین فرزندش شغل معلمی را کنار گذاشته تا تماموقت فرزندانش را بزرگ کند. با او در مورد انگیزهاش از راهاندازی فروشگاه و چرا تعیین این محدودیتها گفتوگو کردیم. با هماهنگی خانم مطلق این گفتوگو داخل فروشگاه صورت گرفت.
خانم مطلق! در ابتدا برای ما بفرمایید که ایده اصلی زدن یک فروشگاه برای چه کسی بود؟ آیا خود شما به تنهایی وارد این حوزه شدید یا افراد دیگری هم در این زمینه دخیل بودند؟
شهريور سال 1394 پسرم به سنی رسیده بود که باید به مهد و پيشدبستاني میرفت. من نیاز به يكسري لوازمالتحرير داشتم. طبق فرمايشات حضرت امام خامنهاي دنبال این بودم که این نیاز را با پیدا کردن لوازمالتحریر خوب داخلی رفع کنم. این شناسایی را انجام دادم و در ابتدا به اندازه نیازم خریداری کردم. حدود یکمیلیون تومان سرمایه داشتم. به ذهنم رسيد كه با این سرمایه مقداری بیشتر بخرم و در اختیار دیگران هم قرار بدهم تا آنها هم از وجود چنین جنسهایی خبر داشته باشند. این کار را انجام دادم و مورد استقبال قرار گرفت. یکبار دیگر خرید کردم و دوباره استقبال خوبی شد و تمام سرمایه من برگشت. در ادامه همسر من میخواست به پیادهروی اربعین برود. او در این سفر نیاز به یک کوله سبک و تخصصی داشت. در این خصوص در فضای مجازی تحقیق و جستجو کردم. در ابتدا تمام فعالیتهای من در فضای مجازی بود. کل امکانات من یکمیلیون سرمایه بهاضافه یک خط تلفن برای وصل شدن به فضای مجازی بود. در فضای مجازی گشتم و ديدم که يك توليدكننده در بجنورد کیفهای خوبی دارد. چند تا کیف از او خريدم و بعد این کیفها را در گروههای مختلف معرفی كردم. استقبال خوبی شد. دوباره و دوباره خريديم. واقعا خوب استقبال میشد. اين دو تجربه من را به اين نتيجه رساند كه ما يك بازار هدفي داریم كه به بلوغ رسيده است و توليدكنندگانی که جنسشان خوب است ولی کسی اينها را نميشناسد و حلقه واسطی بین این دو کم است. فکر کردم در حد توان خودم میتوانم این خلاء را پرکنم.
بعد از رسیدن به این نتیجه که چنین خلاءای وجود دارد، به لحاظ عملیاتی کار را چگونه آغاز کردید؟
اولين مرحله کار ما تهیه یک بانك اطلاعاتي بود. این بانک اطلاعاتی هنوز هم کامل نشده است. ما در این بانک اطلاعاتی لوازمی که یک خانواده ایرانی در زمینههای مختلف به آن نیاز پیدا میکند شناسایی کردیم. مرحله بعدی آغاز خرید بود. خریدهای خودمان را بر اساس تحلیلی که از نیاز فصل و موقعیت و زمان مشتریان داشتیم انجام دادیم. این محصولات را در فضای مجازی معرفی کردیم و برخی از آنها با استقبال مواجه شدند و برخی نه. الحمدالله با بالا و پایینهایی کار ادامه پیدا کرد تا اینکه در دیماه سال 1394 اولین کانال رسمی فروشگاه خانه ایرانی بهصورت رسمی افتتاح شد. همانجا هم اعلام کردیم که در روزهای پنجشنبه هر هفته فروشگاه حضوری هم داریم. كمكم كار وسعت گرفت و مكانمان را بزرگتر و كالاهايمان را بيشتر کردیم. پيشرفتهايي هم در حاشيه كار داشتيم. مثلا ما برای اینکه بتوانیم كيفيت ارائه کالاها را بالاتر ببريم، آتليه ايجاد كرديم. چون معمولا كالاهاي ايراني عكسهاي خوبی ندارند و ما در این آتلیه توانستيم عکسهای خوبی از محصولاتی که ارائه میدهیم بگيريم. کالاهایی که کیفیت خوبی دارند شناسایی و با آنها همکاری میکنیم. سعی هم میکنیم که نقاط ضعف کالاهای ضعیف را به تولیدکنندهها بگوییم تا عیب و ایراد کارشان را رفع کنند تا بتوانیم از آنها خرید کنیم. اصلاح فرهنگی از دیگر اهداف ما در این زمینه است؛ یعنی به تولیدکننده میگوییم که اگر فلان المان را بر روی مثلا لباس خود استفاده کنید ما از شما خرید نمیکنیم یا مثلا اگر این را روی اسباب بازی خودتان بزنید ما نمیخریم و...
گستره محصولاتتان چه شکل است؟
ما در 10 عرصه فعاليت داريم؛ پوشاك بانوان، پوشاك آقايان، پوشاك كودك و نوجوان، سيسموني، كيفوكفش، لوازم آرايشي و بهداشتي، لوازمالتحریر، اسباببازي، لوازم غيربرقي منزل و روسري كه فروش اختصاصياش خيلي گسترده است.
چرا مکان فروشگاه حقيقي خود را به مکانهای عمومیتر منتقل نمیکنید؟
يكي از موانع کار ما همين است و ما به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه چنین مکانی نتوانستیم فروشگاه را به مکان عمومیتر منتقل کنیم. دیگران که کالای خارجی عرضه میکنند بهراحتی میتوانند چنین مکانی را اجاره کنند. چون درصد سودي كه كالاهاي خارجي دارند، گاهي تا 100 درصد، 200 درصد و حتی 300 درصد سود هم میرسد. ميانگين سود كالاهاي ايراني خيلي باشد 30 درصد است. با این درصد سود مسلما یک فروشنده محصولات ایرانی کمتر میتواند یک مکان بزرگ و در جلوی چشم عموم را اجاره کند. خود ما برای اینکه در يك مكان عمومي باشيم در يك مزايده شركت كرديم، اما رقم پيشنهادی كمتر از بقيه بود و نتوانستیم این مکان را بگيريم. رقمي که ما ميتوانيم بپردازيم رقمي نیست که بتواند با فروشندگان کالاهای خارجی برابري کند. لذا ما به اين دليل در اين مکان هستيم. با اینکه این مکان زیاد جلوی چشم نیست، ولی الحمدالله تبليغات فردی و مجازی خوبی کردیم و الان روزانه بین 130 تا 150 نفر بهصورت حضوری از فروشگاه ما خرید میکنند.
معمولا خانوادهها دوست دارند خرید را بهصورت خانوادگی انجام دهند. مخصوصا خانمها که نسبت به این مسئله نگاه ویژهای دارند و خرید برای آنها با کشت و گذار و دیدن و تفریح کردن معنی پیدا میکند. بااینوجود بر روی در ورودی فروشگاه شما که عنوانش خانه ایرانی است زده شده است که «ورود آقایان ممنوع» و «فروشگاه مختص بانوان» است...
بله. چون هنوز زيرساختهاي ما مناسب خريد خانوادگي نيست. ما اميد داريم كه يك روزي بتوانیم این زيرساختها را برای خرید خانوادگی مهيا كنيم. فعلا حضور آقایان یکخرده برای كاركنان ما سخت است و نیاز است که محیط هم كمي جداسازي شود. در مجموع يكسري چيزها بايد متفاوت باشد تا آقايان هم بتوانند وارد فروشگاه خانه ایرانی شوند.
من فكر ميكنم قبل از همه اين سوالات بايد ميپرسيدم كه موانع و مشكلات شما چیست که سبب شده به ایدهآلهای خود در این زمینه نرسید؟
يكي از موانع اين است كه كالاي ايراني سودش پایین است و ما توان رقابت با کسی که کالای خارجی میفروشد نداریم و نمیتوانیم یک مكان خيلي خوب تهیه کنیم. نکته دیگر اینکه سرمایه ما بهقدری نیست که بتوانیم در همه عرصهها وارد شویم. خيلي دوست داريم در همه عرصهها وارد شویم. طبق تحقیقات ما حداقل 400 قلم کالا توسط یک فرد ایرانی در خانه استفاده میشود و ما نميتوانيم همه اين نیازها را پشتيباني كنيم. مانع ديگر، خود توليدكنندهها هستند. بعضي وقتها پیدا کردن و كار كردن با توليدكنندگان خيلي سخت است؛ بعضيها نقد همكاري ميكنند و مدتدار همكاري نميكنند، بعضيها هم مدتدار همكاري ميكنند ولی بعضا كالاهايشان مشكل دارد و وقتی ما مرجوع ميكنيم نميپذيرند... من در این مدت به این نتیجه رسیدم که اینکه مغازهدارها تمايلی به طرف حساب شدن با توليدكننده را ندارند به علت نقص عملكرد تولیدکنندههاست. نقص عملكرد توليدكنندهها باعث ميشود كه تمايل خريدارها و مغازدارها به اين افراد كمتر باشد.