به گزارش حلقهوصل: آنچه در زیر میآید، دروس پنجاه و یکم، پنجاه و دوم و پنجاه و سوم از جلد اول «رساله آموزشی» احکام و مسائل شرعی است که مطابق با فتاوای حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی تهیه، تنظیم و منتشر شده است.
وجوب قصر در سفر
در سفر باید نماز چهار رکعتی را با شرایطی که ذکر خواهد شد قصر (دو رکعت) خواند.
توجه:
وجوب قصر فقط در خصوص نمازهای روزانه چهار رکعتی است که عبارت از نمازهای ظهر و عصر و عشا است، و نماز صبح و مغرب قصر نمیشود.
شرایط نماز مسافر
مسافر با هشت شرط باید نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت به جا آورد:
شرط اول: سفر او به مقدار مسافت شرعی باشد. یعنی رفتن یا برگشتن و یا رفت و برگشت او روی هم هشت فرسخ باشد، مشروط به این که رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد.
شرط دوم: از اول مسافرت قصد پیمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنابراین اگر از ابتدا قصد پیمودن هشت فرسخ را نداشته و یا قصد پیمودن کمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسیدن به مقصد تصمیم بگیرد به جایی برود که فاصله آن با مکان اول کمتر از مسافت شرعی است، ولی از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعی است، باید نمازش را تمام بخواند.
شرط سوم: در بین راه از قصد خود مبنی بر پیمودن مسافت شرعی برنگردد، بنابر این اگر در بین راه، پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود، حکم سفر بعد از آن بر او جاری نمیشود، هر چند نمازهایی که قبل از عدول از قصد خود به صورت شکسته خوانده، صحیح است.
شرط چهارم: قصد قطع سفر در اثنای پیمودن مسافت شرعی با عبور از وطن خود یا جایی که میخواهد ده روز یا بیشتر در آن جا بماند نداشته باشد.
شرط پنجم: سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنابر این اگر سفر او معصیت و حرام باشد، اعم از این که خود سفر حرام باشد، مثل فرار از جنگ یا هدف از سفر، کار حرامی باشد، مثل سفر برای راهزنی، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است.
شرط ششم: مسافر از کسانی که خانه به دوش هستند، نباشد. مانند بعضی از صحرانشینان که محل زندگی ثابتی ندارند، بلکه در بیابانها گردش میکنند و هر جا آب و علف و چراگاه پیدا کنند، میمانند.
شرط هفتم: مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد، مانند باربر، راننده و ملوان و غیره، و کسی که شغل او در سفر است، ملحق به اینها است.
شرط هشتم: به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص، مکانی است که در آنجا اذان شهر شنیده نمیشود و دیوارهای شهر هم دیده نمیشود. هرچند بعید نیست که شنیده نشدن اذان برای تعیین حد ترخص کافی باشد.
مسافت شرعی (هشت فرسخ)
۱. کسی که رفتن او کمتر از چهار فرسخ باشد، و مسیر بازگشتش هم به مقدار مسافت شرعی نباشد نمازش تمام است، بنابر این مأمورین غیر محلی اگر فاصله بین وطن و محل کار آنها به مقدار مسافت شرعی ولو تلفیقًا نباشد، احکام مسافر را ندارند.
۲. اگر انسان به قصد رفتن به مکان معینی از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، این گردش در مقصد جزو مسافتی که از منزل پیموده محسوب نمیشود.
۳. برای حساب مسافت ۸ فرسخ باید از آخر شهر حساب کرد، و تعیین آخر شهر موکول به نظر عرف است؛ اگر در نظر عرف، کارخانهها و شهرکهای پراکنده اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را باید از آخر خانههای شهر حساب نمود.
قصد مسافت شرعی
۱. مسافری که قصد رفتن به سه فرسخی را دارد ولی از ابتدا در نظر دارد که در بین راه از راه فرعی برای انجام کار معینی به یک فرسخی برود و سپس داخل مسیر اصلی شود و به سفر خود ادامه دهد حکم مسافر را ندارد، و ضمیمه کردن مقدار راهی که با خروج از مسیر اصلی و بازگشت به آن پیموده برای تکمیل مسافت شرعی کافی نیست.
۲. کسی که از محل سکونت خود به محل دیگری که کمتر از مسافت شرعی است سفر کند و در خلال ایام هفته چندین بار از آن محل به محلههای دیگر برود، به طوری که مجموع مسافت بیش از هشت فرسخ شود، اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پیمودن مسافت شرعی را نداشته و فاصلهی بین مقصد اول و محلههای دیگر هم به مقدار مسافت شرعی نباشد، حکم مسافر را ندارد.
سفر معصیت
۱. کسی که بدون قصد معصیت، مسافرت کند ولی در بین راه برای ادامه و تکمیل سفر، قصد ارتکاب معصیت نماید واجب است از زمانی که قصد استمرار سفر به خاطر معصیت کرده نمازش را تمام بخواند و نمازهایی را که پس از تصمیم به ادامه سفر به قصد ارتکاب گناه، شکسته خوانده، باید اعاده کند و تمام بخواند.
۲. اگر انسان بداند در سفری که میخواهد برود مرتکب معاصی و محرمات خواهد شد مادامی که سفر او به خاطر ترک واجب یا فعل حرامی نباشد نماز او مانند سایر مسافران شکسته است.
۳. اگر بداند که در مسافرت مبتلا به ترک بعضی از واجبات نماز میشود احتیاط (واجب) این است که به آن سفر نرود، مگر آن که برای او ضرر یا مشقت داشته باشد. در هر صورت جایز نیست نماز را در هیچ حالی ترک نماید.
سفر شغلی
۱. کسی که سفر، شغل اوست (یعنی قوام شغل و کار او به سفر است)، مانند راننده، خلبان، کشتیبان، ساربان، چوپان و مانند آنها در سفر سوم باید نماز را تمام بخواند ولی در سفر اول و دوم نمازش شکسته است.
توجه:
- کسی که شغلش، سفر نیست ولی سفر، مقدمه شغل او است، مانند معلم و کارگر و کارمند و سربازی که خودش ساکن شهری است و به مدت دو سه ماه هر ده روز حداقل یکبار برای کار به محل کارش سفر میکند، حکم کسی را دارد که سفر، شغل اوست.
- دانشجویی، شغل و کار محسوب نمیشود، از این رو دانشجویانی که برای تحصیل علم به طور هفتگی یا روزانه سفر میکنند نمازشان مبتنی بر احتیاط است. بلی اگر مأمور به تحصیل باشند، مثل معلمان شاغلی که در کنار تدریس، مأمور به تحصیل هستند، نمازشان تمام خواهد بود.
- زیارت، شغل به حساب نمیآید، بنابر این کسی که هر هفته برای زیارت حضرت معصومه(س) و انجام اعمال مسجد جمکران به شهر قم سفر میکند، در این سفر، حکم سایر مسافرین را دارد و نمازش قصر (شکسته) است.
- کسی که رانندگی شغل ثابت و دایمی او نیست، ولی برای مدت کوتاهی وظیفهی- رانندگی به او محول میشود، مثل سربازانی که وظیفهی- رانندگی را در پاسگاهها و غیر آن بر عهده میگیرند، اگر از نظر عرف، رانندگی در آن مدت موقت حداقل دو الی سه ماه شغل آنها محسوب شود حکم سایر رانندگان را خواهند داشت.
- رفت و برگشت اگر در نظر عرف یک سفر محسوب شود، مثل استادی که از وطن برای تدریس، به شهری سفر کرده و هنگام عصر یا فردای آن روز به مبدأ بر میگردد، در این صورت، رفت و برگشت، سفر اول محسوب میشود و اگر عرفاً یک سفر محسوب نشود، مثل راننده ای که برای حمل کالا به مقصدی حرکت کرده و از آنجا به مکان دیگری برای حمل مسافر یا کالای جدید سفر نماید و سپس به وطن مراجعت میکند در این صورت، سفر اول با رسیدن به مقصد، تمام میشود.
۲. کسی که شغلش مسافرت است، اگر برای کار دیگری غیر از شغل خود مسافرت کند، باید مانند سایر مسافران نماز را شکسته بخواند، ولی اگر سفر به خاطر شغلی که در محل کار دارد باشد و در ضمن آن، اعمال خاصی از قبیل دیدن اقوام و دوستان را هم انجام میدهد و گاهی یک یا چند شب هم در آنجا میماند، باعث تغییر حکم سفر شغلی نمیشود و نماز تمام است. همچنان که انجام کارهای خصوصی و شخصی در سفر شغلی اداری بعد از پایان کار اداری حکم سفر شغلی را تغییر نمیدهد.
توجه:
- تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر اگر عرفاً شغل و کار یک مبلّغ دینی محسوب شود، در سفر برای انجام آن کارها حکم مسافری را دارد که به خاطر شغل و کارش سفر میکند، و اگر زمانی برای کاری غیر از ارشاد و تبلیغ مسافرت کرد، در آن سفر مانند سایر مسافران نمازش شکسته است.
۳. کسی که شغلش مسافرت است، اگر ده روز یا بیشتر در محلی بماند، خواه وطن او باشد یا نه، باید در سفر اولی که بعد از اقامت ده روزه برای کار کردن میرود نمازش را شکسته بخواند.
حد ترخص
۱. برای تعیین حد ترخص، شنیده نشدن اذان شهر کافی است، هر چند احتیاط (مستحب) رعایت هر دو علامت (نشنیدن اذان شهر و ندیدن دیوارهای شهر) است.
۲. معیار حد ترخص، شنیدن اذان آخر شهر از طرفی است که مسافر از آن خارج و یا داخل میشود (نه شنیدن اذان وسط شهر).
قواطع سفر (عواملی که سفر را قطع میکند) :
۱. رسیدن به وطن.
۲. قصد اقامت ده روز.
۳. توقف یکماه بدون قصد.
توجه:
به چیزهایی که سفر را قطع میکند «قواطع سفر» میگویند.
اگر مسافر بعد از خروج از وطن، از راهی عبور کند که صدای اذان وطن خود را بشنود و یا دیوار خانههای آن را ببیند، تا از وطن خود عبور نکرده ضرری به مسافت شرعی نمیرساند و مسافرتش قطع نمیشود، ولی تا در داخل محدودهی بین وطن و حد ترخص آن هست، حکم مسافر بر او جاری نمیگردد.
وطن
۱. اقسام وطن:
وطن از یک نظر بر دو قسم است:
الف) وطن اصلی: جایی که انسان در آن متولد شده و مدتی در آن بوده و رشد و نمو پیدا کرده است.
ب) وطن اتخاذی (وطن جدید، وطن دوم): جایی که مکلف آن را برای سکونت و زندگی لااقل هفت یا هشت سال، برگزیده است.
توجه:
صرف تولد در شهری باعث نمیشود که آنجا وطن اصلی او شود، بلکه لازم است مدتی در آنجا بوده رشد و نمو پیدا کرده باشد، مثلاً کسی که در تهران به دنیا آمده و بعد از تولد، در آنجا رشد و نمو نکرده، تهران وطن اصلی او محسوب نمیشود، بلکه وطن وی همان وطن پدر و مادر است که بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگی میکند. بلی اگر زایشگاه (محل تولد) در وطن پدر و مادر که در آن زندگی میکنند قرار داشته باشد باشد همانجا وطن اصلی کودک هم خواهد بود.
۲. شرایط وطن اتخاذی: برای این که جایی، وطن دوم محسوب شود سه شرط لازم است:
الف) باید قصد قطعی بر توطن در آن جا داشته باشد، بنابراین تا وقتی که قصد قطعی بر توطن در جایی نداشته باشد، و به عبارت دیگر تا زمانی که جایی را برای ماندن همیشگی انتخاب نکرده، وطن او محسوب نمیشود مگر این که بدون قصد آن قدر بماند که عرفاً وطن او محسوب شود، و احراز نظر عرف به عهدهی مکلف است، بنابر این کسانی که مدت غیر معینی مسافرت میکنند، مانند طلاب علوم دینی که برای درس خواندن به حوزهی علمیه میروند و یا کارمندان دولت که برای کار به مدت غیر معینی به شهری اعزام میشوند، بر محل تحصیل یا کار، حکم وطن مترتب نیست، مگر آن که آن قدر آنجا بمانند که عرفاً وطن آنها محسوب شود. (مدت مثلا ۸ سال برای صداق وطن کافی است). همچنین کسی که سالهای زیادی در سرزمینی که وطن او نیست زندگی میکند و در حال حاضر ممنوع الورود به وطن خود است، ولی یقین دارد که روزی به آن باز خواهد گشت حکم سایر مسافرین را دارد.
ب) باید قصد توطن در آبادی و شهر خاص و معین داشته باشد، بنابراین نمیتوان یک کشور، مثلاً ایران را وطن قرار داد.
ج) باید سکونت در محل به مدتی که عرفاً اهل آنجا به حساب آید، داشته باشد. بلی لازم نیست شش ماه به طور مستمر در آنجا بماند، بلکه بعد از این که آنجا را به عنوان وطن جدید انتخاب نمود و با این قصد، مدتی (اگر چه فقط شبها) آنجا سکونت نمود، وطن او محسوب میشود.
توجه:
در وطن جدید، تملک خانه و غیر آن شرط نیست.
تعدد وطن
ممکن است انسان دارای دو وطن و حتی سه وطن باشد، بنابراین قبیلههایی که قصد نقل و انتقال همیشگی از ییلاق به قشلاق و بر عکس را دارند تا روزهایی از سال را در یکی و روزهایی را در دیگری بگذرانند و هر دو مکان را برای زندگی خود انتخاب کرده باشند، هر یک از آن دو مکان، وطن آنان محسوب میشود و بر آنان در آن دو مکان حکم وطن جاری میگردد، و اگر فاصلهی بین آن دو به مقدار مسافت شرعی باشد، در راه سفر از یکی به دیگری، حکم سایر مسافرین را دارند، و یا کسی که چند سال از عمر خود را در روستای محل تولد و چند سال را در شهری گذرانده و در حال حاضر به شهر دیگر آمده در صورتی که از روستای محل تولد اعراض نکرده برای او حکم وطن را دارد و شهری هم که چند سال در آن ساکن بوده اگر آن را به عنوان وطن برگزید، تا از آن اعراض نکرده حکم وطن را برای او دارد و شهر فعلی هم اگر در آن قصد توطن کند و به مدتی که عرفاً آنجا وطن محسوب شود بماند وطن او خواهد بود.
اعراض از وطن
۱. مراد از اعراض، خروج از وطن با تصمیم بر عدم بازگشت به آن برای سکونت است.
۲. تا زمانی که انسان از وطن خود اعراض نکرده است، آنجا برای او حکم وطن را دارد و نماز وی در آنجا تمام است، اما بعد از آن که از وطن خود اعراض کرد دیگر حکم وطن در آنجا بر او جاری نمیشود مگر آن که دوباره برای زندگی به آنجا برگشته و با قصد زندگی دایم مدتی در آنجا اقامت کند، بنابراین شخصی از اهالی روستا که محل کار و سکونت فعلی وی در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگی میکنند و در آن ملک و آب دارند و هر از چند گاهی برای دیدار و کمک به آنجا میرود و تمایلی به بازگشت به آنجا برای سکونت ندارد اگر قصد مراجعت به آن روستا برای سکونت و زندگی ندارد، بلکه تصمیم به عدم مراجعت دارد، حکم وطن بر او در آنجا جاری نمیشود.
تبعیت زن و فرزند در وطن و اعراض از آن
۱. صرف زوجیت، موجب تبعیت قهری نمیشود و زن میتواند در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع شوهر خود نباشد، بنابراین صرف این که مکانی وطن شوهر است باعث نمیگردد که وطن زن هم باشد و بر زن در آنجا احکام وطن جاری شود، بدین ترتیب اگر شخصی، وطنی داشته باشد که در حال حاضر در آن سکونت نمیکند ولی گاهی با همسرش به آنجا میرود، همسر او باید در آنجا نمازش را شکسته بخواند، و همچنین صرف ازدواج زن و رفتن وی به خانه شوهر در شهر دیگر مستلزم اعراض از وطن اصلیاش نیست، بنابراین جوانی که با زنی از شهری دیگر ازدواج کرده است، هنگامی که این زن به خانهی پدرش میرود، تا زمانی که از آنجا (وطن اصلی خود) اعراض نکرده، نمازش در آنجا تمام است. بلی اگر زن در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع ارادهی همسرش باشد، قصد شوهرش برای او کافی است و شهری که همسرش با او برای زندگی دایم و به قصد توطن به آنجا رفته است، وطن وی هم محسوب میشود، و همچنین اعراض شوهر او از وطن مشترکشان با خروج از آن و رفتن به جای دیگر، اعراض او از وطن هم محسوب میگردد.
۲. فرزندان اگر در تصمیمگیری و زندگی، مستقل نباشند یعنی بر حسب طبیعت و ارتکازشان تابع اراده پدر باشند، در اعراض از وطن سابق و اتخاذ وطن جدید که پدر با آنها برای زندگی دایمی به آنجا رفته است تابع وی هستند و در غیر این صورت تابع نخواهند بود، بنابراین کسی که قبل از بلوغ از محل تولد خود به تبعیت از پدرش به شهر دیگری مهاجرت کند و پدر وی قصد عدم بازگشت به آنجا را برای زندگی داشته باشد آن مکان، دیگر برای او حکم وطن را ندارد بلکه وطن جدید پدر، وطن اوست.
قصد اقامت ده روز
۱. هرگاه مسافری بخواهد حداقل ده روز پشت سر هم در محلی بماند یا بداند که اجباراً این مدت را در آن جا توقف خواهد کرد باید نماز را تمام بخواند (و این را در اصطلاح فقهی «قصد اقامه» میگویند)، اما اگر قصد اقامت کمتر از ده روز را داشته باشد حکم سایر مسافرین را خواهد داشت، بنابراین سربازان یا نیروهای کادری که در استخدام ارتش یا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند، اگر قصد اقامت ده روز یا بیشتر را در مکانی (مثل پادگان، مناطق مرزی و …) دارند و یا میدانند- هر چند به طور اجباری – ده روز یا بیشتر در آنجا خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند.
توجه: کسی که میداند در جایی ده روز نمیماند، قصد اقامت ده روز معنا و اثری ندارد و باید در آنجا نمازش را شکسته بخواند، مثلاً اگر فردی برای زیارت حرم امام رضا۷ مسافرت کند و با آن که میداند کمتر از ده روز در آنجا خواهد ماند ولی برای این که نمازش تمام باشد قصد اقامت ده روز میکند نمازش در آنجا شکسته است.
۲. قصد اقامه باید در یک محل (شهر یا روستا و یا …) باشد، و در دو محل نمیتوان قصد اقامه کرد، بنابراین کسی که در دو مکان تبلیغ میکند اگر عرفاً دو محل محسوب شود، باید در یکی از آن دو، قصد اقامه کند و قصد اقامه در هر دو به این صورت که بخواهد چند روز را در یکی و چند روز هم در دیگری بماند که مجموعاً ده روز شود اقامه محقق نشده و باید نماز را در هر دو محل شکسته بخواند.
توجه: اگر مسافری در محلهیی از شهر قصد اقامه کند رفتن به محلههای دیگر شهر، هر چند با محلهی قصد اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله داشته باشد، به قصد اقامه و حکم آن ضرر نمیرساند.
۳. مسافری که میخواهد ده روز یا بیشتر در محلی بماند، اگر از ابتدا قصد داشته باشد که در خلال ده روز به اطراف آنجا (در محدودهی باغها و مزرعههای محل اقامت) برود، اشکالی ندارد و قصد اقامهی او درست و نمازش تمام است. همچنین قصد خروج از محل اقامت، به اندازهی کمتر از مسافت شرعی اگر به صدق اقامهی ده روز ضرر نزند یعنی اگر بیرون رفتن از آنجا به مدت چند ساعت از روز یا شب برای یک بار یا چند بار باشد به شرطی که مجموع ساعات خروج از شش هفت ساعت بیشتر نشود، در این صورت، قصد خروج به قصد اقامه لطمه نمیزند و نمازش تمام است، اما بیشتر از این، مانع تحقق اقامه است و نمازش شکسته خواهد بود.
۴. اگر مسافر هنگام قصد اقامه، تصمیم داشته باشد در خلال ده روز- هر چند یک بار آن هم به مدت چند دقیقه- به چهار فرسخی و یا بیشتر برود اقامه تحقق پیدا نمیکند و باید نماز را شکسته بخواند.
۵. اگر مسافر در محلی قصد اقامه کند و قبل از خواندن یک نماز چهار رکعتی(ظهر یا عصر و یا عشا) از اقامه منصرف یا مردد شود، اقامه تحقق نیافته و تا وقتی که در آنجا هست باید نماز را شکسته بخواند، اما بعد از قصد اقامه، اگر حداقل یک نماز چهار رکعتی خوانده باشد، اقامه تحقق یافته و پس از آن، انصراف از اقامه یا تردید در آن هیچ اثری ندارد، بنابراین تا وقتی که در آنجا هست و سفر جدیدی را شروع نکرده، باید نماز را تمام بخواند (هر چند پس از تحقق اقامه، فقط یک روز بماند).
۶. اقامه با دو چیز تحقق پیدا میکند:
الف) قصد اقامه و خواندن یک نماز چهار رکعتی.
ب) قصد اقامه و توقف ده روز متوالی در یک محل (هر چند اصلاً در این مدت نماز نخوانده باشد).
۷. پس از تحقق اقامه، خارج شدن به مقدار کمتر از مسافت شرعی-هر چند به طور مکرر و مدت طولانی- اشکال ندارد و نماز تمام است، ولی اگر به مقدار مسافت شرعی خارج شود، حکم سایر مسافرین را خواهد داشت، بنابراین اگر پس از قصد اقامت در شهری به شهر دیگری که با شهر محل اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله دارد برود، قصد اقامهی قبلی وی به هم میخورد و بعد از برگشت به محل اقامه، باید دوباره قصد نماید.
۸. آنچه در مورد تبعیت زن و فرزند در بارهی «وطن» گفتیم در مورد «قصد اقامه» نیز جاری است.
توقف یک ماه بدون قصد
هرگاه مسافر، بعد از پیمودن مسافت شرعی (هشت فرسخ) در محلی توقف کند، و نداند مدت توقفش چند روز است (ده روز یا کمتر) تا وقتی این حالت را دارد باید نماز را شکسته بخواند، اما بعد از گذشتن سی روز باید نماز را تمام بخواند، هر چند در همان روز بخواهد برگردد.
بلاد کبیره
در احکام مسافر و قصد توطن و قصد اقامت ده روز، فرقی میان بلاد کبیره (شهرهای بزرگ) و معمولی نیست و حتی با قصد توطن در یک شهر بزرگ و مدتی در آنجا ماندن، بدون معین کردن محله خاصی از آن، تمام آن شهر حکم وطن را درباره او پیدا خواهد کرد. همچنین اگر قصد اقامت ده روز در مانند این شهر کند بدون این که محله خاصی از آن را قصد نماید، حکم تمام بودن نماز در مورد او در تمام محلههای آن شهر جاری خواهد بود.
منبع: پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)