به گزارش حلقه وصل، چهلمین شب شاعر روز یکشنبه 24 دی ماه ، ویژهی بزرگداشت شاعر زندهیاد «ایوالفضل سپهر» خواهد بود. به همین جهت، «مصطفی محدثی خراسانی» یادداشتی را منتشر کرده که در ادامه می آید.
قرعه عشق به نام سپهر
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
گاهی روزگار کسانی را در موقعیتهای خاص قرار میدهد و آنها را برای انجام رسالتهایی انتخاب میکند که مواجهه با آن، حاصلی جز حیرت برای آدمی ندارد وآ نجاست که این بیت خواجه شیراز به کمک میآید و آبی برآتش این حیرت میریزد.
ابوالفضل سپهر نیز مشمول همین دیوانگانیست که حافظ نیز خود را از آنان قلمداد میکند.
ابوالفضل سپهر به تنهایی جریانی فرهنگی و هنری را راه انداخت و پیش برد که جریانی با این گستردگی و عمق حوزه تاثیر نیازمند کاری گروهی، ستادی و با پشتوانههای فکری، امکاناتی و مدیریتی عظیم بود. اما او توانست با بضاعتی نه چندان چشمگیر این کار بزرگ را انجام دهد.
ابوالفضل سپهر در مقایسه با شاعران معاصر به واقع جایگاه قابل طرحی نداشت، تحصیلات آنچنان آکادمیک مرتبط با حوزه ادبیات نیز نداشت و دستگاه تبلیغی و رسانهای نیز دراختیارش نبود و جامعه رسمی ادبیات هم هیچگاه او را جدی نگرفت.
با این حال توانست در جان تودههای مردم نفوذ کند و سرودههای به ظاهر دست و پا شکستهاش زمزمه روز و شب مردم شود و آرام بخش دلسوختگان و زجر کشیدگان انقلاب و دفاع مقدس شود.
سپهر بار امانتی را به دوش کشید که آسمان از تحمل آن عاجز بود و عشق قرعه کار را به نام این دیوانه جان سوخته انداخته بود.
و چه خوب از پس انجام این رسالت عاشقانه برآمد و چون شمعی در راه مقدسی که در پیش گرفته بود پرتو افشانی کرد و ذره ذره آب شد تا به معشوق پیوست، قطعه الو الو کربلای زنده یاد سپهر را با هم زمزمه کنیم.
اتل متل یه بابا ، غریب و زار و بیمار
اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار
اتل متل بچه ها ، که اونا رو دوست دارن
آخه بغیر از اونا ، هیچ کسی رو ندارن
مامان بابا رو می خواد ، بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه
وقتی که از درد سر ، دست میذاره رو گیج گاش
اون بابای مهربون ، فوحش میده به بچه هاش
همون وقتی که هر چی ، جلوش باشه میشکنه
همون وقتی که هر کی ، پیشش باشه میزنه
غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره
دویدم و دویدم ،سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم
نعره های بابا جون ، پیچید یهو تو گوشم
الو الو کربلا ، جواب بده بگوشم
مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو
بابام با گریه می گفت ، کشتند بچه هارو
بعد مامانو هلش داد ، خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشید ، خمپاره زد بخوابین
الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن
کمک می خوام حاجی جون ، بچه ها قیچی شدن
ای اونایی که امروز، دارین بهش می خندین
برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین
امروزشو نبینید ،بابام یه قهرمونه
یه روز به هم میرسیم ، بازی داره زمونه
موج بابام کلیدهِ قفل در بهشته
درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کشته
یه روز پشیمون میشین ، که دیگه خیلی دیره
گریه های مادرم ، یقتو نو می گیره
بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه
مرگ و معاد و عقبی، کی میگه که دروغه