سرویس پرونده: گروه تعلیم و تربیت مرکز مطالعات راهبردی زنان و خانواده[1]: آرمان اصلی انقلاب اسلامی، تحقق تمدن اسلامی است تا در سایه آن، توحید در تمام ابعاد حیات انسانی ظهور کند و زمینهسازی برای تشکیل حکومت جهانی حضرت حجت (عج) و نظام جهانی اسلام فراهم شود. این مهم نیازمند تولید نرمافزار و سختافزارهای دینی در تمام ابعاد حیات فردی و اجتماعی توسط نیروهای انقلابی است. به همین دلیل یکی از مهمترین راهبردها در تحقق این آرمان، تولید و تربیت نسلی است که دارای تولی حداکثری به ولایت الهیه و تبری حداکثری از ولایت طاغوت باشند تا بتوانند این آرمانها را جهانی سازند و سایر ملل را از بند طاغوت نجات دهند.
***
بازیِ طولانی
اهمیت تولید نیروی انسانی در جامعه شیعی به اندازهای است که تمدن غرب در جهت تحقق اندیشهها و مقاصد خویش و همچنین استیلای سیاسی و اقتصادی خود در جهان سعی داشته با طراحی سناریوهایی، سیاستهای کاهش جمعیتی نظام جمهوری اسلامی ایران را تشویق و ترغیب نماید؛ به گونهایکه در سال 2009 برژینسکی نومحافظهکار که یکی از سیاستگذاران کهنهکار آمریکایی و از اعضای مهم تشکیلات بیلدربرگ و کلوببوهم و از طراحان پروژه نظم نوین جهانی است، در مصاحبهای با روزنامه والاستریت ژورنال میگوید: «از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تاسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه بازی طولانیمدتی را انجام دهید چون زمان و آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست»[2].
بنابراین مسئله تولید و پرورش نسل به عنوان یکی از مسائل استراتژیک انقلاب اسلامی محسوب میشود لیکن با نگاهی به آمارهای نرخ جمعیت این امر نمایانگر میشود که روند کنونی این نرخ در نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان امالقرای جهان اسلام و پیشقراول تحقق اهداف انقلاب اسلامی رو به کهنسالی است، به گونهای که متوسط سن جمعیت کشور در 34 سال آینده به سمت 60 سال نیل خواهد نمود و این موضوعى است که قدرت ملى را در نسبت با آنچه که در اسناد بالادستى نظام اسلامى هدفگذارى شده است، دچار خدشه مىسازد.[3]
آموزش برای رشد جمعیت
با توجه به آنکه جمعیت به عنوان یکی از مهمترین مولفههای استراتژیک هر کشوری شناخته میشود، لزوم توجه به این مولفه مهم و برنامهریزی برای آن، بیش از پیش محسوس میگردد. هر یک از نظامهای اجتماعی باید سعی نموده در راستای سیاستهای افزایش جمعیتی برنامهریزیهای منسجمی را انجام دهند.
در این بین نظام تعلیم و تربیت به عنوان نهادی گفتمانساز، نقش بیبدیلی را در تحقق این آرمان مهم انقلاب اسلامی دارد؛ چرا که از ظرفیت تحقق رشد منابع انسانی به لحاظ کمی و کیفی برخوردار است. بر این اساس دو مقوله «جمعیت» و «نظام تعلیم و تربیت» با یکدیگر گره میخورند؛ زیرا اولی به رشد کمی و دومی به رشد کیفی نیروی انسانی میپردازد. علاوه بر این از آنجا که پیشرفت و سلامت همه جانبه کشور در گرو سرمایهگذاری بر نظام تعلیم و تربیت است، لذا میتوان گفت آموزش و پرورش بر جمعیت تقدم رتبی دارد. به عبارت سادهتر اگرچه آموزش و پرورش به طور مستقیم به هدایت و شکوفایی افراد جامعه میپردازد، لکن بهطور غیرمستقیم میتواند بر رشد جمعیت تاثیر ویژه بگذارد. با توجه به آنکه هر گونه تغییر اساسی در نظام آموزشی به بازنگری در زیر ساختهای نظری همچون انسانشناسی و جهانبینی وابسته است، لذا در این نوشتار سعی میشود این مساله از منظر مباحث بنیادی تعلیم و تربیت مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
با مطالعه دقیق مولفههایی که موجبات کاهش انگیزه باروری را فراهم کردهاند، میتوان مسائل ذیل را احصاء کرد:
هر یک از مولفههای مذکور در تغییر سبک زندگی و در نتیجه تغییر ذائقه مردم و تسلط گفتمان فردگرايانه و مصرفگرايانه نقش بهسزایی داشتهاند. در این نوع سبک زندگی عقلانیت جدیدی تولید میشود که با مبانی اسلام متفاوت بوده و داشتن فرزند کمتر را راهی برای زندگی بهتر میداند. در چنین فضایی است که بسیاری از نقشهای زنان و مردان در خانواده و اجتماع استحاله شده و در نتیجه آن، زنان احساس عدم رضایت از نقشهایی چون مادری و همسری داشته و مردان نیز از داشتن مسئولیت، تعهد و غیرت شانه خالی میکنند. لذا نظام خانواده استحکام خود را از دست خواهد داد. البته ناگفته نماند که سیاستهای تحدید جمعیت کشور نیز در امر کاهش جمعیت موثر بوده است اما به نظر میرسد مولفههای فوق از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.
نقش راهبردی نظام تعلیم و تربیت در مقابل هجمههای وسیع و گسترده نظام فکری غرب در جهت تغییر سبک زندگی جامعه اسلامی را میتوان در ذیل راهبردهای خاصی تبیین نمود:
تقویت و مدیریت گرایشات به واسطه ارائه آگاهیهای مناسب و تمرین مهارتهای زندگی
ارائه درک درستی از هستی، انسان و جایگاه او در نظام هستی
از آنجایی که رفتار انسان برآمده از گرایشات و نگرشهای وی میباشد، یکی از مهمترین کارکردهای آموزش و پرورش زمینهسازی جهت مدیریت گرایشات خوب و بد انسانی و تقویت گرایشات خوب و تصحیح نگرشهای افراد جامعه است؛ همچنین یکی از علل عدم تمایل به افزایش جمعیت، گرایشات و نحوه نگرش افراد جامعه نسبت به موضوع جمعیت است؛ بنابراین آموزش و پرورش میبایست نسبت به ارائه یک نقشه کلی در مورد جهان، انسان، نقش و جایگاه انسان در هستی بر اساس مبانی اسلامی تلاش کرده و به این وسیله افراد جامعه بتوانند به کلاننگری در این حوزه مجهز شوند. فراگیران باید به این درک برسند که نظام هستی که نظام احسن میباشد بر اساس عدالت خداوند آفریده شده است. بدین معنی که هر یک از مخلوقات بر اساس استعدادهایی که خداوند برای آنها قرار داده است در مسیر خود هدایت و راهنمایی میشوند. به عنوان مثال این درک از هستی که «انسان در این جهان هدفمند و یکپارچه باید با مدیریت رنجها و سختیها به شکوفایی برسد.» با اینکه «تامین حداکثری رفاه در زندگی اولویت اصلی میباشد.» دو رویکرد متفاوت است و در نتیجه به دو رفتار متفاوت (در خصوص افزایش جمعیت) منتهی خواهد شد.
زمینهسازی پرورش صفات اساسی
ازجمله کارکردهای آموزش و پرورش، زمینهسازی جهت کسب و تقویت صفات و ملکات پسندیده در افراد است. به نظر میرسد تقویت صفات پسندیده مبنایی مانند عزتنفس و استقلال در انسان اساس شخصیت میباشد و به برخی دیگر صفات مانند مسئولیتپذیری و روحیه انقلابی منجر میشود. داشتن این روحیه در جهت تقابل با هجمههای نظام فکری غربی در ارائه سبک زندگی بسیار موثر است؛ چراکه دارا بودن این ویژگیها توسط فراگیران موجب میشود فرد بدون وابستگی به سایرین و با مدیریت محیط که خالی از موانع نیست، با سعی و تلاش زمینه رشد و شکوفایی خویش را فراهم سازد. بدیهی است که شخصیت رشد یافته، رفتار مناسبتری را نسبت به موضوع مورد بحث از خود نشان خواهد داد. در این میان برخی از صفات و ویژگیها، در خانواده از اهمیت ویژهای برخوردار میگردند مانند ایثار و از خودگذشتگی.
تمرین سبک زندگی اسلامی
از دیگر کارکردهای آموزش و پرورش زمینهسازی جهت کسب و تقویت مهارتهای زندگی است. برهمین اساس توجه خاص به برخی از مولفههای آن ذیل مبانی اسلامی از قبیل خانوادهمحوری، توجه یکپارچه به پرورش جسم، روح و روان، پرهیز از مصرفگرایی، از جمله وظایف آموزش و پرورش میباشد که بر مقوله رشد جمعیت تاثیرگذار میباشد.
آموزههاي متعدد ديني چه مستقيم و چه غير مستقيم به تفاوتهاي تكويني زن و مرد اشاره كردهاند. اين تفاوت هم در قواي جسماني است و هم در ذهنيتها و تمايلات و رفتارها. مواردي چون حس حمايتگري، حيا، انس و آرامشبخشي، خودنگهداري در امور جنسي و قوت عاطفه به عنوان صفات غالب در زنان؛ و قدرت تدبير و دورانديشي عقلاني و غيرت در امور جنسي، از صفات غالب در مردان كه داراي منشأ طبيعياند به شمار آمده است.[4] توجه به هدفمندي و حكمت الهي توضيحي مناسب است كه نشان ميدهد اين تفاوتها در تدبير حكيمانهي خلقت بيهوده نيست و به منظور ايجاد كاركردهاي مختلف قرار داده شده است. از سوي ديگر، آموزههاي متعدد نشانگر آن است كه خداوند موقعيتها و نقشهاي متفاوتي براي زن و مرد مقرر كرده است. احراز برخي از اين موقعيتها و نقشها، مسئوليتي واجب به شمار ميآيد و برخي ديگر هرچند تكليف واجب نيست اما به دليل آن كه انجام چنين فعاليتهايي به عنوان يك نقش جنسي در كارآمدي و نشاط خانواده و اجتماع تأثير به سزايي دارد، نظام آموزشی موظف است به گونهاي برنامهريزي كند كه هر جنس به نقشهاي ويژه خود تشويق گردد.
آموزش و پرورش با تغيير رويكرد خود، بايد ارزشهاي مربوط به خانواده را پررنگ كنند و براي اينكه دختران و پسران از عهده مسئوليتهاي خانوادگي و اجتماعي سازگار با جنسیت خويش برآیند، باید جامعهپذیری درستی به آنان آموزش داده شود و بدین وسیله هر یک در تکامل اجتماعی جامعه خویش نقش درخوری ایفا کنند. زیرا هر اجتماعی در مسیر تکامل خویش نیازمند ظرفیتهای زنانه و مردانه است .
اعمال صحیح این راهبرد در نظام تعلیم و تربیت موجب میشود نارضایتی از نقشهای جنسیتی و تحقیر نقشهایی چون مادری و فرزند آوری کاسته شود و افراد تمایل بیشتری برای ازدواج کردن در سنین پایین داشته باشند.
نکته قابل توجه در امر راهبردها این است که نظام تعلیم و تربیت به عنوان متولی اصلی پرورش راهبردهای مذکور، در راستای تحقق صحیح و کامل آنها باید به ابعاد انسانشناختی[5] فراگیران توجه کافی را داشته باشد. وضعیتشناسی مدارس ایران نمایانگر این مسئله است که بیشترین تمرکز و توجه به پرورش بُعد آگاهی فراگیران بوده است و مولفههای دیگر انسانشناختی چون گرایشات و رفتار در این بین مغفول مانده است. از پیامدهای آن، این است که دانشآموزان قادر به انتقال و کاربست یادگیریهای خویش در صحنه زندگی و عمل نبوده و صرفا مباحث یادگرفته را در ذهن خود قرار داده و بعد از مدتی آن را فراموش میکنند. راه حل این مساله توجه به گرایشات است. گرایشات به عنوان نقطه ثقل وجود انسانها محسوب میشوند؛ بسیاری از انسانها بر اساس آن چیزی عمل و رفتار میکنند که به آن میل و گرایش دارند، بنابراین سرمایهگذاریهای تربیتی در این بُعد بسیار ارزشمند است.
نکته قابل تامل دیگر اینکه از سویی رابطه دوسویه بین رفتارها، آگاهیها با گرایشات وجود دارد. به گونهای که هر یک بر دیگری تاثیرگذار می باشد. به بیان سادهتر میتوان از طریق تغییر در گرایشات، موجب تغییر در آگاهی و رفتار و همچنین با تغییر رفتار و آگاهی باعث تغییر در گرایش شد و از سوی دیگر خداوند انسانها را با ظرفیتهای گرایشی در سطح عالی آفریده است که باید از این پتانسیل بهره برد و آنها را در مسیر صحیح الهی قرار داد. بنابراین باید در راستای تحقق هدف افزایش کمی و کیفی جمعیت این مساله را در نظر داشت که صرف فعالیتهایی از جنس آگاهی نمیتواند راه به جایی ببرد و تمام فعالیتها عقیم و ابتر خواهد ماند.
با توجه به مطالب ذکر شده، برای اینکه جهتدهی به آگاهیها، گرایشات و رفتار فراگیران منجر به تصمیمگیری صحیح در موقعیت مناسب، پیرامون موضوع تشکیل خانواده و رشد کمی و کیفی آن گردد، میبایستی منطبق بر اصول کلی تربیت از منظر انسانشناسی اسلامی در بازههای سنی هفت ساله و در قالب راهبردهای عملیاتی، صورت پذیرد. به عنوان مثال در هفت سال اول توجه به رشد جسمی متعادل از طریق تغذیه مناسب و فعالیت بدنی کافی و نیز توجه یکپارچه به علایق و نیازهای کودک، با اعمال محبت کافی زمینهساز ورود مناسب او به دوران بلوغ در هفت سال دوم خواهد بود و به طور غیر مستقیم نیز زمینه ساز فرصت های فرزند آوری مناسب را فراهم خواهد نمود.
در هفت سال دوم نیز آشنایی با نظام مسئولیتهای فردی، خانوادگی و اجتماعی و تمرین مهارت های مورد نیاز بر محور ادب آموزی، زمینه توجه فراگیران به حدود الهی و حفظ ادب حضور در محضر ربّ، خالق و مخلوقات را فراهم آورده، ضمن تلفیق آگاهی و عمل در پروژههای درسی، موجب کسب چشماندازی یکپارچه و کلنگر را در فراگیران می شود.
در هفت سال سوم نیز حول محور زمینه سازی افزایش قدرت تصمیم گیری و ایفای نقش موثر از طریق مواجه فعال با مسائل، در موقعیتهای تربیتی، متمرکز بر نیازها و اولویتهای زندگی خانوادگی، زمینه ورود عینی فراگیران به این مباحث، همراه با گرایشات فعال شده ضمن تلفیق آگاهیها و موقعیتهای عملی فراهم میگردد.
به نظر میرسد با نگاهی سیستمی و راهبردی به مسائلی که موجب کاهش جمعیت در نظام جمهوری اسلامی بودهاند، بتوان برنامهریزی منسجمی برای نظام تعلیم و تربیت انجام داد تا شاهد تغییرات چشمگیر در رشد کمی و کیفی جمعیت کشور بود. در این راستا تحول در رویکرد نظام برنامه درسی از موضوعمحوری به سمت رویکردهای تلفیقی- میان رشتهای به شیوه فعال (در دو ساحت ذهن و عمل) و مسئلهمحور با محوریت خانواده میتواند راهگشای سیاستگذاران حوزه جمعیت باشد.
***
پانوشت:
[2] خبرگزاری فارس، 15/12/1388، خبر شماره 881250226
[3] خبرگزاری مشرق نیوز ،4/8/ ،1392، خبر شماره۲۵۲۱۴۰
[4] قرائت انتقادی نظام آموزشی با رویکرد جنسیتی (بیانیه تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان به مناسبت روز زن)
[5] کلیه مباحث انسانشناختی در این نوشتار مبتنی بر بیانات حجتالاسلام و المسلمین پناهیان پیرامون این مسئله میباشد.