هنگامیکه یک مکتب، در زمینهی نگاه به انسان و پیشنهاد یک برنامهی اجتماعی گام برمیدارد، به ناچار باید پاسخگوی سوالات بسیاری باشد. مثلا باید تعریف خود را از انسان و سعادت او یا جامعه و هدف آن، مشخص کند. در کنار این مسائل پایهای و بنیادین، برخی دیگر از سوالات هستند که قوام یک نظریه و مکتب، در پاسخهای متقن و درست به آن است.
ظهور و افول مارکسیسم
اگر به تحولات منتهی به قرن بیستم بنگریم (که تا این روزها هم میتوان دامنه ی آن را دید)، متوجه میشویم بشر در یک سردرگمی آشکار گرفتار شده است. از این رو مکاتب بسیاری در آن ظهور پیدا کرده که هر کدام به خاطر پاسخ جدیدی که برای یکی از پرسشهای بنیادین انسانشناسی یا جامعهشناسی ارائه کردهاند، بالیدهاند، ولی به دلیل ناتوانی در توجیه همهجانبهی ابعاد زندگی انسانی، به مرور خاموش شدهاند و به کتابهای تاریخ رفتهاند. مثال خوبی برای این ادعا، مکتب مارکسیسم است که با مخالفت با مالکیت، پا به عرصهی وجود گذاشت و در سالهای ابتدایی قرن بیستم میلادی، به شدت با استقبال مردم و جوانان مواجه شد. به طوری که حتی در برخی کشورها، برای برقراری نظام حکومتی پیشنهادی آن، جنگهای داخلی درگرفت و حکومتهایی جابهجا شدند. تمام اینها به خاطر پاسخ نوی بود که مارکسیسم به مسألهی مالکیت ارائه کرد. منتها به این دلیل که این مکتب نتوانست پاسخهای درستی به تمام نیازهای انسان بدهد و سؤالات بسیاری را بیپاسخ گذاشت، کمکم پوچی آن محرز شد و به افول گرایید.
آزادی هنوز هم مسألهساز است
یکی از مسائلی که همواره برای انسان مطرح بوده است، آزادی است. آزادی، تعریف و حدود و ملاکهای آن، همیشه یکی از بحثهای داغ در میان نظریهپردازان جهان بوده است و شاید نتوان مسألهای مانند آن در میان اندیشمندان یافت که تا این حد بحثهای دامنهدار و گسترده پیرامون آن صورت گرفته باشد. البته آزادی، تنها یکی از پرسشهایی است که هر مکتب با آن مواجه میشود.شاید این مسأله از نظر نفوذ و اهمیت، قابل قیاس با دیگر مسائل نباشد. مثلا مسألهای مانند مالکیت، علیرغم اهمیتش، فقط در یک برههی زمانی مورد توجه واقع شد و به مرور اهمیت خود را از دست داد. در حالی که هر گوشه از تاریخ را که بررسی کنیم، آزادی را به عنوان یکی از جدیترین مسائل خواهیم یافت. از این رو شاید اگر آزادی را مهمترین مسألهای بدانیم که مکتبی باید به آن پاسخ گوید، بیراه نگفته باشیم.
معرفی اسلام با تعریف آن از آزادی
اگر اسلام خود را به عنوان یک مکتب اجتماعی مطرح میکند و ادعای ارائهی برنامه برای فرد و اجتماع را دارد، باید پاسخی برای پرسش آزادی داشته باشد. از این رو، تعریف «آزادی» نقشی اساسی و سرنوشتساز در ارائهی مفاهیم مربوط به اسلام به دوش خواهد کشید و در راستای نظریهپردازی و پاسخ به مسائل فکری جهانی مفید واقع خواهد شد.
اسلام تا حدود زیادی برای جهانیان مبهم و ناشناخته مانده و پاسخهای آن به مسائل اندیشهای به درستی تحلیل نشده است. بنابراین نظر اسلام نسبت به آزادی، بسیار جدید است و طرح درست آن میتواند تحولی بزرگ را سبب شود.
خلاصه آن که صدور انقلاب اسلامی نیازمند ارائه پاسخهای اسلام به مسائل فکری و اندیشهای جهان است و تعریف و حدود و ثغور آزادی یکی از مسائل مهم برای تنظیم روابط فردی و اجتماعی در هر جامعه است. اگر به دنبال گسترش انقلاب اسلامی هستیم باید نظریه اسلام برای اداره جامعه را به جهان معرفی کنیم... در این راه تعریف اسلام از آزادی و ارزش فرد و جامعه یکی از موثرترین راههای تبیین ارزشهای اسلامی و برنامه اسلام برای اداره جامعه است.