
به گزارش حلقه وصل، میزگردی در خصوص واکاوی ریشههای وقوع اغتشاشاتی که در دیماه ١٣٩۶ در برخی از شهرهای کشور اتفاق افتاد، با حضور اعضای شورای علمی گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی مرکز پژوهشهای جوان در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی برگزار شد. در ادامه، گزارشی از این جلسه ارائه میشود.
سید بشیر حسینی(عضو هیات علمی دانشگاه صدا و سیما) در ابتدای این جلسه گفت: باید به صورت فعال باب نقد درونگفتمانی باز شود. اگر اینطور نشود یکباره کسی میآید و احساس میکند برگ برنده دارد و با ابزار رسانه در میان مردم مرجعیت مییابد. البته متأسفانه جامعه اکنون تاب نقد درون گفتمانی را ندارد. بر دوره چهل ساله نظام پرسشها و شبهاتی وارد است که نیازمند پاسخهای قانعکننده است. اگر خودمان مطرح نکنیم، در آینده کسی میآید و با طرح آن شبهه، هر چه را که بافتهایم پنبه میکند!
نکته بعدی در مورد ترسیم چهره پهلویهاست. فکر میکنید چرا مخاطب نسبت به گفتههای ما با دیده شک و تردید مینگرد؟ چون تنها به خیانت آنها پرداختهایم. به خدمات اصلاً توجه نکردهایم. دقیقاً همان کاری که پهلوی با قاجار کرد، ما نیز با پهلوی میکنیم. مخاطب میباید ما را منصف ببیند. فارابی میگوید یک فضیلت است که رأس الاخلاق است. او بیان میدارد که اگر آن حفظ شود، فضایل از دست رفته دیگر را میتواند برگرداند. او انصاف را رأس فضیلتهای میداند. انصاف گمشده گفتمان انقلاب اسلامی است. آقا هم به رعایت انصاف سفارش میکند. متأسفانه ما چهرههای توجیهگر زیاد داریم. باید منصف بود و با انصاف به موضوعات نگریست.
البته باید ملاحظه گفتنها را بکنیم. به هر حال این گفتنها هزینههایی نیز برای ما دارد. متأسفانه فضای تحمل کم است. بگذارید خاطرهای را از آقای ضرغامی برای دوستان تعریف کنم. آقای ضرغامی نقل میکردند که به اتفاق شورای معاونین خود خدمت آقا رسیدند. آقا فرمودند که بحث آموزش جنسی را جدی بگیرید و برای آن برنامههایی ببینید. پس از جلسه، قرار شد در سازمان نسبت به برنامهریزی برای اجرای این نکته حضرت آقا اقدامی کنیم. از هر کس خواستیم که وارد این مقوله شود، قبول نکردند. گفتند که ملاحظات بسیاری در این مورد وجود دارد. اگر برنامهای را در سیما کلید بزنیم، از فردای پخش آن، سیل تشر از جای جای مراکز قدرت به سوی برنامه سرازیر خواهد شد. ترس از فشارها، خلاقیتکُش و مخاطبکُش است!
علیرضا معاف (پژوهشگر مسائل سیاسی)سخنران بعدی این میزگرد اظهار کرد: تحلیلهای متصور در این موضوع در چهار دسته جای میگیرند:
۱) تحلیلهای رسانه محور: که آمدنیوز را اصل میدانند. تقلیل سطح بحث به رسانه اشتباه است. تحلیل درست آنست که به واقعیت و مجاز یعنی تصویر و رسانه توجه کنیم.
۲) تحلیلهای کارگزارمحور: که دولت یا احمدینژاد را مقصر میداند.
۳) تحلیلهای ساختارمحور: ارجاع به شورش گرسنگان میدهند یا مبتنی بر شکاف در کشور است. سویه کاملاً اقتصادی است.
۴) تحلیلهای ترکیبی: که مبتنی بر برنامهریزی ضدامنیتی دشمن است با استفاد از مدل پاندولی آمریکا. در این حالت، انرژی اولیه تجمعات، شکافهای اقتصادی بود اما توجه بفرمایید که برنامهریزی امنیتی است.
اما در باب ساختار جنبش اغتشاشی باید به شش محور اشاره داشت.
محور اول: موضوع است. عملکرد اقتصادی نظام محل سؤال قرار میگیرد.
محور دوم؛ عامل مشروعیتبخش است. مانند گرانی، فساد، انسداد و ...
محور سوم؛ عامل انگیزهبخش است. که باعث فراگیری شد.
محور چهارم؛ بدنه و سازماندهی است که مسئله ملت یا مزدوران مطرح میشود.
محور پنجم؛ نیروی مقاومتکننده یا حزبالله است که بحث تأخیر در برخورد در آن برجسته میشود. اینکه دشمن در پی بیتفاوت کردن جریان حزباللهی کشور در برابر نظام بر میآید.
و محور آخر که هدفگذاری با عنوان ایده جایگزین است که دشمن به دنبال قطع وابستگی ملت با نظام اسلامی است.
دشمن روی: ۱) کاهش پیوستگی مردم با نظام و ۲) کاهش دلبستگی جریان حزبالله با نظام تمرکز کرد. دشمن محاسبه راهبردی کرده بود اما با شدت گرفتن غائله و پیش رفتن فضا به سمت رادیکالیزم، خلاف محاسبات دشمن روی داد.
بحث براندازی مطلقاً در نظام اسلامی جایی ندارد ؛.شعارها را میبنید که دستوری است نه تودگانی! دوم اینکه جمهوری اسلامی یک هسته سخت وفادار دارد؛ بین ۱۵ تا ۳۰ درصد توده پیوند ارگانیک (اندامواره) با نظام دارند. حاضر به جانفشانی است. سوم اینکه نظام یک سیستم اطلاعاتی پیچیده و چندوجهی دارد و چهارم آنکه دستگاههای نظامی ما واقعاً موفق هستند؛ سپاه قدس با بیست درصد ظرفیت خود میتواند کل شورشها را جمع کند.
بر این اساس نباید از براندازی صحبت کرد بلکه تمرکز بحث باید وارد حوزه اجتماعی شود. دال کانونی شکلگیری یک احساس انسداد در میان مردم نسبت به بخشهایی از حاکمیت یا خود حاکمیت است. البته این هم شاید تلقی یا بازنمایی ذهنی انسداد باشد. یک آریستوکراسی الیگارشی در جمهوری اسلامی شکل گرفته است؛ نتیجه این شکلگیری اشرافیت آهنین در دولت، تولید آنارشیزم در پاییندست است. میبینید که جنبش محرومین جایی در دولت ندارد.
شما اگر به سال ۹۰ برگردید وضع مردم بدتر بود اما اعتراض نمیکردند. چرا؟ چون میفهمد که مجموعه دولت با مردم همراه است (این نکته به معنای سرپوش گذاشتن بر اشکالات آقای احمدینژاد نیست).
هماکنون ما با چهار شکاف مواجهایم: یک. شکافهای اقتصادی، دو. شکافهای عقیدتی که شاهد نضج آن توسط جریانهای شبه مدرنیته نئولیبرال هستیم، سه. شکاف استقلال-وابستگی و در نهایت شکاف ایرانیت-اسلامیت. در این برهه زمانی شکاف اقتصادی سرباز کرد. خیلی خطرناک است که در دفعات بعد یک گسل دیگری تکان بخورد.
علی ای حال، تحلیل اغتشاشات نباید تک فاکتوری باشد. آن مدل پاندولی که عرض شد دوباره به ایران بازخواهد گشت. آمریکا با این مدل خود یکبار عراق را میزند، یکبار سوریه، یکبار لبنان، یکبار هم این پاندول به سمت ایران میآید و نظام را زخمی میکند. این پاندول مدام در حال رفت و برگشت است.
استراتژی قیجی نیز خطرناک است؛ این استراتژی در قالب نفوذ قانونی در مصادر کشور ایجاد دو تیغه میکند: تیغه تولید ناکارآمدی و تیغه ارجاع ناکارآمدی به نظام. در این حالت به معترضان توجه کنید، حاکمیت ضعیف میشود و از طرف دیگر توجه نکنید مردم از شما عبور میکنند. نکته آخر هم اینکه مردم عصبانی هستند؛ آن هسته سخت میتواند بیتفاوت شود اما ما باید چه سیاستی را در پیش گیریم که فلش به سمت آقا و اصل سیستم نرود. شاید در پاسخ به این سوال، رفع مخاطرات کنیم؛ این سوال را از خود داشته باشیم که در ۴۰ سالگی نظام چقدر میتوانیم از کارنامه جمهوری اسلامی دفاع کنیم؟ باید بگوییم که اتفاقاً میشود از انقلاب و کارنامه آن دفاع کرد.
سعید طاوسی(استاد دانشگاه) نیز در این میزگرد گفت: این آخرین باری بود که توانستند تلگرام را فیلتر کنند چراکه پاول دورُف در پیش از این گفته بود که در حال ارتقای سیستم هستند که دیگر نتوان تلگرام را فیلتر نمود. نیازمند این هستیم که تغییر نسل تکنولوژی را فهم کنیم. اگر این فهم حاصل شود، برخوردهای منفعلانه نمیکنیم. نکته دیگری که در این باب باید گفته شود آسیب فیلتر کردن تلگرام است. فیلتر کردن تلگرام باعث هجوم مردم به سمت فیلترشکنها بود. چیزی که شاید در گذشته امر مذمومی بود اما با این کار قبح استفاده از آن در میان مردم شکست.
محسن ردادی(عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) سخنران بعدی این میزگرد بود که در جملاتی ابراز داشت: درباره اغتشاشات اخیر میتوان به دو نکته اشاره داشت؛ نکته اول اینکه میتوان این تهدید را به فرصتی تبدیل کرد و از این اغتشاشها برای اصلاح و تقویت جمهوری اسلامی استفاده نمود. حوادث اخیر این فرصت را در اختیار ما قرار داده است که «عدالت» را به عنوان یک فضیلت و مطالبه دوباره در صدر خواستهها قرار دهیم. در این صورت:
اولاً یک شعار فراموششده به نام «عدالت» - که از اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است - دوباره احیا میشود؛
ثانیاً نیروهای حزبالله و انقلاب اسلامی پیشتاز مطالبه و عدالتخواهی قرار میگیرند و از این هویت توجیهگر و منفعل فاصله میگیرند.
نکتهی دوم این است که این ماجرا، یک حادثه و پدیده در تاریخ است. هر حادثه یک پدیداری دارد و همین پدیدار است که آن را برای نسلهای بعد معنادار میکند. ممکن است این اعتراضات به عنوان یک «بلوای تخم مرغ»، «راهپیماییهای عدالتخواهانه»، «فتنه» و یا «تظاهرات ضداسلامی» برچسب بخورد و فهم شود. این کاملاً به فعالیتهای تفسیرگران ربط دارد.
مهدی رحیمی(مدیرگروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی) نیز در این جلسه گفت: جوان امروز، تاریخ انقلاب و چرایی وقوع آنرا نمی داند به همین خاطر در خیابان شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی سر میدهد و حتی خدابیامرزی نیز به رضاشاه می دهد! ما باید به مخاطب بگوییم که شبکههای ماهوارهای با استفاده از ابزار رسانه دست به بازنمایی پهلوی و تطهیر چهره او زدهاند. او قرار بود که با ترفندهای رسانهای قلب واقعیت آشنا شود. باید حقیقت پهلویها به مخاطب گفته شود. اما حال نیازمند یک حرکت پیشدستانهایم. با نگاهی آیندهپژوهانه میباید با پاسخ به شبهات و سؤالات پیرامون تاریخ انقلاب اسلامی، قبل از آنکه دشمن در پس ساخت تصویری برساخته از تاریخ انقلاب باشد، با ارائه تصویری درست از انقلاب- منظور نقاط تاریک و شبههزا و به عبارتی حاشیههای مهمتر از متن انقلاب -، به مخاطب آگاهی تاریخی دهیم تا در برابر رسانههای مجازی و مکتوب منفعل محض نباشد.
حضرت آقا میفرمایند محافظهکاری قتلگاه انقلاب است. چقدر این را فهم کردهایم؟ متأسفانه جریان حزباللهی کشور با محافظه کاری و عدم انتقاد به شرایط موجود کشور، جریان مقابل را در وضعیت بُرد قرار داده و آنان نیز با موقعیتشناسی بهموقع، در موضع منتقد قرار گرفته و با ساخت چهره خود به عنوان ناجی، مجدداً بدون دادن هیچ هزینهای، به راحتی هر چه تمامتر به مصادر امور برگشتند. چیزی که شاید بعد از فتنه ۸۸ و نگاه حکومت به این جریان بیشتر در حد یک رؤیا بود که با این سرعت، مجدداً وارد سیاست شوند. حال سوال اینست که چرا جریان نخبگان حزباللهی همیشه در موضوعات مختلف از جمله در پیگیری مطالبات مردم از جریان اصلاحات عقب است؟ در غائله اخیر دیدیم که جریان اصلاحطلب سریعاً در مقام منتقد و مطالبهگر حق مردم وارد کارزار شده و خود را متصف به عناوین یادشده میکند. چرا نخبگان حزباللهی نباید بیانیه داده و در مقام منتقد وضع موجود قرار نگیرند؟
محمد حسن شاهنگی(معاون مرکز پژوهش های جوان) در انتهای این جلسه گفت: یکی از مسائل جدی که جای کار برای مخاطب جوان دارد، مسئله سانسور و فیلترینگ در ایران است؛ این موضوع از همان اول انقلاب و هر زمان به شکلی مطرح بوده و در اغتشاشات اخیر هم خودش را نشان داد؛ یک روز ویدئو، یک روز ماهواره، یک روز شبکههای اجتماعی و موبایلی و آینده هم.... بنابراین بد نیست با رویکرد جریانشناسانه، علل، مبانی، آثار و راهکارهای این موضوع از منظرهای مختلف اجتماعی، جامعه شناسی سیاسی، سیاستگذاری فرهنگی و ... بررسی شود و مسئله برای مخاطب جوان باز شود. موضوع دیگر ضرورت اتخاذ نوعی جذابیت در عنوان گزینی آثار است همیشه نباید رویکرد ایجابی داشت چه بسا رویکرد سلبی در برخی مواقع بیشتر جواب دهد مثلاً امروز در برخی مؤسسات این عناوین جهت پژوهش انتخاب می شود: «بن بست های جمهوری اسلامی!» که در این عنوان چالشهای اصلی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نظام را بی پرده با مخاطب در میان میگذارند و از پاشنه آشیلهای واقعی نظام با او حرف میزنند. یا عنوان زده میشود: «اگر جمهوری اسلامی نبود!» در این عنوان اخیر شرایطی تصور میشود که اگر تحول مدل سیاسی در کشور ما رخ نمی داد چه شرایطی در جامعه ما حاکم بود. این عناوین شاخکهای مخاطب را تیز میکند و جذب حداکثری مخاطب بیشتر رخ میدهد. مطلب همان مطلب است اما در عنوان خلاقیت بروز میکند.